Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English
Persian
broacher
مطرح کننده
Search result with all words
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
Other Matches
in contemplation
مطرح
propounded
مطرح
under consideration
مطرح
come up
مطرح شدن
to come on the tapis
مطرح شدن
to come up
مطرح شدن
to come upon
مطرح شدن
bring up
مطرح کردن
to bring up
مطرح کردن
to touch upon
مطرح کردن
to raise
مطرح کردن
considered
مطرح شده
propound
مطرح کردن
to bring forth
مطرح کردن
propounding
مطرح کردن
propounds
مطرح کردن
put
مطرح کردن
puts
مطرح کردن
putting
مطرح کردن
to be on the carpet
مطرح بودن
put forward
مطرح کردن
set forth for discussion
مطرح کردن
tabling
مطرح کردن
tabled
مطرح کردن
table
مطرح کردن
introduce
مطرح کردن
introduced
مطرح کردن
introduces
مطرح کردن
introducing
مطرح کردن
kaldor criterion
مطرح گردید
tables
مطرح کردن
lays
مطرح کردن
lay
مطرح کردن
to touch on
مطرح کردن
raise a question
مطرح کردن سوال
The subject under discrssion .
موضوعی که مطرح نیست
overtures
کشف مطرح کردن
posing
: مطرح کردن گذاردن
overture
کشف مطرح کردن
pose a question
سوال مطرح کردن
under consideration
مطرح شده مطروحه
poses
: مطرح کردن گذاردن
posed
: مطرح کردن گذاردن
pose
: مطرح کردن گذاردن
to bring up
تقدیم یا مطرح کردن
reoccurrence
دوباره مطرح شدن
reoccurring
دوباره مطرح شدن
The badness of the climate is immaterial.
بدی آب وهوا مطرح نیست
To discuss a question with someone .
موضوعی را با کسی مطرح کردن
to put out of court
شایسته مطرح کردن ندانستن
talk out
مطرح مذاکره قرار دادن
Money is no object at all .
پول اصلا" مطرح نیست
obtrude
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruding
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
to put to the issue
بطور متنازع فیه مطرح کردن
extrajudicial
خارج از موضوع مطرح شده دردادگاه
When wI'll the matter come up for discussion ?
موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
rehashes
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashed
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehash
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
lay
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lays
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
cross action
در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
conflict of lows
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
presentation graphics
گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
discusses
مطرح کردن گفتگو کردن
discussing
مطرح کردن گفتگو کردن
discussed
مطرح کردن گفتگو کردن
hold forth
مطرح کردن سخنرانی کردن
discuss
مطرح کردن گفتگو کردن
moot
مطرح کردن دادخواهی کردن
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
dwelling house
در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
crusher
له کننده
fluxing oil
اب کننده
ear-splitting
کر کننده
rebutter
رد کننده
hopper
لی لی کننده
attacking
تک کننده
surfy
کف کننده
solvent
اب کننده
syncopator
غش کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com