Dictiornary-Farsi | معافیت از مجازات معافیت از زیان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
impunity	معافیت از مجازات معافیت از زیان


Other Matches

exemption	معافیت مالیاتی معافیت گمرکی
exemption [from]	معافیت [از]
franchises	معافیت
exemption	معافیت
dispensation	معافیت
dispensations	معافیت
franchise	معافیت
relief	معافیت
tax remission	معافیت مالیاتی
exemption from taxation	معافیت از مالیات
exemptions from age restriction	معافیت از شرط سن
freedoms	معافیت اسانی
tax exemption	معافیت مالیاتی
immunity	بخشودگی معافیت
venia etatis	معافیت از شرط سن
exonerative	متضمن معافیت
freedom	معافیت اسانی
extra good time	وقت معافیت از زندان
exemption from territorial jurisdiction	معافیت از سیستم حقوقی یک کشور
excusable	قابل بخشش و معافیت بخشیدنی
carded for record	معافیت از خدمت به خاطر ثبت درپرونده
legal aid	معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
subsidy	حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
tax deduction	تخفیف مالیاتی مخارجی که معافیت مالیاتی دارند
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
scitovsky double criterion	که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
punitive damages	خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
wite	مجازات
the lash	مجازات
rocket [British E]	مجازات
pains and penalties	مجازات
reprimands	مجازات
reprimanding	مجازات
sanctions	مجازات
reprimand	مجازات
sanctioning	مجازات
retribution	مجازات
penalty	مجازات
penalties	مجازات
reprimanded	مجازات
castigation	مجازات
sanctioned	مجازات
punishment	مجازات
sanction	مجازات
reprieval	تعلیق مجازات
theories of punishment	اهداف مجازات
reformative punishment	مجازات تادیبی
suspension of punishment	تعلیق مجازات
punitory	متضمن مجازات
punishment of a minor offence	مجازات تکدیری
punishability	قابلیت مجازات
severe punishment	مجازات شاق
capital punishment	مجازات اعدام
capital punishment	اعدام مجازات
accessory punishment	مجازات تبعی
sanctions	مجازات کردن
absolution	انصراف از مجازات
to death penalty	اعدام مجازات
suspended sentence	مجازات تعلیقی
theories of punishment	فلسفه مجازات
suspended sentences	مجازات تعلیقی
punishability	مجازات کردنی
principal punishment	مجازات اصلی
pecuniary pumishment	مجازات نقدی
deterrennt punishment	مجازات ترهیبی
degrading punishment	مجازات ترذیلی
degradatory punishment	مجازات ترذیلی
sanction	مجازات کردن
culpability	قابلیت مجازات
agravation of punishment	تشدید مجازات
divine legislation	تشدید مجازات
criminous	مستحق مجازات
commutation	تخفیف مجازات
deterrent punishment	مجازات ارعابی
disciplinary punishment	مجازات انضباطی
sanctioned	مجازات کردن
punish	مجازات کردن
pecuniary penalty	مجازات مالی
sanctioning	مجازات کردن
punished	مجازات کردن
punishes	مجازات کردن
mitigation of punishment	تخفیف مجازات
castigator	مجازات کننده
forfeitable	قابل مجازات
fasces	قدرت مجازات
communication of punishment	ابلاغ مجازات
death penalty	مجازات اعدام
punishment	کیفر مجازات
doom	حکم مجازات
punishable	قابل مجازات
punishable	مستحق مجازات
sentence	حکم به مجازات
sentences	حکم به مجازات
supplementary punishment	مجازات تکمیلی
culpable	قابل مجازات
to get ticked off [British E] <idiom>	مجازات شدن
to get a rocket [British E] <idiom>	مجازات شدن
sentencing	حکم به مجازات
probation	تعلیق مجازات
pecuniary punishment	مجازات نقدی
reprieving	تعلیق اجرای مجازات
on probation	به شرط تعلیق مجازات
on probation	در دوره تعلیق مجازات
penal codes	قانون مجازات عمومی
penal code	قانون مجازات عمومی
commutation	تبدیل مجازات به اخف
to be on probation	در دوره تعلیق مجازات
censure	مجازات [اصطلاح روزمره]
finger-wagging	مجازات [اصطلاح روزمره]
sanctioning	تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioned	تصدیق مجازات اقتصادی
sanction	تصدیق مجازات اقتصادی
reproof	مجازات [اصطلاح روزمره]
reprieve	تعلیق اجرای مجازات
culpable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
reprieved	تعلیق اجرای مجازات
reprieves	تعلیق اجرای مجازات
sanctions	تصدیق مجازات اقتصادی
actionable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
suit the punishment to the crime	انطباق مجازات بر جرم
chargeable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
it is death to	مجازات 0000مرگ است
actionable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
wash out	زیان
hurtfulness	زیان
forfeiture	زیان
hazards	زیان
total losses	زیان کل
scathe	زیان
drawbacks	زیان
detrime	زیان
phytobentos	ته- زیان
noxiousness	زیان
maleficium	زیان
hazarding	زیان
hazarded	زیان
hurting	زیان
ravages	زیان
lesions	زیان
hurts	زیان
hurt	زیان
ills	زیان
ill-	زیان
ill	زیان
detriment	زیان
injure	زیان
injures	زیان
injuring	زیان
prejudices	زیان
forfeits	زیان
forfeiting	زیان
forfeited	زیان
forfeit	زیان
ravaging	زیان
prejudice	زیان
ravaged	زیان
ravage	زیان
hazard	زیان
evil	زیان
evils	زیان
disservice	زیان
lesion	زیان
damage	زیان
disadvantage	زیان
disadvantages	زیان
drawback	زیان
loss	زیان
probation order	دستور یا حکم تعلیق مجازات
punish	مجازات کردن کیفر دادن
punished	مجازات کردن کیفر دادن
reprieve	مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved	مجازات کسی را بتعویق انداختن
to be on probation	در دوره تعلیق مجازات بودن
reprieves	مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieving	مجازات کسی را بتعویق انداختن
punishes	مجازات کردن کیفر دادن
perniciousness	زیان اوری
capital loss	زیان سرمایه
risk	احتمال زیان
sessile benthos	کف زیان برجا