Dictiornary-Farsi | معیار گیری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (3 milliseconds)

English	Persian
standardization	معیار گیری


Search result with all words

carat	معیار اندازه گیری کیفیت طلا
carats	معیار اندازه گیری کیفیت طلا
SE	خطای معیار اندازه گیری
m	مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
standard error of measurement	خطای معیار اندازه گیری
Other Matches

ppi gauge	معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
scitovsky double criterion	معیار دوگانه سیتووسکی معیار مضاعف سیتووسکی
He's a wet blanket.	او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
gauged	معیار
gauges	معیار
gauge	معیار
standards	معیار
canonical	معیار
tested	معیار
test	معیار
rate of dosage	معیار
standard	معیار
yardstick	معیار
touchstones	معیار
norms	معیار
benchmark	معیار
benchmarks	معیار
received	معیار
paragon	معیار
paragons	معیار
sampled	معیار
sample	معیار
norm	معیار
touchstone	معیار
yardsticks	معیار
dimension	معیار
criterion	معیار
dimensions	معیار
tests	معیار
gauged	مقیاس معیار
standard stimulus	محرک معیار
gray code	معیار GREY
gauge	مقیاس معیار
STD	مخفف معیار
STDs	مخفف معیار
system standard	معیار سیستم
standard	یکسان معیار
standards	یکسان معیار
standard deviation	انحراف معیار
standards of living	معیار زندگی
criterion of degeneracy	معیار تبهگنی
standard of living	معیار زندگی
standard score	نمره معیار
sigma score	نمره معیار
sigma	انحراف معیار
standard error	خطای معیار
g	نمونه معیار
pareto criterion	معیار پاراتو
gauges	مقیاس معیار
criterion	معیار نشان قطعی
sigmagram	نگاره نمرات معیار
sm	خطای معیار میانگین
standard error of estimate	خطای معیار براورد
standard error of mean	خطای معیار میانگین
standard error of difference	خطای معیار تفاوت
air quality criterion	معیار کیفیت هوا
wire gauge	معیار ضخامت سیم
sed	خطای معیار تفاوت
Greenwich Mean Time	معیار ساعت گرینویچ
standard progressive matrices test	ازمون ماتریسهای مدرج معیار
print	معمولا با معیار نقط ه در اینچ
sd	انحراف معیار گروه نمونه
standardization	مطابق معیار خاص دراوردن
printed	معمولا با معیار نقط ه در اینچ
prints	معمولا با معیار نقط ه در اینچ
substandard	زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی
transvaluate	سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
standardized	مطابق نمونه و معیار عمومی تهیه شده
transvalue	سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
draft quality	معیار کیفی برای خروجی چاپ شده
standard item	اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
to bring somebody into line	زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
his severity relaxed	از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
negligence	اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
utilitarianism	بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
digamy	دو زن گیری دو شوهر گیری
with the utmost rigour	با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging	اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter	مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
standard	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
point voting system	سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
compression molding process	فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
declinating station	ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter	وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
pareto criterion	ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
moving iron instrument	دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
skim	کف گیری
skimmed	کف گیری
skims	کف گیری
bias	سو گیری
exorcisms	جن گیری
exorcism	جن گیری
retractaion	پس گیری
recapturing	پس گیری
recaptures	پس گیری
recaptured	پس گیری
recapture	پس گیری
resumption	از سر گیری
catch	بل گیری
monogyny	یک زن گیری
biases	سو گیری
recature	پس گیری
dewatering	اب گیری
lutation	گل گیری
luting	گل گیری
scorification	کف گیری
number dialling	شماره گیری
sedimentation	لای گیری
renouncement	کناره گیری
removal of slag	شلاکه گیری
removal of phosphorus	فسفر گیری
removal of cinder	تفاله گیری
scotomization	نادیده گیری
refuels	سوخت گیری
refuel	سوخت گیری
recruitment	سرباز گیری
ensued	پی گیری کردن
ensues	پی گیری کردن
recruitment	توان گیری
samplery	نمونه گیری
river capture	رود گیری
rigorousness	سخت گیری
ensue	پی گیری کردن
scorification	تفاله گیری
retired ness	کناره گیری
refuelling	سوخت گیری
refuelled	سوخت گیری
piscatology	فن ماهی گیری
separatism	کناره گیری
refueling	سوخت گیری
refueled	سوخت گیری
measurements	اندازه گیری
measurement	اندازه گیری
interpolation	درون گیری
sampling	نمونه گیری
originationu	سرچشمه گیری
modules	اندازه گیری
paralytic disability	زمین گیری
interpolations	درون گیری
punctiliousness	نکته گیری
sternly	با سخت گیری
integration	انتگرال گیری
module	اندازه گیری
modeling	سرمشق گیری
nitrification	نیتروژن گیری
ablactation	از شیر گیری
backing up	پشتیبان گیری
bailment	امانت گیری
follow up	پی گیری کردن
blank experiment	ازمایش مچ گیری
calk	درز گیری
factorization	فاکتور گیری
cased	قالب گیری
catch trial	کوشش مچ گیری
censoriousness	خرده گیری
exaction	سخت گیری
gaging	اندازه گیری
metering	اندازه گیری
garth	سد یا بندماهی گیری
acceleration lane	خط سرعت گیری
ingurgtation	فرا گیری
inarm	در بغل گیری
inarm	در اغوش گیری
impressmeat	باز گیری
against time	تایم گیری
implantation	لانه گیری
i. and evdevolution	ریشه گیری
i am in a bad f.	بد گیری امدم
amphimixis	جفت گیری
halieutics	ماهی گیری
error correction	خطا گیری
chronicity	دامن گیری
collier	ذغال گیری
deoxidation	اکسیژن گیری
demission	کناره گیری
damage control	اسیب گیری
decoppering	مس گیری کردن
decoction	عصاره گیری
decalcification	کلسیم گیری
declipping	لکه گیری
decarburization	کربن گیری
decision making	تصمیم گیری
criticalness	خرده گیری
dephosphorization	فسفر گیری
crabber	خرچنگ گیری
emulsification	عصاره گیری
commensurateness	اندازه گیری
embracery	دراغوش گیری
dust removal	گرد گیری
complementation	متمم گیری
coppering	مس گیری لوله
dial up	شماره گیری
corf	سبدماهی گیری
coring	نمونه گیری
coring	مغزه گیری
insuperability	دشوار گیری
nitrification	ازت گیری
derivations	مشتق گیری
mensuration	اندازه گیری