Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
English
Persian
wear resistant
مقاوم در بربر سائیدگی
Other Matches
hardened site
حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
berber
بربر
ntamount
بربر
galling
سائیدگی
abrasion
سائیدگی
abrasions
سائیدگی
wear and tear
فرسودگی و سائیدگی
abrasive action
اثر سائیدگی
waer and tear
فرسودگی و سائیدگی
abrasions
سائیدگی فرسودگی
the abrasion ofacoin
سائیدگی سکه
wearing surface
سطح سائیدگی
abrasions
خردشدن در اثر ضربه سائیدگی
wearing resistance
مقاومت در برابر سائیدگی دیرسائی
abrasion
خردشدن در اثر ضربه سائیدگی
plasma plating
مقاوم
resistant
مقاوم
renitent
مقاوم
resistors
مقاوم
refractory
مقاوم
resister
مقاوم
tolerant
مقاوم
resistor
مقاوم
resisters
مقاوم
water resistant
مقاوم در برابر اب
counterpoise
نیروی مقاوم
stand up
<idiom>
مقاوم بودن
adamantly
مقاوم یکدنده
moment of resistence
لنگر مقاوم
forcing cone
مخروط مقاوم
hardened site
پایگاه مقاوم
stabile
مقاوم در برابرگرما
resisting moment
لنگر مقاوم
rigid cores
هستههای مقاوم
weatherproof
مقاوم در برابرهوا
adamant
مقاوم یکدنده
resistive force
نیروی مقاوم
resistant to heat
مقاوم در برابر گرما
shell proof
مقاوم در مقابل گلوله
heat resisting steels
فولادهای مقاوم حرارتی
resistance to failure
مقاوم در برابر ترک
internal resisting moment
لنگر مقاوم درونی
torsion resistant
مقاوم در برابر پیچش
windproof
مقاوم در مقابل باد
resistance to tempering
مقاوم در برابر بازپخت
passive earth pressure
فشار مقاوم خاک
passive earth pressure
رانش مقاوم خاک
resistance to cracking
مقاوم در برابر شکستگی
heat fast paint
رنگ مقاوم گرما
lightfast
مقاوم در برابر نور
swelling resistant
مقاوم در برابر تورم
drag force
نیروی مقاوم حرکت
drag chain conveyor
نقاله با زنجیر مقاوم
creep resistant
مقاوم در برابر خزش
fracture proof
مقاوم در برابر شکستگی نشکن
resistance to plastic deformation
مقاوم در برابر تغییر شکل
defendants
مقاوم درمقابل زور و فشار
defendant
مقاوم درمقابل زور و فشار
stainless steel
فولاد مقاوم در برابر خوردگی
thermistor
الت مقاوم درمقابل برق
resisters
اسباب مقاوم دربرابر برق
resister
اسباب مقاوم دربرابر برق
resistors
اسباب مقاوم دربرابر برق
resistor
اسباب مقاوم دربرابر برق
acid resistant
ماده مقاوم در برابر اسید
resistance to corrosion
مقاوم در برابر زنگ زدگی
earthquake proof foundation
غیر مقاوم درمقابل زلزله
insulant
ماده مقاومت کننده مقاوم
deadman
پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
phosphate esters
مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
acid fast
مقاوم در برابر رنگ بری اسید
resistance to deflaction
مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
incolen
الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
cold wet clothing
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
pressure cabin
هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
cassettes
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
monel
الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
cassette
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
immune
مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
stiff
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
plasma plating
ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
cylinder liner
رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
photoresist
روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
accelerators
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com