Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 82 (5 milliseconds)
English	Persian
matching stub	مفتول انطباق
Other Matches
bars	مفتول
bar	مفتول
screw plate	مفتول کش
wires	مفتول
wire	مفتول
ductility	مفتول پذیری
ductile	مفتول شدنی
brass wire	مفتول برنجی
drawplate	مفتول کشی
ductility	قابلیت مفتول شدن
drawplate	مفتول کشی کردن
cores	هسته مرکزی مفتول
core	هسته مرکزی مفتول
cabled	مفتول فلزی بافته
cable	مفتول فلزی بافته
wirable	قابل مفتول شدن
wired	سیم کشیده مفتول دار
wiredraw	مفتول کردن بشکل سیم در اوردن
accommodation	انطباق
accommodations	انطباق
adaption	انطباق
adaptations	انطباق
superposition	انطباق
self identity	انطباق
adaptation	انطباق
coincidence	انطباق
conformity	انطباق
coincidences	انطباق
suited	تعقیب انطباق
alignment	تنظیم انطباق
alignments	تنظیم انطباق
coincidence	اقتران انطباق
adaptable	انطباق پذیر
goodness of fit	میزان انطباق
suit	تعقیب انطباق
visual adaptation	انطباق دیداری
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
scotopic adaptation	انطباق با تاریکی
unadapted	انطباق نایافته
suits	تعقیب انطباق
synchrony	انطباق تقارن
social adaptiveness	انطباق اجتماعی
decency	انطباق بامورد
superimposable	انطباق پذیر
superposable	قابل انطباق
sensory adaptation	انطباق حسی
coincidences	اقتران انطباق
adjustability	درجه انطباق
adaptometer	انطباق سنج
adaptation time	زمان انطباق
adaptation syndrome	نشانگان انطباق
adaptation level	سطح انطباق
absolute accommodation	انطباق مطلق
adaptability	قابلیت انطباق
adaptability	انطباق پذیری
brightness adaptation	انطباق با درخشندگی
dark adaptation	انطباق با تاریکی
coincident current	با انطباق جریان
light adaptation	انطباق با روشنایی
suit the punishment to the crime	انطباق مجازات بر جرم
aberration	عدم انطباق کانونی
synchronism	ایجاد همزمانی انطباق
synchronises	انطباق زمانی داشتن
synchronising	انطباق زمانی داشتن
synchronize	انطباق زمانی داشتن
synchronizes	انطباق زمانی داشتن
sovietization	انطباق با رژیم شوروی
parallax	اختلاف منظر انطباق
associable	معاشرتی انطباق پذیر
synchronised	انطباق زمانی داشتن
general adaptation syndrome	نشانگان انطباق عمومی
coincidence adjustment	تعیین مسافت به وسیله انطباق
compatability	قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
self adjustment	انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
formalization	انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
reseau	شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
cold working	شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
leninism	اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
rationalization	انطباق با اصول عقلانی عقلانی کردن
forward overlap	پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com