Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
pretreatment
معالجه قبلی
Other Matches
electrotherapy
معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
definitive hospitalization
سیستم معالجه قطعی معالجه نهایی
presentiments
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiment
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
prior admission
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
therapy
معالجه
medical
معالجه
he received a fire treatment
معالجه شد
treatments
معالجه
healing
معالجه
medical treatment
معالجه
treatment
معالجه
heliotherapy
معالجه با افتاب
climatotherapy
معالجه با اب وهوا
balneotherapy
معالجه باشستشو
malpractices
معالجه غلط
malpractice
معالجه غلط
trichopathy
معالجه ناخوشیهای مو
psychopathy
معالجه روانی
treament
سلوک معالجه
rest cure
معالجه با استراحت
radium therapy
معالجه بارادیوم
edermical meducation
معالجه جلدی
electropathy
معالجه برقی
medicable
قابل معالجه
mechanotherapy
معالجه مکانیکی
emergency treatment
معالجه اضطراری
emergency treatment
معالجه اورژانس
iatraliptics
معالجه بامالش
pretreat
قبلا معالجه کردن
self treatment
معالجه پیش خود
psychiatry
معالجه ناخوشیهای دماغی
faradism
معالجه باجریان برق
diathermy
معالجه بوسیله حرارت
chiropody
فن معالجه ودرمان امراض پا
faradization
معالجه باجریان برق
aerotherapeutics
معالجه بوسیله هوا
orthopathy
معالجه بدون دارو
self treatment
معالجه بدون کمک نسخه
pedicure
معالجه امراض دست وپا
pedicures
معالجه امراض دست وپا
psychotherapy ortherapeutics
معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
massotherapy
معالجه بوسیله مشت و مال
hydropathy
معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
physicotherapy
معالجه بوسایل طبیعی ومکانیکی
chronic dose
دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
pyretotherapy
معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
hypnotherapy
معالجه امراض بوسیله خواب مغناطیسی
correctional treatment
روش معالجه از راه اصلاح رفتار
phototherapy
معالجه ناخوشیهای پوست بوسیله روشنایی
immunotherapy
معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
faradize
بوسیله القای برق معالجه کردن
roentgenize
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
aromatherapy
معالجه توسط ماساژ با روغن معطر
oxygen tent
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
psychanalyze
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
orthopaedy
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
helleborism
معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
homeopathy
معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
ex
قبلی
predecessors
قبلی
prior
قبلی
predecessor
قبلی
foregone
قبلی
preceding
قبلی
fore
قبلی
one-time
قبلی
ex-
قبلی
aforetime
قبلی
previous
قبلی
predispostion
تمایل قبلی
precognition
اطلاع قبلی
preengagement
تعهد قبلی
preconidtion
شرط قبلی
forethought
اندیشه قبلی
premonitions
اخطار قبلی
preexistence
موجودیت قبلی
foredoom
محکومیت قبلی
predesignation
تعیین قبلی
preview
اطلاع قبلی
pre arrengement
قرار قبلی
at sight
بی مطالعه قبلی
foreordainment
حکم قبلی
background
معلومات قبلی
precompression
تراکم قبلی
backgrounds
معلومات قبلی
premeditation
قصد قبلی
previews
اطلاع قبلی
premonition
اخطار قبلی
prefiguration
تصور قبلی
predilection
تمایل قبلی
premeditated
با قصد قبلی
prepossession
تصرف قبلی
preoccupation
اشغال قبلی
late war
جنگ قبلی
chains
از کلمه قبلی
chain
از کلمه قبلی
foretoken
اعلام قبلی
predilections
تمایل قبلی
presupposition
فرض قبلی
premeditatedly
با اندیشه قبلی
forewarning
اخطار قبلی
pregiurement
احتساب قبلی
foretype
نمونه قبلی
prefiguration or prefigurement
نمایش قبلی
pre arrangement
قرار قبلی
presuppositions
فرض قبلی
preformation
تشکیل قبلی
preoccupations
اشغال قبلی
previous work
کارهای قبلی
malice aforethought
سوء نیت قبلی
forebedement
اخبار قبلی پیشگویی
pre engaged
دارای تعهد قبلی
pre indexing
شاخص گذاری قبلی
pre indexing
فهرست سازی قبلی
bias
ولتاژ قبلی دادن
prior permission
اجازه قبلی پرواز
prelibation
ازمایش یانوشیدن قبلی
prognostications
تشخیص قبلی مرض
prognostication
تشخیص قبلی مرض
biases
ولتاژ قبلی دادن
premonitory
متضمن اخطار قبلی
leave hanging (in the air)
<idiom>
بدون تصمیم قبلی
as you were
به حالت قبلی برگردید
at ten minutes notice
با ده دقیقه اخطار قبلی
A one-month notice.
اطلاع قبلی یک ماهه
off the cuff
<idiom>
بدون آمادگی قبلی
prognosticate
تشخیص دادن قبلی مرض
prognosticator
تشخیص دهنده قبلی مرض
prepossession
اشغال قبلی تمایل بیجهت
quondam
قبلی مربوط به چندی قبل
prenotion
احساس قبلی نسبت بچیزی
prefiguration or prefigurement
تشبیه از پیش تصور قبلی
prefiguration
پیش بینی احتساب قبلی
premise
فرض قبلی فرضیه مقدم
precognitive
وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
a priori
بدون بررسی یا آزمایش قبلی
sneak preview
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
sight-reads
بدون امادگی قبلی اجراکردن
foredknowlege
اطلاع قبلی علم غیب
prerequisites
شرط قبلی لازمه امری
premised
فرض قبلی فرضیه مقدم
premisses
فرض قبلی فرضیه مقدم
prerequisite
شرط قبلی لازمه امری
premonitions
برحذر داشتن فکر قبلی
premonition
برحذر داشتن فکر قبلی
sneak previews
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
sight-reads
بدون مطالعه قبلی خواندن
pre condition
شرط لازم الاجرای قبلی
sight read
بدون مطالعه قبلی خواندن
inherited error
خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
sight read
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read
بدون امادگی قبلی اجراکردن
free wheeling
بازی بدون نقشه قبلی
sight-reading
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reading
بدون مطالعه قبلی خواندن
Do not do any thing without due reflection .
بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
foretaste
ازمایش قبلی پیش بینی کردن
prevue
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
precombustion chamber engine
موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی
go off half-cocked
<idiom>
صحبت یا انجام کاری بون آمارگی قبلی
french leave
مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
cancelling
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancel
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
post edit
ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
zero hour
هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
cancels
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
herioic treatment
معالجه با وسایل سخت دربیماری سخت
examination
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations
معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
decisions
اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull.
تا اسم زن قبلی او
[مرد]
را آوردم خونش به جوش آمد.
package shows
نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
decision
اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
undo
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
undoes
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
prolepsis
فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
Can I make an appointment for friday?
آیا میتوانم برای روز جمعه وقت قبلی بگیرم؟
predicted log racing
مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
counter disengagement
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
impulsive
کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
water cure
علاج بااب معالجه بااب
ideologies
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
incremental backup
تابع پشتیبان که فقط فایل هایی را ذخیره میکند که نسبت به ذخیهر قبلی تغییر کرده اند
random access
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
sequential
مدار منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبلی دارد
reconstitute
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituted
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
cob web theorem
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
reconstitutes
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituting
برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
readout
وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
palinode
قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
relative
دادهای که اطلاعات مختصات جدید دررابط ه با مختصات قبلی میدهد
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com