Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (15 milliseconds)
English
Persian
reverse
معکوس کننده
reversed
معکوس کننده
reverses
معکوس کننده
reversing
معکوس کننده
inverter
معکوس کننده
Search result with all words
inverting circuit
مدار معکوس کننده
Other Matches
converses
معکوس
converses
:معکوس
conversed
معکوس
reversing
معکوس
conversed
:معکوس
converse
معکوس
reversal
معکوس
reciprocal
معکوس
inverse
معکوس
negatives
معکوس
negative
معکوس
upside down
معکوس
obverse
معکوس
contrary
معکوس
conversing
معکوس
reversible
معکوس
conversing
:معکوس
converse
:معکوس
counter
معکوس
reverse
معکوس
reversed
معکوس
convert
معکوس
converting
معکوس
reversion
معکوس
converted
معکوس
reversals
معکوس
countering
معکوس
conversely
معکوس
converts
معکوس
reverses
معکوس
countered
معکوس
vice versa
معکوس
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
negative relation
رابطه معکوس
inverse
واژگونه معکوس
opposite
روبرو معکوس
invertible
معکوس شدنی
back conductance
برقرسانایی معکوس
reversion
معکوس کردن
retroaction
عمل معکوس
negative caster
گردش معکوس
negative correlation
همبستگی معکوس
back up
معکوس ریختن
obcordate
قلبی معکوس
obversion
استنتاج معکوس
inverse ratio or proportion
نسبت معکوس
feedback
تزویج معکوس
back formation
اشتقاق معکوس
back resistance
مقاومت معکوس
inverted opening
گشایش معکوس
inverted structure
ساختار معکوس
reverse
معکوس کردن
backset
معکوس وارونه
mirroring
معکوس نمودن
dis-
معکوس کردن
lateral inversion
معکوس جانبی
reversed
معکوس کردن
reversing
معکوس کردن
inverted file
فایل معکوس
invert suger
قند معکوس
opposites
روبرو معکوس
back-up
معکوس ریختن
inverse feedback
واخوراند معکوس
inverse function
تابع معکوس
inverse ratio
نسبت معکوس
back splice
پیوند معکوس
inverse relationship
ارتباط معکوس
inverse voltage
ولتاژ معکوس
invert matrix
ماتریس معکوس
reverses
معکوس کردن
reciprocal
متقابل معکوس
reverse slope
شیب معکوس
reversal process
جریان معکوس
switcheroo
عمل معکوس
reverse bias
تغذیه معکوس
reverse video
ویدئوی معکوس
reverse gears
دنده معکوس
reverse control
کنترل معکوس
set back
معکوس پس زدن
reverse current
جریان معکوس
reverse osmosis
اسمز معکوس
reverse thrust
تراست معکوس
reverse pitch
گام معکوس
reverse polarity
پلاریته معکوس
reverse speed
سرعت معکوس
reverse gear
دنده معکوس
countdowns
شمارش معکوس
reverse bias
پیشقدر معکوس
indian in reverse
هندی معکوس
reciprocal
معکوس دوجانبه
countdown
شمارش معکوس
conversely
بطور معکوس
reversal film
فیلم معکوس
draw back
کشیدن معکوس
inverted file
فایل معکوس شده
complement
معکوس یک عدد دودویی
retrogress
ترقی معکوس کردن
shift the rudder
معکوس کردن سکان
retrogresses
ترقی معکوس کردن
inverse electrode current
جریان الکتردی معکوس
inverse current
جریان ولتاژ معکوس
obvert
نتیجه معکوس گرفتن از
complemented
معکوس یک عدد دودویی
complementing
معکوس یک عدد دودویی
retrogressing
ترقی معکوس کردن
inverse function
تابع معکوس
[ریاضی]
back titration
تیتر کردن معکوس
reverse video
صفحه نمایش معکوس
double quartan fever
نوبه ربع معکوس
back turns of armature
سیمپیچی معکوس ارمیچر
inverse
تابع معکوس
[ریاضی]
reversed battery plate
صفحه باتری معکوس
king's indian in reverse
هندی شاه معکوس
complements
معکوس یک عدد دودویی
de-
معکوس عمل کردن
initial inverse voltage
ولتاژ معکوس نخستین
What invert sugar
قند معکوس چیست
one's complement
معکوس یک عدد دودویی
reverse current circuit breaker
مدارشکن جریان معکوس
reverse flow regin
ناحیه جریان معکوس
couple back
معکوس تزویج شدن
backfiring
نتیجه معکوس گرفتن
backfires
نتیجه معکوس گرفتن
retroact
عمل معکوس کردن
backfire
نتیجه معکوس گرفتن
backfired
نتیجه معکوس گرفتن
retrogressed
ترقی معکوس کردن
high back resistance diode
دیود با مقاومت معکوس زیاد
reversion
برگرداندن شیب معکوس دادن
backtracking
عمل پیمایش معکوس یک لیست
peak inverse anode voltage
اوج ولتاژ اندی معکوس
back azimuth method
گرای معکوس در اخراج اشعه
reverse polish notation
نشان گذاری لهستانی معکوس
back scattering
پخش معکوس امواج رادیویی
high back resistance diode
دیود با مفاومت معکوس بالا
back scattering
توزیع معکوس امواج رادیویی
invert
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
convert
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
count down
از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
converts
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to invert a fraction
برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
inverts
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
aerodynamic blockage thrust reverser
وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
roll reversal
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
reversed rolling moment
گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
reversible propeller
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
aerofoil type offtake regulator
دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
NOT function
تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
mesfet
دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
gate
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
backward read
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com