Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
discharge	مفاصا تصفیه
discharges	مفاصا تصفیه
Other Matches
release	مفاصا"
quietus	مفاصا
certificate of liquidation	مفاصا
clearance	مفاصا
quittance	مفاصا"
acquittance	مفاصا
quits	مفاصا
releases	مفاصا"
released	مفاصا"
certificate of clearance	مفاصا حساب
quittance	رسید مفاصا
infiltration	تصفیه
settlements	تصفیه
settlement	تصفیه
rectification	تصفیه
purgation	تصفیه
water softeners	اب تصفیه کن
water softener	اب تصفیه کن
conciliation	تصفیه
clarification	تصفیه
depuration	تصفیه
expurgation	تصفیه
fining	تصفیه
percolation	تصفیه
adjustments	تصفیه
water purification	تصفیه اب
arrangement	تصفیه
liquidation	تصفیه
clearance	تصفیه
adjustment	تصفیه
arrangements	تصفیه
administration	تصفیه
administrations	تصفیه
sublimating	تصفیه کردن
administers	تصفیه کردن
administering	تصفیه کردن
purified	تصفیه شده
refineries	تصفیه خانه
catharsis	تصفیه تطهیر
sublimates	تصفیه کردن
sublimated	تصفیه کردن
refinery	تصفیه خانه
refined	تصفیه شده
sublimate	تصفیه کردن
administered	تصفیه کردن
administer	تصفیه کردن
outstanding	تصفیه نشده
outstandingly	تصفیه نشده
rectifies	تصفیه کردن
rarify	تصفیه کردن
liquidator	مدیر تصفیه
liquidators	مدیر تصفیه
official receiver	مدیر تصفیه
calcining klin	بوته تصفیه
rectify	تصفیه کردن
administratrix	مدیره تصفیه
overrefinement	تصفیه بسیار
zone purification	تصفیه منطقهای
primary treatment	تصفیه نخستین
water sterilizing bag	کیف تصفیه اب
purification	شستشو تصفیه
purificator	تصفیه کننده
puriform	تصفیه کردن
rarefy	تصفیه کردن
to set at rest	تصفیه کردن
to pay out	تصفیه کردن
to pay off	تصفیه کردن
to a upon	تصفیه کردن
refinef copper	مس تصفیه شده
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
smeet	تصفیه کردن
sewage purification	تصفیه فاضلاب
order of discharge	حکم تصفیه
official liquidator	مدیر تصفیه
average adjustment	تصفیه خسارت
break up price	بهای تصفیه
calcining method	روش تصفیه
calcine	تصفیه کردن
depurate	تصفیه کردن
depurative	تصفیه کننده
depuratory	تصفیه کننده
depurator	تصفیه کننده
expurgator	تصفیه کننده
expurgatory	تصفیه کننده
filtration	تصفیه پالایش
gas cleaning	تصفیه گاز
gold parting	تصفیه طلا
gold refining	تصفیه طلا
secondary treatment	تصفیه دومین
refine	تصفیه کردن
filters	تصفیه کردن
filter	تصفیه کردن
accords	تصفیه کردن
accorded	تصفیه کردن
accord	تصفیه کردن
tries	تصفیه کردن
try	تصفیه کردن
liquidation	تصفیه شرکت
compounds	تصفیه کردن
refine	تصفیه شدن
settlement	تصفیه پرداخت
settlements	تصفیه پرداخت
administrators	مدیر تصفیه
refines	تصفیه کردن
refines	تصفیه شدن
administrator	مدیر تصفیه
trustees	مدیر تصفیه
trustee	مدیر تصفیه
adjust	تصفیه نمودن
receivers	مدیر تصفیه
receiver	مدیر تصفیه
compounded	تصفیه کردن
compound	تصفیه کردن
accommodate	تصفیه کردن
unsettled	تصفیه نشده
accommodated	تصفیه کردن
reconciling	تصفیه کردن
reconciles	تصفیه کردن
clarifying	تصفیه کردن
clarifying	تصفیه شدن
reconcile	تصفیه کردن
clarify	تصفیه کردن
clarify	تصفیه شدن
accommodates	تصفیه کردن
clarifies	تصفیه کردن
clarifies	تصفیه شدن
rectified	تصفیه کردن
provisional assignee	مدیر تصفیه موقت
refined lead	سرب تصفیه شده
muscovado	قند تصفیه نشده
peaceful adjustment of disputes	تصفیه مسالمت امیز
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
purifying	تصفیه کردن پالودن
furnace refining	تصفیه و پالایش کوره
purify	تصفیه کردن پالودن
purifies	تصفیه کردن پالودن
waste water purification plant	تصفیه خانه فاضلاب
gold refinery	واحد تصفیه طلا
sewage works {sg}	تصفیه خانه فاضلاب
leaching	تصفیه بوسیله شستشو
purificative	تصفیه کننده تصفیهای
purificatory	تصفیه کننده تصفیهای
liquidation [of something]	تصفیه شرکت [اقتصاد]
realization [American E] [of something]	تصفیه شرکت [اقتصاد]
to make odds even	اختلافات را تصفیه کردن
realisation [British E] [of something]	تصفیه شرکت [اقتصاد]
scrubbing process	فرایند شستشو و تصفیه
cathartic	تصفیه کننده روانپاکساز
refined spelter	روی تصفیه شده
refined oil	نفت تصفیه شده
refined iron	اهن تصفیه شده
refined asphalt	قیر تصفیه شده
filtering	صاف کنندگی تصفیه
raffinate	ماده تصفیه شده
purofier	اسباب تصفیه گاز
filtrate	مایع تصفیه شده
settles	تصفیه حساب کردن
chastens	تصفیه وتزکیه کردن
chastened	تصفیه وتزکیه کردن
chasten	تصفیه وتزکیه کردن
settle	تصفیه حساب کردن
calcined lime	اهک تصفیه شده
acquitting	پرداختن و تصفیه کردن
acquits	پرداختن و تصفیه کردن
aquavitae	الکل تصفیه نشده
air refining process	فرایند تصفیه با هوا
air refining	با هوا تصفیه کردن
chastening	تصفیه وتزکیه کردن
clarified	ناب تصفیه شده
check out	تصفیه حساب کردن
expurgatorial	تصفیه یاتنقیح کننده
refines	تصفیه کردن پالودن
refine	تصفیه کردن پالودن
acquit	پرداختن و تصفیه کردن
clarificant	ماده تصفیه کننده
assignees in bankruptcy	هیئت تصفیه امور ورشکسته
accommodates	وفق دادن تصفیه کردن
age harden	تصفیه کردن عمل اوردن
to pay up	حساب پس از افت را تصفیه کردن
filterable	قابل پالایش تصفیه پذیر
smelt	تصفیه کردن گداخته شدن
we squared for our meal	حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
filtrable	قابل پالایش تصفیه پذیر
smelted	تصفیه کردن گداخته شدن
smelts	تصفیه کردن گداخته شدن
calcined ore	سنگ معدن تصفیه شده
accommodated	وفق دادن تصفیه کردن
accommodate	وفق دادن تصفیه کردن
puritaism	سخت گیری در تصفیه مذهب
adjusting	تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts	تصفیه نمودن تنظیم کردن
clearance sales	فروش به منظور تصفیه حراج
clearance sale	فروش به منظور تصفیه حراج
purges	تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged	تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
scrubber	دستگاه تصفیه گاز کوره بلند
catharsis	تصفیه وتزکیه نفس بوسیله هنر
purge	تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
settling days	روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
finery	زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com