Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
trump
مغلوب ساختن پیشی جستن
trumps
مغلوب ساختن پیشی جستن
Other Matches
to get the upper hand
پیشی جستن
to get the better of
پیشی جستن بر
outbalance
پیشی جستن
out act
پیشی جستن از
outrun
پیشی جستن بر
outrunning
پیشی جستن بر
outruns
پیشی جستن بر
to give the go by to
پیشی جستن بر
outstrip
عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripping
عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstrips
عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripped
عقب گذاشتن پیشی جستن از
toget the start of one's rival
بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
vanquished
مغلوب ساختن
defeated
مغلوب ساختن
vanquishes
مغلوب ساختن
vanquishing
مغلوب ساختن
defeat
مغلوب ساختن
defeating
مغلوب ساختن
vanquish
مغلوب ساختن
defeats
مغلوب ساختن
to bring down somebody
[something]
کسی
[چیزی]
را مغلوب ساختن
overcoming
پیروز شدن بر مغلوب ساختن
overcome
پیروز شدن بر مغلوب ساختن
to cause the downfall of somebody
[something]
کسی
[چیزی]
را مغلوب ساختن
overcomes
پیروز شدن بر مغلوب ساختن
to make approaches
وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
escape
رهایی جستن خلاصی جستن
escapes
رهایی جستن خلاصی جستن
escaped
رهایی جستن خلاصی جستن
escaping
رهایی جستن خلاصی جستن
kitties
پیشی
kitty
پیشی
preceding
پیشی
transposition
پس و پیشی
vanward
پیشی
antecedent
پیشی
antecedents
پیشی
anteriority
پیشی
better hand
پیشی
antecedence
پیشی
puss
پیشی
precedence
پیشی اولویت
precedency
پیشی اولویت
pussy
مثل پیشی
pussies
مثل پیشی
exceeding
سبقت و پیشی
outshining
پیشی گرفتن از
outshines
پیشی گرفتن از
outshine
پیشی گرفتن از
outshone
پیشی گرفتن از
precedence
پیشی گرفتن
beaten
مغلوب
conquered
مغلوب
outfly
در پرواز پیشی افتادن از
to put to the w
مغلوب کردن
things were at the
مغلوب کردن
superable
مغلوب شدنی
KO
مغلوب کردن
KO's
مغلوب کردن
conquerable
مغلوب شدنی
invincible
مغلوب نشدنی
beat
مغلوب کردن
beats
مغلوب کردن
invictive
مغلوب نشدنی
to give priority to
پیشی دادن به مقدم دانستن بر
get the worst of
<idiom>
رنج بردن ،مغلوب شدن
unconquerable
شکست ناپذیر مغلوب نشده
licked
تازیانه زدن مغلوب کردن
licks
تازیانه زدن مغلوب کردن
insuperable
شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
lick
تازیانه زدن مغلوب کردن
unbeaten
شکست نخورده مغلوب نشده
hit and miss
گاهی موفق وگاهی مغلوب
unbeatable
شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
overbear
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
hologynic
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
bounces
پس جستن
bounce
پس جستن
outjockey
جستن بر
overleap
جستن از
springs
جستن
spring
جستن
bounced
پس جستن
jump
جستن
jumped
جستن
jumps
جستن
transcend
سبقت جستن
leaped
جستن دویدن
leaps
جستن دویدن
purgation
برائت جستن
transcends
سبقت جستن
transcending
سبقت جستن
overridden
برتری جستن بر
transcended
سبقت جستن
leap
جستن دویدن
get the start of
سبقت جستن بر
to find fault with
عیب جستن
to find f.with
عیب جستن از
to carry sword
شمشیر جستن
renounce
تبری جستن از
renounced
تبری جستن از
renounces
تبری جستن از
renouncing
تبری جستن از
best
برتری جستن
outguess
سبقت جستن
excel
تفوق جستن بر
hip
جستن پریدن
assists
شرکت جستن
to be off the hook
<idiom>
از خطر جستن
overrode
برتری جستن بر
to be over the worst
<idiom>
از خطر جستن
to be over the hump
[American]
<idiom>
از خطر جستن
to be out of the woods
<idiom>
از خطر جستن
antecede
برتری جستن
overrides
برتری جستن بر
override
برتری جستن بر
forestalls
پیش جستن بر
forestalled
پیش جستن بر
overtop
برتری جستن از
overtop
برتی جستن بر
to come out of the woods
<idiom>
از خطر جستن
forestall
پیش جستن بر
hips
جستن پریدن
assisting
شرکت جستن
assisted
شرکت جستن
outvie
برتری جستن از
assist
شرکت جستن
to gain a ccess
تقرب جستن
to make a pounce
ناگهان جستن
denies
تبری جستن
denied
تبری جستن
shoot forth
بالا جستن
shoot-outs
بالا جستن
shoot out
بالا جستن
to seek shelter
پناه جستن
to seek refuge
پناه جستن
to keep one's distance
دوری جستن
deny
تبری جستن
shoot-out
بالا جستن
excelling
تفوق جستن بر
excels
تفوق جستن بر
to gain the upper hand
تفوق جستن
denying
تبری جستن
excelled
تفوق جستن بر
out maneuver
تفوق جستن در مانور
to escape with life and limb
سختی رهایی جستن
wager of law
تبری جستن با سوگند
to gain a over
برتری یاتفوق جستن بر
finds
جستن تشخیص دادن
find
جستن تشخیص دادن
overleap
جستن از روی نادیده گذشتن از
anticipates
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipated
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
emulating
برابری جستن با پهلو زدن
anticipating
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
emulates
برابری جستن با پهلو زدن
emulate
برابری جستن با پهلو زدن
anticipate
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
emulated
برابری جستن با پهلو زدن
surpass
بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed
بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses
بهتر بودن از تفوق جستن
overjump
بیش از اندازه نیروی خود جستن
to steal a march on any one
بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
to get the upper hand
برتری جستن تفوق پیدا کردن
to have recourse to a person
بکسی توسل جستن یامتوسل شدن
scoot
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoots
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooted
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
view halloo
فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
to pounce on somebody
به کسی ناگهان جستن
[و حمله کردن ]
[مانند جانور شکارگر]
rocket
راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketed
راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketing
راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rockets
راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
isolationism
سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
sheds
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
خون جاری ساختن جاری ساختن
fashion
مد ساختن
bulid
ساختن
inventing
ساختن
carbonize
کک ساختن
creates
ساختن
invented
ساختن
invents
ساختن
creating
ساختن
confect
ساختن
invent
ساختن
idolize
بت ساختن
idolizes
بت ساختن
idolizing
بت ساختن
forborne
ساختن با
build
ساختن
bridge
پل ساختن
buildings
ساختن
builds
ساختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com