Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (9 milliseconds)
English
Persian
wire core
مغزی سیمی
Search result with all words
non rotating wire rope
طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
Other Matches
wire cloth
تور سیمی پارچه سیمی پرده سیمی
concave fillet weld
جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
stringed
سیمی
wiry
سیمی
backstop
حصار سیمی
lang's lay wire rope
طناب سیمی یک سو
open wire line
خط سیمی هوایی
open wire line
خط سیمی لخت
wirework
کارهای سیمی
greyhounds
غربال سیمی
tightwire
طناب سیمی
three wire generator
دینام سه سیمی
three wire system
دستگاه سه سیمی
wire drag
لاروب سیمی
wire gauze
توری سیمی
wire hinge
لولای سیمی
wire netting
تور سیمی
wire rope
طناب سیمی
cabled
طناب سیمی
netting
شبکه سیمی
wire ropes
طنابهای سیمی
hawsers
طناب سیمی
hawser
طناب سیمی
greyhound
غربال سیمی
netting
تور سیمی
cable
طناب سیمی
stringed instruments
سازهای سیمی
wire beater
همزن سیمی
medullar
مغزی
medullary
مغزی
cacuminal
مغزی
medillary
مغزی
sententiousness
پر مغزی
inanity
بی مغزی
frothiness
بی مغزی
anencephaly
بی مغزی
encephalic
مغزی
cerebric
مغزی
anencephalia
بی مغزی
braininess
مغزی
fillet
مغزی
cerebral
مغزی
filleted
مغزی
fillets
مغزی
braid
مغزی
filleting
مغزی
cores
مغزی
nuclear
مغزی
braids
مغزی
core
مغزی
braided
مغزی
griddle
غربال سیمی کارگران
griddles
غربال سیمی کارگران
magnetic wire recording
ضبط صوت سیمی
phantom circuit
مدار چهار سیمی
sarrated wire rope
طناب سیمی دندانهای
wire netting
بافت توری سیمی
phantomed cable
کابل چهار سیمی
quadded cable
کابل چهار سیمی
plated wire memory
حافظه سیمی اندوده
beach matting
تور سیمی ساحلی
encephalization
مغزی شدن
feeble mindedness
سبک مغزی
cortical inhibition
بازداری مغزی
cortical deafness
کری مغزی
cortical control
کنترل مغزی
cortical blindness
نابینایی مغزی
heart
مغزی طناب
encorticalization
مغزی شدن
encephalopathy
بیماری مغزی
peduncle
پایک مغزی
silliness
سبک مغزی
glioma
غده مغزی
prosencephalic
جلو مغزی
menticide
شستشوی مغزی
brain death
مرگ مغزی
jute heart
مغزی کنفی
coil form
مغزی پیچک
welt
مغزی گذاشتن
welts
مغزی گذاشتن
cerebral laceration
پارگی مغزی
brain lesion
ضایعه مغزی
brain washing
شستشوی مغزی
concussion
ضربه مغزی
brain worker
کارگر مغزی
cerebral contusion
کوفتگی مغزی
cerebral compression
فشردگی مغزی
mental
مغزی هوشی
brain waves
امواج مغزی
idiocy
سبک مغزی
brain injury
اسیب مغزی
brain damage
اسیب مغزی
cerebrovascular
مغزی- عروقی
hearts
مغزی طناب
brain concussion
ضربه مغزی
brain work
کار مغزی
brain abscess
دمل مغزی
brain abscess
ابسه مغزی
cerebro spinal
مغزی- نخاعی
cerebration
فعالیت مغزی
brain center
مرکز مغزی
string band
دسته موزیک سازهای سیمی
phantoplex telegraphy
تلگراف چهار سیمی مرکب
screens
تور سیمی نصب کردن
screened
تور سیمی نصب کردن
screening, screenings
تور سیمی نصب کردن
screen
تور سیمی نصب کردن
encephalization quotient
بهر مغزی شدن
cerebro spinal axis
محور مغزی- نخاعی
acute brain syndrome
نشانگان مغزی حاد
cva
سانحه عروقی- مغزی
meningioma
غده پردههای مغزی
cerebro spinal fluid
مایع مغزی- نخاعی
convex fillet weld
جوش مغزی محدب
wernicke's encephalopathy
بیماری مغزی ورنیکه
cerebral sclerosis
تصلب شرایین مغزی
acute brain disorder
اختلال مغزی حاد
cerebral arteriosclerosis
تصلب شرایین مغزی
obs
نشانگان اسیب مغزی
csf
مایع مغزی- نخاعی
beak-moulding
[ابزار مغزی آویزان]
cerebral electrotherapy
برق درمانی مغزی
organic brain syndrome
نشانگان اسیب مغزی
brain injured
اسیب دیده مغزی
cerebral vascular accident
سانحه عروقی مغزی
screened
تور سیمی پنجره توری دار
cord
سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
wire glass
شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
screening, screenings
تور سیمی پنجره توری دار
screen
تور سیمی پنجره توری دار
cords
سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
screens
تور سیمی پنجره توری دار
omnibus wire
سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
wired glass
شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
fillet like architrave
گچ بری سرستون مغزی گون
elizur's test for organicity
ازمون اسیب مغزی الیزور
minimal brain damage
کمترین اسیب مغزی موثر
weak intellect
سبک مغزی خبطی کم عقلی
fillet under the nose of a step
مغزی لبه یا دماغه پله
headstay
سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
acoustic screen
تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
viola d'amore
ویولون دارای 7 سیم زهی و 7 تار سیمی
welt
حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
cimbia
[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
welts
حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
imbecilely
از روی کودنی یا سبک مغزی ابلهانه
cerebrospinal
مربوط به نخاع ومغز مغزی نخاعی
trommel
غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
cerebrate
فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
brain death
از کار افتادن مغز و کلیهی فعالیتهای مغزی
neurons
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neuron
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
angle-fillet
[ابزار مغزی برای پوشاندن درزهای داخلی]
staple
سوزن
[حرف ]
یو شکل
[برای محکم کردن سیمی به دیوار]
cable suspension bridge
پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
brainwashes
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwash
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
rope chaff
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
DC
روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
screening, screenings
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
the wind drowned the strigs
سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
Faraday cage
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
amnesia
ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
prefrontal
واقع در جلو استخوان پیشانی جلو مغزی
wire matrix printer
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
annulet
[نوار تزئینی یا ابزار مغزی دور تا دور ستون تزئینی]
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com