Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (2 milliseconds)
English
Persian
parity check
مقابله توازن
parity checking
مقابله توازن
Search result with all words
parity check
مقابله کردن توازن
Other Matches
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
checked
مقابله کردن مقابله
checks
مقابله کردن مقابله
check
مقابله کردن مقابله
balances
توازن
equilibrium
توازن
poise
توازن
parity
توازن
balance
توازن
harmony
توازن
harmonies
توازن
equipoise
توازن
odd parity
توازن فرد
parity bit
ذره توازن
unbalances
عدم توازن
balance of power
توازن قوا
heat balance
توازن گرمایی
even parity
توازن زوج
budget balance
توازن بودجه
unbalancing
عدم توازن
no parity
عدم توازن
beam scale
توازن تیر
balance theory
نظریه توازن
parity bit
بیت توازن
unbalance
عدم توازن
parity
بیت توازن
parity checking
بررسی توازن
parity checking
توازن سنج
static balance
توازن ایستا
parity check
بررسی توازن
parity
توازن قوای نظامی
air parity
توازن قوای هوایی
demographic balance
توازن گروههای سنی
dynamic balance
تعادل و توازن حرکتی
unfavorable balance of trade
توازن نامطلوب تجارتی
passive trade balance
توازن تجارتی منفی
imbalance
عدم توازن ناهماهنگی
imbalances
عدم توازن ناهماهنگی
even parity check
بررسی توازن زوج
odd parity check
بررسی توازن فرد
parity error
اشتباه مقایسه خطای توازن
equilibrium price
قیمت در حالت توازن و تعادل
asymetry
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
degrees of unbalance in a three phase sy
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
make ends meet
دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
dissymetry
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
bobbles
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
bobble
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
opposition
مقابله
checking
مقابله
echo check
مقابله
controlment
مقابله
counterview
مقابله
transfer check
مقابله
bucking
مقابله
collation
مقابله
checked
مقابله
contrasts
مقابله
contrasting
مقابله
checks
مقابله
collations
مقابله
confrontations
مقابله
confrontation
مقابله
contrast
مقابله
contrasted
مقابله
check
مقابله
marginal check
مقابله مرزی
modulo n check
مقابله به پیمانه
twin check
مقابله توام
loop checking
مقابله حلقه
diagnostic check
مقابله تشخیصی
dynamic check
مقابله پویا
built in check
مقابله توکار
reciprocity
مقابله به مثل
retaliation
مقابله به مثل
spot checks
مقابله موضعی
limit check
مقابله حدود
spot check
مقابله موضعی
opposability
مقابله پذیری
overflow check
مقابله سرریز
visual check
مقابله دیداری
validity check
مقابله اعتبار
system check
مقابله سیستم
sum check
مقابله جمعی
spell checker
مقابله گر املائی
sight check
مقابله نظری
sight check
مقابله چشمی
sequence checking
مقابله ترتیبی
sequence check
مقابله ترتیب
selection check
مقابله گزینش
parity check
مقابله ایستایی
visual check
مقابله بصری
data check
مقابله داده ها
arithmetic check
مقابله حسابی
collate
مقابله کردن
beard
مقابله کردن
algebra
جبر و مقابله
casting out nines
مقابله نه نهی
check boxes
جعبههای مقابله
repel
مقابله کردن
repelled
مقابله کردن
check indicator
نماینده مقابله
bucking coil
پیچک مقابله
repelling
مقابله کردن
collated
مقابله کردن
collating
مقابله کردن
automatic check
مقابله خودکار
collates
مقابله کردن
acounter
مقابله کردن
countering
مقابله کردن
countered
مقابله کردن
counter
مقابله کردن
beards
مقابله کردن
check list
سیاهه مقابله
cross-examination
پرسش و مقابله
cross-examinations
پرسش و مقابله
checklist
سیاهه مقابله
crossecheck
مقابله مجدد
checks and balance
کنترل و مقابله
cyclic check
مقابله چرخهای
repels
مقابله کردن
check point
نقطه مقابله
vertical parity check
مقابله توان عمدی
counter military
مقابله باعملیات نظامی
reciprocate
مقابله به مثل نمودن
reciprocates
مقابله به مثل نمودن
tick off
نشان رسیدگی و مقابله
reciprocated
مقابله به مثل نمودن
duplication check
مقابله از راه تکرار
dump check
مقابله حین روبرداری
collating
مقابله وتطبیق کردن
syntax checker
مقابله نحوه گری
check
مقابله کردن بررسی
collate
مقابله وتطبیق کردن
collates
مقابله وتطبیق کردن
check indicator
مشخص کننده مقابله
checking program
برنامه مقابله کننده
odd even check
مقابله فرد و زوج
longitudinal redundancy check
مقابله افزونگی طولی
hardware check
مقابله سخت افزاری
checks
مقابله کردن بررسی
collated
مقابله وتطبیق کردن
checked
مقابله کردن بررسی
machine check interrupt
وقفه مقابله ماشین
Touché!
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
checkpoint restart
اغازگر مجدد نقطه مقابله
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
i raked all algebra
جبر و مقابله را زیر و روکردم
disaster control
روش مقابله با سوانح و بلایا
lrc
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
rencontre
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencounter
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
checkpoints
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
break even point
نقطه توازن دخل وخرج دخل و خرج سر به سر
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
recaption
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
retaliation
تلافی کردن مقابله کردن به مثل
resist
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
reluctate
مقابله کردن بی میلی کردن
countering
مقابله کردن تلافی کردن
countered
مقابله کردن تلافی کردن
resisted
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisting
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resists
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
counter
مقابله کردن تلافی کردن
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com