English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
sesquipedalian معتاد به استعمال لغات دراز
Other Matches
malapropism استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
smokes استعمال دود استعمال دخانیات
smoke استعمال دود استعمال دخانیات
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologist متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disuse عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
terminologies لغات
terminology لغات
vocabularies فرهنگ لغات
vocabulary فرهنگ لغات
vocabulary فهرست لغات
vocabularies فهرست لغات
wordbook فرهنگ لغات
dictionary فرهنگ لغات
glossary فرهنگ لغات
ellipsis انداختن لغات
lexicon [dictionary] فرهنگ لغات
dictionary فرهنگ لغات
word book فرهنگ لغات
nomenclature مجموعه لغات
wordplay بازی با لغات
dictionaries فرهنگ لغات
addict معتاد
inveterate معتاد
to addict oneself معتاد
confirmed معتاد
used معتاد
wont معتاد
habitual معتاد
addicted معتاد
accustomed معتاد
addicts معتاد
dope معتاد
wont معتاد به
dopes معتاد
habitue معتاد
hophead معتاد
wonted معتاد
etymology علم اشتقاق لغات
etymologies علم اشتقاق لغات
nomenclator فهرست لغات و اسامی
vocabulary مجموع لغات یک زبان
vocabular مربوط به لغات یا فهرست ان
semantics علم لغات و معانی
dictionary program برنامه فرهنگ لغات
lexical وابسته به فرهنگ لغات
english words واژه ها یا لغات انگلیسی
etymological مربوط به ریشه لغات
word لغات رابکار بردن
glossaries فرهنگ لغات دشوار
worded لغات رابکار بردن
syntactics علم ترکیب لغات
vocabularies مجموع لغات یک زبان
glossary فرهنگ لغات دشوار
wino معتاد به شراب
workaholic معتاد به پرکاری
hype معتاد به موادمخدره
workaholics معتاد به پرکاری
hyped معتاد به موادمخدره
hypes معتاد به موادمخدره
couch potato معتاد به تلویزیون
given معتاد datum
hyping معتاد به موادمخدره
customising معتاد کردن
addictive معتاد کننده
couch potatoes معتاد به تلویزیون
hyped up معتاد به موادمخدره
accustom معتاد ساختن
accustom معتاد شدن
accustoming معتاد ساختن
accustoms معتاد ساختن
customized معتاد کردن
customizes معتاد کردن
customizing معتاد کردن
hophead شخص معتاد
inurement معتاد سازی
inure or en معتاد کردن
customised معتاد کردن
customises معتاد کردن
customize معتاد کردن
addicts : خو گرفته معتاد
addict خو گرفته معتاد
addicted to nicotine <adj.> معتاد به نیکوتین
wordless غیرقابل بیان با لغات خاموش
semantics علم لغات معنی شناسی
vocabular مربوط به فرهنگ لغات زبان
the a.of boreign words اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
glossaries فرهنگ لغات فنی سفرنگ
reword لغات متنی را عوض کردن
spelling checker کنترل کننده حروف لغات
glossary فرهنگ لغات فنی سفرنگ
gallicism اصطلاحات و لغات ویژه فرانسوی
landlubbers معتاد بزندگی بری
bibber ادم معتاد به مشروب
dreamful معتاد بخواب دیدن
disaccustom غیر معتاد ساختن
landlubber معتاد بزندگی بری
sappy کودن معتاد به مشروبات
scotopia چشمهای معتاد بتاریکی
malapropian کسیکه لغات را غلط بکار میبرد
back formation لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
computer jargon لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
onomastics علم اشتقاق لغات و طرزاستعمال انها
inuring معتاد کردن موجب شدن
somnambular معتاد به راه رفتن در خواب
inure معتاد کردن موجب شدن
somnambulant معتاد به راه رفتن در خواب
inures معتاد کردن موجب شدن
couch potato معتاد به تلویزیون [اصطلاح روزمره]
inured معتاد کردن موجب شدن
agglutination ترکیب لغات ساده و اصلی بصورت مرکب
king's english اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
synonymize الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
application استعمال
employment استعمال
uses استعمال
applications استعمال
use استعمال
expenditure استعمال
linguistics علم السنه واشتقاق لغات وساختمان وترکیب کلمات وصرف ونحو لسانیات
processor کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
Pidgin English <idiom> انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
glossarist کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
graphics فن استعمال نمودار
tutoyer استعمال کردن
employ استعمال کردن
ill use بد استعمال کردن
misusage سوء استعمال
uses استعمال مصرف
overuse استعمال مفرط
use استعمال مصرف
ill usage سوء استعمال
nicotian دود استعمال کن
employing استعمال کردن
applications موارد استعمال
smoking استعمال دخانیات
riflery استعمال تفنگ
law of use قانون استعمال
bilinguality استعمال دوزبان
application موارد استعمال
employs استعمال کردن
employed استعمال کردن
exercise استعمال کردن
misapplication استعمال بیجا
usage عرف استعمال
overkill استعمال بیش از حد
abuse بد استعمال کردن
using استعمال مصرف
abusive سوء استعمال
abuse سوء استعمال
abusing سوء استعمال
abusing بد استعمال کردن
unworn استعمال نشده
use value ارزش استعمال
user cost هزینه استعمال
value in use ارزش استعمال
abused بد استعمال کردن
abuses سوء استعمال
abuses بد استعمال کردن
misapplication سوء استعمال
usage نحوه استعمال
exercised استعمال کردن
exercises استعمال کردن
applies استعمال کردن
apply استعمال کردن
applying استعمال کردن
telescopy فن استعمال دوربین
desuetude عدم استعمال
cranage استعمال جرثقیل
bilingualism استعمال دوزبان
usages نحوه استعمال
disuse عدم استعمال
usages عرف استعمال
maltreatment سوء استعمال
abused سوء استعمال
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
dedicated کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست
exception ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
exceptions ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
vernacularism استعمال زبان محلی
nicotian استعمال کننده دخانیات
mitring استعمال تاج اسقفی
catachresis استعمال غلط کلمه
no smoking allowed استعمال دخانیان ممنوع
dosage مقدار استعمال دارو
malapropism سوء استعمال کلمات
law of disuse قانون عدم استعمال
dosages مقدار استعمال دارو
users استعمال کننده کاربر
The habit of smoking. عادت به استعمال دخانیات
outward application استعمال برونی یا خارجی
user استعمال کننده کاربر
mitering استعمال تاج اسقفی
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
deverbative بصورت مشتق استعمال شده
telescopist متخصص استعمال دوربینهای نجومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com