Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
semantics |
معنای کلمات یا نشانها در برنامه ها |
|
|
Other Matches |
|
dictionaries |
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند |
dictionary |
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند |
semantics |
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2- |
lexical analysis |
مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند |
word wrap |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
worded |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
wraparound |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
word |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
IF statement |
عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است . |
IF statement |
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست |
atto |
معنای پیشوندی با معنای یک تریلیونم یا بیلیونیوم یک بیلیون |
smiley |
فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است |
word star |
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic |
speech |
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد |
speeches |
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد |
slices |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
slice |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
decorations |
نشانها |
decoration |
نشانها |
spellchecker |
لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود |
spelling checker |
لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود |
awards and decorations |
مدالها و نشانها |
page |
عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات |
pages |
عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات |
paged |
عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات |
regalia |
نشانها وعلائم پادشاهی |
hot |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
hottest |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
hotter |
دستوری در برنامه به صورت کلمات مشخص کلیدی که یک کلمه مهم و اسسی را به صفحه مقصد بعدی وصل میکند که در صورتی که کاربر آن را انتخاب کند نمایش داده میشود |
helmet |
کلاه ایمنی اتش نشانها وکارگران |
helmets |
کلاه ایمنی اتش نشانها وکارگران |
criminal inattention to signal |
بزه بی اعتنائی به نشانها جرم بی توجهی بعلائم |
api |
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود |
automatic programming |
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار |
source |
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس |
object oriented |
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود |
newest |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
newer |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
new |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
new- |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
landing schedule |
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود |
swaps |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swapped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swopped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
jobs |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
job |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
swops |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swopping |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
swap |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
dynamic data exchange |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند |
negative |
به معنای |
negatives |
به معنای |
mono- |
در معنای تک یا یک |
non- |
در معنای نه |
implication |
معنای ضمنی |
pre |
در معنای پیش از |
connotations |
معنای ضمنی |
denotation |
معنای صریح |
pre- |
در معنای پیش از |
kilos |
در معنای یک هزار |
connotation |
معنای ضمنی |
positive |
در معنای بله |
n |
در معنای نانو |
sub- |
در معنای کمتر |
anti- |
به معنای "مخالف " |
implications |
معنای ضمنی |
mini- |
در معنای کوچک |
inter- |
در معنای بین |
kilo |
در معنای یک هزار |
modular |
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
Send To command |
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد |
quads |
در معنای چهار بار |
nano |
پیشوندی به معنای 01 به توان 9- |
quad |
در معنای چهار بار |
semi- |
در معنای نصف یا بخش |
nimbuses |
وندی به معنای باران زا |
g |
در معنای یک هزار میلیون |
ampersand |
علامت چاپی & به معنای "و" |
atto |
پیشوندی به معنای 01 به توان 81- |
nano |
پیشوندی به معنای یک بیلیونیم |
ultra- |
در معنای بسیار بزرگ |
micro- |
در معنای خیلی کوچک |
tera |
پیشوندی به معنای یک تریلیونیم |
hecto |
پیشوندی به معنای یکصد |
micro- |
در معنای یک میلیونیوم واحد |
suffixix |
لفظ معنای الحاقی |
significance |
معنای مخصوص دارد |
nimbus |
وندی به معنای باران زا |
preemptive multitasking |
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت |
pico |
پیشوندی به معنای 01 به توان منفی 21 |
multi- |
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی |
multi |
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی |
significantly |
آنچه معنای مخصوصی دارد |
counter- |
پیشوندی به معنای مخالف یاضد |
a word with a pejorative connotation |
واژه ای با معنای ضمنی منفی |
significant |
آنچه معنای مخصوصی دارد |
super- |
در معنای خیلی خوب یا قدرتمند |
ambiguous |
آنچه دو معنای ممکن دارد |
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
m |
علامت اختصاری مگا به معنای یک میلیون |
kara |
به معنای رنگ سیاه [در زبان ترکی] |
N.A |
مخفف به معنای غیر قابل اجرا |
null |
حرفی که معنای هیچ چیز میدهد. |
alinik design |
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی |
erase character |
حرفی که به معنای انجام هیچ کار است |
assembly |
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند |
RTFM |
خلاصه معروف درپیام به معنای " خواندن دستور کار" |
applet |
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3- |
u |
جانشینی برای حرف یونانی "mu" به معنای میکرو یاریز میباشد |
kb |
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت |
kilo |
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده |
kilos |
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده |
the f. words |
کلمات زیرین |
spate |
سیل کلمات |
word of mouth |
کلمات مصطلح |
terminologies |
کلمات فنی |
code words |
کلمات رمزی |
code word |
کلمات رمزی |
terminology |
کلمات فنی |
VIP |
مخفف کلمات |
play on words <idiom> |
بازی با کلمات |
logion |
کلمات قصار |
contents |
کلمات یک نامه |
declension |
صرف کلمات |
shan't |
مخفف کلمات not shall |
word salad |
سالاد کلمات |
addressing |
و کلمات افست |
control words |
کلمات کنترلی |
verbalist |
منقد کلمات |
apothegm |
کلمات قصار |
VIPs |
مخفف کلمات |
i ran the words through |
ان کلمات را خط زدم |
soft keys |
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند |
goto |
دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد |
parameters |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |
parameter |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |
businesses |
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند. |
business |
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند. |
sequential |
حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند |
compiler |
نرم افزاری که برنامه کد گذاری شده را به برنامه با کد ماشین تبدیل میکند |
iterate |
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود |
iterative routine |
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود |
source computer |
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود |
executives |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند |
supervisory |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند |
executive |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند |
scheduled wave |
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه |
stops |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
stop |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
developments |
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش |
synthetic address |
زبان برنامه نویسی که برنامه اصلی به آن نوشته شده است |
stopped |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
subprogram |
1-زیر تابع در یک برنامه . 2-برنامهای که با برنامه اصلی فراخوانی شود |
stopping |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
development |
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش |
calling |
مجموعهای از دستورات برنامه برای اجرای مستقیم از زیر برنامه |
diagnostics |
تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد |
debugger |
نرم افزاری که به برنامه نویس کمک میکند خطاهای برنامه را پیدا کند |
toolkit |
مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند |
drags |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
dragged |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
drag |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
source language |
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه |
conditional |
دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی |
compiled |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
c |
زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته |
drop |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
chapter |
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد |
dropped |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
dropping |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
drops |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
compiling |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
compiles |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
main line program |
بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند |
compile |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
chapters |
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد |
functions |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
functioned |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
function |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
dynamic link library |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
object oriented |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود |
statement |
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند |
optimum schedule |
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند |
statements |
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند |
pl/m |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود |
coding |
صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد |
concurrent |
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت |
deleting |
بریدن کلمات یک متن |
in so many words |
با عین این کلمات |
jive |
کلمات بیهوده واحمقانه |
jived |
کلمات بیهوده واحمقانه |
jives |
کلمات بیهوده واحمقانه |
jiving |
کلمات بیهوده واحمقانه |
prowords |
کلمات جلوی جملات |
end spell |
خاتمه کلمات رمز |
aphorisms |
پند کلمات قصار |
opposites test |
ازمون کلمات متضاد |
euphony |
خوش اهنگی کلمات |
aphorize |
کلمات قصار گفتن |
malapropism |
سوء استعمال کلمات |