Dictiornary-Farsi | مفهوم اموزی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 117 (7 milliseconds)

English	Persian
concept learning	مفهوم اموزی
conceptual learning	مفهوم اموزی


Other Matches

underachievement	کم اموزی
noviciate	کار اموزی
novitiate	کار اموزی
sensitivity training	حساسیت اموزی
cue learning	نشانه اموزی
sign learning	علامت اموزی
learning to learn	یادگیری اموزی
skill learning	مهارت اموزی
probationership	کار اموزی
relation learning	رابطه اموزی
enculturation	فرهنگ اموزی
omission training	حذف اموزی
avoidancae training	اجتناب اموزی
mastery learning	تسلط اموزی
overachievement	پیش اموزی
place learning	مکان اموزی
tameness	دست اموزی
assertive training	جرات اموزی
sex typing	نقش اموزی جنسیتی
t group	گروه حساسیت اموزی
sensitivity training group	گروه حساسیت اموزی
probational	دوره ازمایش و کار اموزی
probation	دوره ازمایش وکار اموزی
unschooled	تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
context	مفهوم
vacuous	بی مفهوم
conception	مفهوم
moral	مفهوم
intendment	مفهوم
contexts	مفهوم
concepts	مفهوم
tacit	مفهوم
conceptions	مفهوم
hangs	مفهوم
hang	مفهوم
sound	مفهوم
sounds	مفهوم
soundest	مفهوم
sounded	مفهوم
purpose	مفهوم
purposes	مفهوم
signification	مفهوم
notions	مفهوم
intelligible	مفهوم
purporst	مفهوم
concept	مفهوم
notion	مفهوم
impliedly	بطور مفهوم
intelligibly	بطور مفهوم
ideogram	مفهوم نگاشت
relational concept	مفهوم ربطی
iuntelligibly	بطور مفهوم
conceptualization	مفهوم سازی
conception	مفهوم آفرینی
sense	حس تشخیص مفهوم
purporting	مفهوم ساختن
purports	مفهوم ساختن
meaning	مفهوم فحوا
meanings	مفهوم فحوا
effect	مفهوم نیت
effected	مفهوم نیت
effecting	مفهوم نیت
implicitly	بطور مفهوم
purported	مفهوم ساختن
purport	مفهوم ساختن
sensed	حس تشخیص مفهوم
senses	حس تشخیص مفهوم
implication	مفهوم استنباط
implications	مفهوم استنباط
intention	غرض مفهوم
intentions	غرض مفهوم
unintelligible	غیر مفهوم
significance	مفهوم اهمیت
import	مفهوم ورود
importing	مفهوم ورود
constructively	بطور مفهوم
concept formation	تکوین مفهوم
implied	ضمنا" مفهوم
substance	مفاد مفهوم
conjunctive concept	مفهوم عطفی
comprehensibly	بطور مفهوم
substances	مفاد مفهوم
imported	مفهوم ورود
contraposition	مفهوم مخالف
implied	مفهوم ضمنی
paideutics	روش کار اموزی فن تعلیم علم تعلیم
zircon	سخن غیر مفهوم
value added concept	مفهوم ارزش افزوده
to the [that] effect <adv.>	با مفهوم [معنی] کلی
galimatias	کلام غیر مفهوم
implications	مستلزم بودن مفهوم
implication	مستلزم بودن مفهوم
get the message <idiom>	به واضحی فهمیدن مفهوم
overtones	شدیدالحن مفهوم فرعی
overtone	شدیدالحن مفهوم فرعی
purporst	بهانه مفهوم شدن
roger	مفهوم شد پیام را گرفتم
percept	چیز مفهوم ادراکات
implicit	اشاره شده مفهوم
denotation	علامت تفکیک معنی و مفهوم
by con.	مفهوم مخالف ان جنین میشود
the inherent	text or word a of indirectsense and مفهوم
read between the lines <idiom>	پیدا کردن مفهوم ضمنی
loose sentence	جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
the document purports that	انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
The sense of this word is not clear .	معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست
wheel	[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
opaquely	چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
rebus sic stautibus	به این مفهوم که احکام در ازمنه مختلف دچارتغییر شکل می شوند
yin yang	مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
information hiding	یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
dictatorship	این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorships	این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
electronic cottage	مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
stored program concept	ایده برنامه ذخیره شده مفهوم برنامه ذخیره شده