Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
self contradiction	معارضه بانفس تناقض گویی
Other Matches
self contradiction	تناقض گویی
quirks	مزاجی تناقض گویی
quirk	مزاجی تناقض گویی
tergiversation	بی ثباتی تناقض گویی
interference	معارضه
intromission	تصدیق معارضه
aspirates	بانفس تلفظ کردن
aspirate	بانفس تلفظ کردن
aspirating	بانفس تلفظ کردن
chiromancy	پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
telnet	پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
antitheses	تناقض
antithesis	تناقض
opposition	تناقض
paradox	تناقض
paradoxes	تناقض
contradictoriness	تناقض
repugnance	تناقض
inconsistency	تناقض
inconsistencies	تناقض
incoherence	تناقض
contradiction	تناقض
contradiction	رد تناقض
contradictions	تناقض
contradictions	رد تناقض
inconsistence	تناقض تباین
inconsistency	تناقض تباین
inconsistencies	تناقض تباین
antilogy	تناقض مطالب
repugn	تناقض داشتن
contradict	تناقض داشتن با
contradicted	تناقض داشتن با
contradicts	تناقض داشتن با
grotesque	تناقض دار
paradox of thrift	تناقض پس انداز
paradox of value	تناقض ارزش
consistently	بدون تناقض
repugnance	تناقض مخالفت
voting paradox	تناقض در رای گیری
policy dilemma	تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
antinomy	تناقض دو قانون یا دو اصل افهار مخالف
Marxist	طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxists	طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
ingenuousness	رک گویی
so to peaking	گویی
candour	رک گویی
outdpokenness	رک گویی
to stab in the back	بد گویی
plain speaking	رک گویی
candor	رک گویی
scandals	بد گویی
as thought	گویی
soliloquy	تک گویی
scandal	بد گویی
soliloquies	تک گویی
downrightness	رک گویی
one would say	گویی
knop	گویی
pauciloquy	کم گویی
free spokenness	رک گویی
hypophrasia	کم گویی
laconic speech	کم گویی
hypologia	کم گویی
ranting	بیهوده گویی
rants	بیهوده گویی
logorrhea	پراکنده گویی
missatement	خلاف گویی
idiolalia	مهمل گویی
metonymy	به تقریب گویی
witticism	بذله گویی
idioglossia	نامفهوم گویی
ranted	بیهوده گویی
iterance	باز گویی
labyrinthine speech	پریشان گویی
piffle	مهمل گویی
reticence	سکوت کم گویی
polylogia	پریشان گویی
polyphrasia	پریشان گویی
jocose	بذله گویی
lallation	کودکانه گویی
jocosely	بذله گویی
exaggeration	گزافه گویی
rant	بیهوده گویی
cluttering	بریده گویی
leasing	دروغ گویی
ranten	بیهوده گویی
facetiousness	بذله گویی
extemporization	بالبداهه گویی
echophrasia	پژواک گویی
rhodomontade	گزاف گویی
echolalia	پژواک گویی
revilement	ناسزا گویی
reticency	سکوت کم گویی
divination	غیب گویی
ambage	ابهام گویی
pseudology	دروغ گویی
prate	یاوه گویی
poeticism	شعر گویی
scandalum magnatum	بد گویی از بزرگان
open heartedness	رک گویی صداقت
witticisms	بذله گویی
rodomontade	گزاف گویی
gratulation	تبریک گویی
agitolalia	شتابان گویی
tachylalia	شتابان گویی
tachyphemia	شتابان گویی
free spokenness	ساده گویی
divagation	پریشان گویی
repetitions	باز گویی
ellipsis	بریده گویی
wit	بذله گویی
wits	بذله گویی
jests	بذله گویی
knock	بد گویی کردن از
knocked	بد گویی کردن از
knocks	بد گویی کردن از
gossip	اراجیف بد گویی
gossiping	اراجیف بد گویی
gossips	اراجیف بد گویی
repetition	باز گویی
invective	ناسزا گویی
door-knob	دستگیره گویی
contradiction	خلاف گویی
contradictions	خلاف گویی
jest	بذله گویی
knob	دستگیره گویی
knobs	دستگیره گویی
ironies	وارونه گویی
irony	وارونه گویی
bullshit	گزافه گویی
word salad	اشفته گویی
gossiped	اراجیف بد گویی
overstatement	گزافه گویی
overstatements	گزافه گویی
so to speak	چنانکه گویی
to speak ill of	بد گویی کردن از
to fling d.	بد گویی کردن
incoherence	گسسته گویی
tautologize	مکرر گویی
stilted speech	مطنطن گویی
somniloquy or quence	سخن گویی
improvisation	بدیهه گویی
premonition	شوم گویی
premonitions	شوم گویی
soliloquize	تک گویی کردن
verbosity	اطناب گویی
restatement	باز گویی
restatements	باز گویی
tympany	گزافه گویی
vituperation	ناسزا گویی
waggery	بذله گویی
wittiness	بذله گویی
verbalization	دراز گویی
disclosure	بی پرده گویی
disclosures	بی پرده گویی
wittiness	لطیفه گویی
unreserve	بی پرده گویی
natter	یاوه گویی کردن
bullshit	چرند گویی کردن
toucher	گویی که باجک برخوردکند
deliriousness	پرت گویی [روانشناسی]
logorrhea	پرحرفی وبیهوده گویی
nattering	یاوه گویی کردن
deliriousness	هذیان گویی [روانشناسی]
nattered	یاوه گویی کردن
Do you mean it ? Really ? Honestly ?	جان من ؟( جدی می گویی )
Is that so ? You dont say.	نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
obsequiousness	تملق مزاج گویی
recriminative	پس دهنده بد گویی یا تهمت
natters	یاوه گویی کردن
veridical	از روی حقیقت گویی
overstate	گزافه گویی کردن
dotes	پرت گویی کردن
divine	غیب گویی کردن
divined	غیب گویی کردن
divining	غیب گویی کردن
doted	پرت گویی کردن
witticism	شوخی لطیفه گویی
witticisms	شوخی لطیفه گویی
divines	غیب گویی کردن
corespondent	مسئول جواب گویی
bounces	جست گزاف گویی
divining rod	چوب غیب گویی
exaggerate	گزافه گویی کردن
delirium	پرت گویی دیوانگی
overstated	گزافه گویی کردن
overstates	گزافه گویی کردن
overstating	گزافه گویی کردن
exaggerating	گزافه گویی کردن
chicaneries	ضد ونقیض گویی مغالطه
chicanery	ضد ونقیض گویی مغالطه
extravaganza	فانتزی گزاف گویی
exaggerates	گزافه گویی کردن
hyperbole	غلو گزاف گویی
pleasantries	بذله گویی شوخی
pleasantry	بذله گویی شوخی
bounced	جست گزاف گویی
it look as if	چنین مینماید که گویی
extravaganzas	فانتزی گزاف گویی
dote	پرت گویی کردن

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com