Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 86 (5 milliseconds)
English	Persian
criterion of degeneracy	معیار تبهگنی
Other Matches
ppi gauge	معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
degeneracy	تبهگنی
degenerescence	تبهگنی
Degeneracy	تبهگنی [ریاضی] [فیزیک]
degenerate case	تبهگنی [ریاضی] [فیزیک]
scitovsky double criterion	معیار دوگانه سیتووسکی معیار مضاعف سیتووسکی
standard	معیار
gauges	معیار
tests	معیار
gauged	معیار
gauge	معیار
benchmarks	معیار
standards	معیار
received	معیار
paragon	معیار
paragons	معیار
rate of dosage	معیار
benchmark	معیار
norms	معیار
sample	معیار
canonical	معیار
criterion	معیار
tested	معیار
dimension	معیار
test	معیار
sampled	معیار
dimensions	معیار
yardsticks	معیار
yardstick	معیار
touchstones	معیار
touchstone	معیار
norm	معیار
gray code	معیار GREY
g	نمونه معیار
standard error	خطای معیار
pareto criterion	معیار پاراتو
standard deviation	انحراف معیار
standard score	نمره معیار
sigma score	نمره معیار
sigma	انحراف معیار
standards	یکسان معیار
gauge	مقیاس معیار
gauged	مقیاس معیار
gauges	مقیاس معیار
STDs	مخفف معیار
STD	مخفف معیار
standard	یکسان معیار
standard of living	معیار زندگی
standards of living	معیار زندگی
system standard	معیار سیستم
standardization	معیار گیری
standard stimulus	محرک معیار
wire gauge	معیار ضخامت سیم
standard error of estimate	خطای معیار براورد
standard error of mean	خطای معیار میانگین
sm	خطای معیار میانگین
sigmagram	نگاره نمرات معیار
standard error of difference	خطای معیار تفاوت
sed	خطای معیار تفاوت
criterion	معیار نشان قطعی
air quality criterion	معیار کیفیت هوا
Greenwich Mean Time	معیار ساعت گرینویچ
standardization	مطابق معیار خاص دراوردن
standard progressive matrices test	ازمون ماتریسهای مدرج معیار
printed	معمولا با معیار نقط ه در اینچ
standard error of measurement	خطای معیار اندازه گیری
print	معمولا با معیار نقط ه در اینچ
SE	خطای معیار اندازه گیری
sd	انحراف معیار گروه نمونه
prints	معمولا با معیار نقط ه در اینچ
substandard	زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی
carat	معیار اندازه گیری کیفیت طلا
carats	معیار اندازه گیری کیفیت طلا
transvalue	سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
draft quality	معیار کیفی برای خروجی چاپ شده
transvaluate	سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
standardized	مطابق نمونه و معیار عمومی تهیه شده
standard item	اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
to bring somebody into line	زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
negligence	اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
utilitarianism	بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
standard	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
pareto criterion	ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
m	مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com