Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English
Persian
claimant
مطالبه کننده
demander
مطالبه کننده
Other Matches
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
demanded
مطالبه
demands
مطالبه
claim
مطالبه
claiming
مطالبه
claims
مطالبه
demand
مطالبه
claimed
مطالبه
demand
درخواست مطالبه
demand
مطالبه کردن
demands
مطالبه کردن
demands
درخواست مطالبه
demanded
مطالبه کردن
demanded
درخواست مطالبه
claiming
مطالبه کردن
claimed
مطالبه کردن
claims
مطالبه کردن
asked
<adj.>
<past-p.>
مطالبه شده
claimed
<adj.>
<past-p.>
مطالبه شده
demanded
<adj.>
<past-p.>
مطالبه شده
charge
مطالبه بها
charges
مطالبه بها
omittance is no quit tance
مطالبه نکردن
claim
مطالبه کردن
to call in
مطالبه کردن
energy demand
مطالبه انرژی
claimable
قابل مطالبه
exaction
مطالبه بزور
unclaimed
مطالبه نشده
demand note
مطالبه نامه
demandable
قابل مطالبه
undercharge
کم مطالبه کردن از
exactable
قابل مطالبه
exact
بزور مطالبه کردن
demanded
مطالبه تقاضا کردن
exacted
بزور مطالبه کردن
demands
مطالبه تقاضا کردن
exacts
بزور مطالبه کردن
exigible
خواستنی مطالبه کردنی
claim guarantee form
مطالبه پرداخت ضمانتنامه
demand
مطالبه تقاضا کردن
claim under a guarantee
مطالبه تحت ضمانتنامه
to make a demand on somebody
مطالبه کردن از کسی
unasked
مطالبه نشده ناپرسیده
exacts
عین به زور مطالبه کردن
exacted
عین به زور مطالبه کردن
time deposits
مطالبه نقدی موجل از بانک
exact
عین به زور مطالبه کردن
buyer's option to duble
مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
pray in aid
دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
seller's option to duble
از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
things in action
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
use and occupation
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
swooner
غش کننده
fizzy
کف کننده
filler
پر کننده
crusher
له کننده
syncopator
غش کننده
benders
خم کننده
fluxing oil
اب کننده
bender
خم کننده
solvent
اب کننده
repudiationist
رد کننده
fillers
پر کننده
catterer
پچ پچ کننده
solver
حل کننده
tracker
پی کننده
abjurer or abjuror
کننده
trackers
پی کننده
surfy
کف کننده
crepitant
خش خش کننده
mumbler
من من کننده
noncommittal
رد کننده
bidder
کننده
attacking
تک کننده
refutatory
رد کننده
refutative
رد کننده
mitigative
کم کننده
mitigatory
کم کننده
solvents
اب کننده
whisperer
پچ پچ کننده
hopper
لی لی کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com