Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
demography	مطالعه مهاجرت جمعیت
Other Matches
malthusian theory of population	فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
exodus	مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
feasability study	مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
karyosystematice	بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
immigration	مهاجرت
emigration	مهاجرت
migration	مهاجرت
immigration	مهاجرت از .....
emigration	مهاجرت از .....
colonization	مهاجرت
flight	مهاجرت
flight of capital	مهاجرت سرمایه
migrates	مهاجرت کردن
emigrate	مهاجرت کردن
emigrating	مهاجرت کردن از .....
emigrate	مهاجرت کردن از .....
emigrates	مهاجرت کردن از .....
emigrates	مهاجرت کردن
emigrating	مهاجرت کردن
emigrated	مهاجرت کردن از .....
emigrated	مهاجرت کردن
colonizing	مهاجرت کردن
migrate	مهاجرت کردن
transplanting	مهاجرت کردن
transplanted	مهاجرت کردن
transplant	مهاجرت کردن
migrating	مهاجرت کردن
colonised	مهاجرت کردن
colonises	مهاجرت کردن
immigrated	مهاجرت کردن
colonized	مهاجرت کردن
colonizes	مهاجرت کردن
transplants	مهاجرت کردن
intermigration	مهاجرت ازدوسو
migrated	مهاجرت کردن
immigrating	مهاجرت کردن
migration of ions	مهاجرت یونها
electromigration	مهاجرت الکتریکی
to expatriate oneself	مهاجرت کردن
colonising	مهاجرت کردن
visitational	مهاجرت موسمی
emigration	مهاجرت به خارج
colonize	مهاجرت کردن
remigrate	از مهاجرت برگشتن
immigrate	مهاجرت کردن
visitations	مهاجرت موسمی
immigration	مهاجرت بداخل
migratory	مهاجرت کننده
migratory	وابسته به مهاجرت
immigrates	مهاجرت کردن
visitation	مهاجرت موسمی
international migration	مهاجرت بین المللی
crude migration rate	نرخ خام مهاجرت
rural urban migration	مهاجرت از روستا به شهر
diadromous	مهاجرت کننده از اب شیرین بدریا
to emigrate [to]	مهاجرت کردن [به] [به کشور دیگررفتن]
refusenik	کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
to be registered as an alien	در اداره مهاجرت ثبت شده بودن
refusniks	کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
refuseniks	کسی که درخواست مهاجرت او رد شده است
exodus	مهاجرت بنی اسرائیل از مصربه کنعان
transmigrant	که در ضمن مهاجرت ازکشورخودبکشور دیگرازکشورسومی گذر میکند
passanger	شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
forty niner	شرکت کننده در مهاجرت سال 9481 بکالیفرنیا درجستجوی طلا
societies	جمعیت
mob	جمعیت
society	جمعیت
population [pop.]	جمعیت
populace	جمعیت
thinly populated	کم جمعیت
desolate	بی جمعیت
cortege	جمعیت
gangs	جمعیت
gregariously	با جمعیت
throng	جمعیت
heap	جمعیت
thronged	جمعیت
throngs	جمعیت
heaps	جمعیت
gang	جمعیت
full of life	پر جمعیت
thronging	جمعیت
corteges	جمعیت
press	جمعیت
heaping	جمعیت
company	جمعیت
demos	جمعیت
gaggle	جمعیت
gaggles	جمعیت
mobbed	جمعیت
populations	جمعیت
companies	جمعیت
presses	جمعیت
crowd	جمعیت
thickly peopled	پر جمعیت
many peopled	پر جمعیت
rabble	جمعیت
population	جمعیت
mobbing	جمعیت
mobs	جمعیت
densely populated	پر جمعیت
thinned	کم جمعیت
crowds	جمعیت
herds	جمعیت
herding	جمعیت
herded	جمعیت
herd	جمعیت
thin	کم جمعیت
thinners	کم جمعیت
thinnest	کم جمعیت
thins	کم جمعیت
over peopled	پر جمعیت
armies	جمعیت
thickly populated	پر جمعیت
army	جمعیت
bodle	جمعیت
off hand	بی مطالعه
extemporarily	بی مطالعه
offhandedly	بی مطالعه
extemporal	بی مطالعه
study	مطالعه
etude	مطالعه
offhanded	بی مطالعه
studies	مطالعه
readings	مطالعه
reading	مطالعه
studying	مطالعه
perusal	مطالعه
to the cheers of [the crowd]	با تشویق [جمعیت]
underpopulation	کمبود جمعیت
multitudes	جمعیت کثیر
working population	جمعیت شاغل
demotic distribution	توزیع جمعیت
aging population	جمعیت سالمند
settled	جمعیت دار
multitude	جمعیت کثیر
social	جمعیت دوست
urban population	جمعیت شهری
young population	جمعیت جوان
demographer	جمعیت شناس
demographic transition	گذار جمعیت
knight errantry	جمعیت سلحشوران
people	جمعیت قوم
peopled	جمعیت قوم
peoples	جمعیت قوم
depopulated	کم جمعیت کردن
depopulates	کم جمعیت کردن
depopulating	کم جمعیت کردن
population density	تراکم جمعیت
population distribution	توزیع جمعیت
population explosion	انفجار جمعیت
populated	جمعیت دار
people	تن [جمعیت شهری]
bike	انبوه جمعیت
bikes	انبوه جمعیت
overpopulation	اضافه جمعیت
depopulation	تخلیه جمعیت
optimum population	حد مطلوب جمعیت
population growth	رشد جمعیت
population inversion	وارونگی جمعیت
peopling	جمعیت قوم
ruck	جمعیت وازدحام
rucks	جمعیت وازدحام
demography	جمعیت شناسی
demography	جمعیت نگاری
the crowd scattereal	جمعیت متفرق شد
the total population	همه جمعیت
population structure	ساخت جمعیت
habitancy	جمعیت سکنه
habitance	جمعیت سکنه
stationary population	جمعیت ثابت
sparse population	جمعیت کم یا پراکنده
population structure	ترکیب جمعیت
depopulate	کم جمعیت کردن
praxeology	مطالعه رفتارانسان
motion study	مطالعه ی حرکت
portable standard	چراغ مطالعه
feasibility study	مطالعه امکانپذیری
system study	مطالعه سیستم
study habits	عادتهای مطالعه
lucubration	مطالعه سخت
unstudied	مطالعه نشده
investigate	مطالعه کردن
inspect	مطالعه کردن
explore	مطالعه کردن
examine	مطالعه کردن
analyse [British]	مطالعه کردن
analyze [American]	مطالعه کردن
impromptu	بی مطالعه تصنیف
assay	مطالعه کردن
dissect [analyse]	مطالعه کردن
enquire into	مطالعه کردن
determine	مطالعه کردن
check	مطالعه کردن
bolt [examine]	مطالعه کردن
evaluate	مطالعه کردن
study	مطالعه کردن
studios	اطاق مطالعه
look into	مطالعه کردن
at sight	بی مطالعه قبلی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com