Dictiornary-Farsi | مطابق تکیه صدا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
accentually	مطابق تکیه صدا


Other Matches

standard	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
accenting	: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accented	با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent	با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents	: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
enclitic	متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
correspounding	مطابق
according to	مطابق
corresponding to	مطابق
corresponding to	مطابق با
incompliance with	مطابق
correspondents	مطابق
congurous	مطابق
similiar	مطابق
after	مطابق
secundumn	مطابق
in register	مطابق
in keeping	مطابق
from	مطابق
frae	مطابق
even with	مطابق
similar	مطابق
correspondent	مطابق
matched	مطابق
within	مطابق
complied with	مطابق با
complying	مطابق با
accordant	مطابق
consilient	مطابق
complied	مطابق با
agreeably to	مطابق
pursuant	مطابق
respondents	مطابق
respondent	مطابق
confirming	مطابق
corresponding	مطابق
correspoundent	مطابق
according	مطابق
comply	مطابق با
complies	مطابق با
at my request	مطابق با تقاضای من
synchronize	مطابق بودن
geometrically	مطابق هندسه
homologize	مطابق شدن
hygienically	مطابق بهداشت
corresponds	مطابق بودن
in accordance with	مطابق موافق
physiologically	مطابق فیزیولوژی
synchronizes	مطابق بودن
newfashioned	مطابق مد روز
pedagogically	مطابق فن تعلیم
synchronising	مطابق بودن
synchronises	مطابق بودن
astronomically	مطابق هیئت
by my watch	مطابق ساعت من
by the square	مطابق نمونه
conform to	مطابق بودن با
up to date	مطابق روز
constitutionally	مطابق قانون
up-to-date	مطابق روز
corresponded	مطابق بودن
correspond	مطابق بودن
after the manner of	بتقلید مطابق
correspound	مطابق بودن
synchronised	مطابق بودن
traditionally	مطابق احادیث
orthodox	مطابق مرسوم
corresponding	مطابق متشابه
fashionably	مطابق معمول
as usual	مطابق معمول
to	برحسب مطابق
trendier	مطابق آخرین مد
poshest	مطابق مد روز
posher	مطابق مد روز
trendy	مطابق آخرین مد
trendiest	مطابق آخرین مد
relevant	وابسته مطابق
synchrinized	مطابق بودن
testamentary	مطابق با وصیت
posh	مطابق مد روز
to correspond to	مطابق بودن
adjust	مطابق کردن
pursuant to	مطابق برحسب
accent	تکیه
recumbency	تکیه
enclitic	بی تکیه
atonic	بی تکیه
leaning	تکیه
reliance	تکیه
emphasis	تکیه
leanings	تکیه
lolled	لم تکیه
loll	لم تکیه
accents	تکیه
accumbency	تکیه
lolls	لم تکیه
unaccented	بی تکیه
accenting	تکیه
lolling	لم تکیه
accented	تکیه
up to date	مطابق اخرین طرز
constitutional	مطابق قانون اساسی
true life	مطابق زندگی روزمره
technically	مطابق اصول فنی
meet	مطابق شرایط بودن
meets	مطابق شرایط بودن
anatomically	مطابق علم تشریح
musically	مطابق اصول موسیقی
ideals	مطابق نمونه واقعی
anno hegirae	مطابق تقویم هجری
ideal	مطابق نمونه واقعی
ethically	مطابق علم اخلاق
true copy	رونوشت مطابق با اصل
ethnologically	مطابق علم نژادشناسی
currency	مطابق روز بودن
currencies	مطابق روز بودن
classics	مطابق بهترین نمونه
classic	مطابق بهترین نمونه
pedagogically	مطابق علم اموزش
pedagogical teaching	اموزش مطابق فن تعلیم
reconstructions	نمونه مطابق اصل
modular	مطابق اندازه یامقیاس
biblical	مطابق کتاب مقدس
parallels	نظیر مطابق بودن با
paralleled	نظیر مطابق بودن با
paralleling	نظیر مطابق بودن با
parallelling	نظیر مطابق بودن با
keping with one's view	مطابق نظرکسی بودن
parallel	نظیر مطابق بودن با
metronomic	مطابق میزانه شمار
cut-and-dried	مطابق نقشه وبرنامه
to keep step to a band	مطابق موزیک پازدن
cut and dried	مطابق نقشه وبرنامه
reconstruction	نمونه مطابق اصل
dialectically	مطابق قواعد منطق
up-to-date	مطابق اخرین طرز
quite the thing	مطابق بارسم معمول
discretionally	مطابق میل و اختیار
parallelled	نظیر مطابق بودن با
cut and dry	مطابق نقشه وبرنامه
anchorages	تکیه گاه
lean	تکیه کردن
prop	تکیه گاه
propping	تکیه گاه
leaned	تکیه زدن
propped	تکیه گاه
lean	تکیه زدن
catch-phrase	تکیه کلام
to lean on a reed	تکیه بر اب کردن
to base one self	تکیه کردن
support roller	تکیه گاه
support bearing	تکیه گاه
counterfort	دیوار تکیه
saddle bearer	تکیه گاه
mahlstick	تکیه دست
maulstick	تکیه دست
point of support	تکیه گاه
bridge seat	تکیه گاه
boilerplate	تکیه کلام
leaned	تکیه کردن
slump over	تکیه زدن
leans	تکیه کردن
leans	تکیه زدن
catch-phrases	تکیه کلام
accentual	تکیه دار
to throw oneself on	تکیه کردن بر
arm rest	تکیه گاه
heel rest	تکیه گاه
backrest	تکیه گاه
postpositive	الحاقی و بی تکیه
insisted	تکیه کردن بر
bearing	تکیه گاه
bolsters	تکیه دادن
bolstered	تکیه دادن
rely	تکیه کردن
relies	تکیه کردن
bolster	تکیه دادن
anchor	تکیه گاه
anchors	تکیه گاه
relied	تکیه کردن
stayed	تکیه مهار
insists	تکیه کردن بر
insisting	تکیه کردن بر
reclines	تکیه کردن
insist	تکیه کردن بر
stay	تکیه مهار
reclined	تکیه کردن
recline	تکیه کردن
relying	تکیه کردن
support	تکیه گاه
anchoring	تکیه گاه
stand	تکیه گاه
fulcrum	تکیه گاه
anchorage	تکیه گاه
rest	تکیه گاه
rest	تکیه دادن
rests	تکیه گاه
rests	تکیه دادن
moresque	مطابق با سبک مغربیهای افریقا