Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 208 (12 milliseconds)
English	Persian
defect	معیوب ساختن
defected	معیوب ساختن
defecting	معیوب ساختن
defects	معیوب ساختن
vitiate	معیوب ساختن
vitiated	معیوب ساختن
vitiates	معیوب ساختن
vitiating	معیوب ساختن
Other Matches
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
fouler	معیوب
corrupted	معیوب
defective	معیوب
corrupting	معیوب
corrupts	معیوب
faulty	معیوب
corrupt	معیوب
imperfective	معیوب
stigmatic	معیوب
manque	معیوب
flawy	معیوب
fouls	معیوب
foulest	معیوب
out of condition	معیوب
fouled	معیوب
foul	معیوب
stigmatist	معیوب
improper	معیوب
impure	معیوب
spoilt	معیوب
damaged	معیوب
game	معیوب
incomplete	معیوب
diseased	معیوب
false	معیوب
maim	معیوب شدن
corrupt	معیوب کردن
maiming	معیوب شدن
faulty connrction	اتصال معیوب
corrupting	معیوب کردن
maims	معیوب شدن
mutilation	معیوب سازی
flawed	معیوب ناقص
impair	معیوب کردن
aircraft defective	هواپیمای معیوب
impairs	معیوب کردن
impairing	معیوب کردن
maimed	معیوب شدن
corrupted	معیوب کردن
vicious circle	دور معیوب
corrupts	معیوب کردن
impaired	معیوب کردن
maim	کسیرا معیوب کردن
defective	دارای کمبود معیوب
vitiation	معیوب سازی ابطال
faulty wiring	سیم کشی معیوب
incorrect	تصحیح نشده معیوب
dud	بی مصرف گلوله معیوب
maimed	کسیرا معیوب کردن
maiming	کسیرا معیوب کردن
faultily	بطور معیوب یا مقصر
maims	کسیرا معیوب کردن
damage	غرامت معیوب کردن
impairing	زیان رساندن معیوب کردن
mutilating	تحریف شدن معیوب کردن
marring	زیان رساندن معیوب کردن
impairs	زیان رساندن معیوب کردن
impaired	زیان رساندن معیوب کردن
mar	زیان رساندن معیوب کردن
mutilates	تحریف شدن معیوب کردن
mutilate	تحریف شدن معیوب کردن
marred	زیان رساندن معیوب کردن
hung striker	ضارب چاشنی معیوب نارنجک
impair	زیان رساندن معیوب کردن
dystrohpy	تغذیه معیوب یاناقص نقص تغذیه
corrupt	معیوب کردن رشوه خوار رشوه دادن رشوه خواری
corrupts	معیوب کردن رشوه خوار رشوه دادن رشوه خواری
corrupting	معیوب کردن رشوه خوار رشوه دادن رشوه خواری
corrupted	معیوب کردن رشوه خوار رشوه دادن رشوه خواری
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
miscreate	بد ساختن
indite	ساختن
fabricating	ساختن
creating	ساختن
constructs	ساختن
manufacture	ساختن
builds	ساختن
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
fashioning	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
composes	ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
makes	ساختن
make	ساختن
invent	ساختن
invented	ساختن
inventing	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
fashions	مد ساختن
upgrade	ساختن
fabrication	ساختن
creates	ساختن
dree	ساختن با
create	ساختن
pills	حب ساختن
pill	حب ساختن
confect	ساختن
pellet	حب ساختن
carbonize	کک ساختن
upgrading	ساختن
bulid	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
compose	ساختن
to make away	ساختن
idolised	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolising	بت ساختن
to t. up	ساختن
mints	ساختن
to make a shift	ساختن
generated	ساختن
generate	ساختن
to get along	ساختن
to go in with	ساختن با
produced	ساختن
produces	ساختن
minting	ساختن
idolizing	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن
minted	ساختن
remake	از نو ساختن
mint	ساختن
remakes	از نو ساختن
generates	ساختن
generating	ساختن
upbuild	ساختن
fabricate	ساختن
fabricated	ساختن
construct	ساختن
bridges	پل ساختن
bridge	پل ساختن
bridged	پل ساختن
constructed	ساختن
fabricates	ساختن
set up	ساختن
unifying	تک ساختن
unify	تک ساختن
constructing	ساختن
forborne	ساختن با
produce	ساختن
unifies	تک ساختن
reconcile	راضی ساختن
reconciles	راضی ساختن
disable	ناتوان ساختن
ensure	مطمئن ساختن
notified	اگاه ساختن
discovered	مکشوف ساختن
ensured	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
accustom	معتاد ساختن
accustoming	معتاد ساختن
reconciling	راضی ساختن
ensures	مطمئن ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
accustoms	معتاد ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
notifies	اگاه ساختن
discovers	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
disabling	ناتوان ساختن
disables	ناتوان ساختن
produce	ساختن محصول
produces	ساختن محصول
subverts	واژگون ساختن
subvert	واژگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
sepulchres	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
notify	اگاه ساختن
subverted	واژگون ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
insuring	مطمئن ساختن
notifying	اگاه ساختن
gaunt	زننده ساختن
sepulchers	قبر ساختن
produced	ساختن محصول
discourage	بی جرات ساختن
substantiated	مستند ساختن
substantiate	مستند ساختن
denuding	عاری ساختن
denudes	عاری ساختن
denuded	عاری ساختن
denude	عاری ساختن
snarls	خشمگین ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
snarling	خشمگین ساختن
vitiated	ناپاک ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com