English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
couple back معکوس تزویج شدن
Search result with all words
feedback تزویج معکوس
Other Matches
clutches تزویج
clutching تزویج
clutched تزویج
clutch تزویج
interconnection تزویج
progation تزویج
coupling تزویج
clutch coupling تزویج کلاج
couple تزویج شدن
coupling of circuits تزویج مدارات
coupling impedance امپدانس تزویج
couple switch کلید تزویج
coupled تزویج شدن
sleeve coupling تزویج مفصلی
electric coupling تزویج الکتریکی
input coupling تزویج اولیه
inductive flux linkage تزویج القائی
critical coupling تزویج بحرانی
inductance coupling تزویج اندوکتانس
impedance coupling تزویج پیچک
electron coupling تزویج الکترونی
electromagnetic coupling تزویج الکترومغناطیسی
couples تزویج شدن
coupling coil سیم پیچ تزویج
charge coupled device اسباب تزویج علامت
acoustic coupler تزویج کننده صوتی
clutching تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutches تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutched تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutch تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
interlock اتصال دادن تزویج شدن
interlocked اتصال دادن تزویج شدن
interlocks اتصال دادن تزویج شدن
interlocking اتصال دادن تزویج شدن
coupling instability نااستواری پیوست تزلزل تزویج
railroad coupling پیوست یا تزویج راه اهن
ccd اسباب تزویج علامت حافظه با اطلاعات چرخان دستگاه با بار جفت شده
cybernation کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
reverses معکوس
reversed معکوس
reversing معکوس
countering معکوس
counter معکوس
reversals معکوس
reversal معکوس
upside down معکوس
countered معکوس
converted معکوس
converses :معکوس
converses معکوس
conversing معکوس
reversion معکوس
negative معکوس
conversing :معکوس
obverse معکوس
conversed معکوس
conversed :معکوس
convert معکوس
reverse معکوس
converts معکوس
negatives معکوس
conversely معکوس
vice versa معکوس
converse :معکوس
converse معکوس
reciprocal معکوس
inverse معکوس
reversible معکوس
converting معکوس
contrary معکوس
inverse voltage ولتاژ معکوس
reversion معکوس کردن
inverse relationship ارتباط معکوس
invert matrix ماتریس معکوس
invert suger قند معکوس
back up معکوس ریختن
reverse control کنترل معکوس
backset معکوس وارونه
reverse bias تغذیه معکوس
reverse bias پیشقدر معکوس
back-up معکوس ریختن
reversal process جریان معکوس
reversal film فیلم معکوس
retroaction عمل معکوس
reverse current جریان معکوس
inverse function تابع معکوس
negative caster گردش معکوس
indian in reverse هندی معکوس
lateral inversion معکوس جانبی
reciprocal متقابل معکوس
inverse ratio or proportion نسبت معکوس
inverted structure ساختار معکوس
inverter معکوس کننده
negative correlation همبستگی معکوس
negative relation رابطه معکوس
inverse ratio نسبت معکوس
inverse feedback واخوراند معکوس
obcordate قلبی معکوس
reciprocal معکوس دوجانبه
inverted file فایل معکوس
reverse speed سرعت معکوس
draw back کشیدن معکوس
obversion استنتاج معکوس
inverted opening گشایش معکوس
invertible معکوس شدنی
reversed معکوس کننده
switcheroo عمل معکوس
reverses معکوس کننده
dis- معکوس کردن
mirroring معکوس نمودن
countdown شمارش معکوس
countdowns شمارش معکوس
reverse gear دنده معکوس
reverse gears دنده معکوس
reversing معکوس کردن
reversing معکوس کننده
inverse واژگونه معکوس
opposite روبرو معکوس
reverses معکوس کردن
reverse معکوس کننده
reverse معکوس کردن
reversed معکوس کردن
set back معکوس پس زدن
back splice پیوند معکوس
opposites روبرو معکوس
reverse slope شیب معکوس
reverse polarity پلاریته معکوس
reverse pitch گام معکوس
reverse osmosis اسمز معکوس
back conductance برقرسانایی معکوس
back formation اشتقاق معکوس
back resistance مقاومت معکوس
reverse thrust تراست معکوس
conversely بطور معکوس
reverse video ویدئوی معکوس
king's indian in reverse هندی شاه معکوس
reverse current circuit breaker مدارشکن جریان معکوس
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
obvert نتیجه معکوس گرفتن از
What invert sugar قند معکوس چیست
de- معکوس عمل کردن
shift the rudder معکوس کردن سکان
reverse video صفحه نمایش معکوس
inverse تابع معکوس [ریاضی]
retroact عمل معکوس کردن
inverse function تابع معکوس [ریاضی]
one's complement معکوس یک عدد دودویی
reversed battery plate صفحه باتری معکوس
inverted file فایل معکوس شده
complements معکوس یک عدد دودویی
retrogressed ترقی معکوس کردن
backfired نتیجه معکوس گرفتن
double quartan fever نوبه ربع معکوس
back titration تیتر کردن معکوس
back turns of armature سیمپیچی معکوس ارمیچر
retrogresses ترقی معکوس کردن
retrogressing ترقی معکوس کردن
backfire نتیجه معکوس گرفتن
complementing معکوس یک عدد دودویی
retrogress ترقی معکوس کردن
inverse electrode current جریان الکتردی معکوس
inverse current جریان ولتاژ معکوس
inverting circuit مدار معکوس کننده
initial inverse voltage ولتاژ معکوس نخستین
complement معکوس یک عدد دودویی
backfiring نتیجه معکوس گرفتن
backfires نتیجه معکوس گرفتن
complemented معکوس یک عدد دودویی
back azimuth method گرای معکوس در اخراج اشعه
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
reverse polish notation نشان گذاری لهستانی معکوس
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
high back resistance diode دیود با مفاومت معکوس بالا
high back resistance diode دیود با مقاومت معکوس زیاد
backtracking عمل پیمایش معکوس یک لیست
peak inverse anode voltage اوج ولتاژ اندی معکوس
reversion برگرداندن شیب معکوس دادن
invert قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts قلب عبارت معکوس کردن نسبت
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
converts معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
inverting قلب عبارت معکوس کردن نسبت
converting معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
convert معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
count down از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
coupling transformer ترانسفورماتور تزویج ترانسفورماتور پیوست
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
reversed rolling moment گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
aerodynamic blockage thrust reverser وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
reversible propeller ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
aerofoil type offtake regulator دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
mesfet دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
backward read یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
convert معکوس کردن تازه کردن
converted معکوس کردن تازه کردن
converting معکوس کردن تازه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com