Total search result: 201 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
tape comparator |
مقایسه کننده نوار |
|
|
Other Matches |
|
comparator |
مقایسه کننده |
comparative gage |
دستگاه مقایسه کننده |
table comparator |
مقایسه کننده نوارها |
The comparison is misleading [flawed] . |
مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است. |
capstan |
میله نوار گردان یا واحد پشتیبانی نوار که باعث میشود نوار به نوک خواندن / نوشتن یا گرداننده منتقل نماید |
tape synchronizer |
همگام کننده نوار |
to contrast [with] |
مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه] |
leaders |
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود |
leader |
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود |
audio |
ماشین منتقل کننده سیگنالهای صوتی به نوار مغناطیسی |
reperforator |
ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم |
BIM |
نشانه مشخص کننده شروع رشته دادهای که روی دیسک درایو یا نوار ضبط شده است |
pickup reel |
نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن |
reel to reel |
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر |
azimuth |
زاویه افقی درست نوک نوار نسبت به نوار مغناطیسی |
reel-to-reel |
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر |
spliced |
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند |
splices |
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند |
guard band |
بخشی از نوار مغناطیسی بین دو کانال که روی یک نوار ذخیره شده اند |
splicing |
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند |
splice |
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند |
perforated tape |
نوار کاغذی یا نوار بلند که داده به صورت پانج شده روی آن ذخیره میشود |
pinchwheel |
چرخ کوچک در ماشین نوار که نوار را در محل نگه می دارد و مانع از حرکت آن میشود |
autos |
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد |
auto |
توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد |
magnetic tapes |
جعبه کوچک حاوی چرخ نوار مغناطیسی و انتخاب کد در دستشان نوارخوان و درایو نوار استفاده میشود |
magnetic tape |
جعبه کوچک حاوی چرخ نوار مغناطیسی و انتخاب کد در دستشان نوارخوان و درایو نوار استفاده میشود |
cartridge |
جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است |
cartridges |
جعبه نوار که شامل نوار مغناطیسی است |
identities |
الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند |
identity |
الگوی بیتها پیش از اولین بلاک داده در نوار مغناطیسی که قالب نوار استفاه شده را مشخص میکند |
reel to reel |
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد |
deceleration time |
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار |
reel-to-reel |
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد |
readers |
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند |
reader |
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند |
leaders |
قسمت خالی نوار در ابتدای حلقه یک نوار مغناطیسی نقطه چین یا خط چین راهنما |
leader |
قسمت خالی نوار در ابتدای حلقه یک نوار مغناطیسی نقطه چین یا خط چین راهنما |
tape drives |
نوار چرخان نوار ران |
tape drive |
نوار چرخان نوار ران |
video cassettes |
نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی |
video cassette |
نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی |
dat |
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی |
filmstrip |
نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
analogy |
مقایسه |
comparisons |
مقایسه |
collations |
مقایسه |
resemblance |
مقایسه |
analogies |
مقایسه |
comparison |
مقایسه |
datum line |
خط مقایسه |
collation |
مقایسه |
refrence |
مبنای مقایسه |
frequency comparison |
مقایسه فرکانس |
comparisons |
روش مقایسه |
datum |
سطح مقایسه |
comparatively |
بطور مقایسه |
even parity |
مقایسه زوج |
compare |
مقایسه کردن |
incommensurable |
مقایسه ناپذیر |
incomparability |
مقایسه ناپذیری |
contrast |
مقایسه کردن |
contrasted |
مقایسه کردن |
odd parity |
مقایسه فرد |
contrasting |
مقایسه کردن |
no parity |
عدم مقایسه |
compared |
مقایسه کردن |
comparing |
مقایسه کردن |
cf |
مقایسه شود |
compares |
مقایسه کردن |
incomparable |
مقایسه ناپذیر |
analogous |
قابل مقایسه |
incomparable |
غیرقابل مقایسه |
contrasts |
مقایسه کردن |
comparison operator |
عملگر مقایسه |
parity checking |
بازبینی مقایسه |
comparableness |
قابلیت مقایسه |
to draw comparisons |
مقایسه کردن |
to make comparisons |
مقایسه کردن |
parity error |
خطای مقایسه |
parity error |
غلط مقایسه |
logical comparison |
مقایسه منطقی |
comparison |
روش مقایسه |
parity bit |
بیت مقایسه |
assimilatc |
مقایسه نمودن |
to stand comparison with |
قابل مقایسه بودن با |
paired comparisons method |
روش مقایسه جفتی |
incomparably |
بطور غیرقابل مقایسه |
measure |
مقایسه کردن سنجش |
a beauty and an elegance beyond [ without] compare |
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه |
Next to you I'm slim. |
در مقایسه با تو من لاغر هستم. |
incomparability |
غیر قابل مقایسه |
to bear comparison with |
قابل مقایسه بودن با |
comparably |
بطور قابل مقایسه |
comparative philology |
علم مقایسه زبانها |
a comparison of the brain to a computer |
مقایسه ای از مغز با کامپیوتر |
by comparison |
وقتی مقایسه می شوند |
to compare oppsites |
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن |
between |
دربین درمقام مقایسه |
comparator |
وسیله انجام مقایسه |
A comparison of theory and practice. |
مقایسه ای از نظری و عمل. |
proportion |
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین |
parity error |
اشتباه مقایسه خطای توازن |
document comparison utility |
برنامه کمکی مقایسه مدارک |
VBScript |
مقایسه شود با JAVA SCRIPT |
relational database |
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند |
relative |
آنچه با دیگری مقایسه شود |
to drow a p between two |
دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن |
priority |
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین |
priorities |
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین |
relational database management system |
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند |
comparable |
آنچه قابل مقایسه نیست |
comparable |
قابل مقایسه مانند کردنی |
comparable |
قابلیت مقایسه قیاس پذیر |
a comparison of men's salaries with those of women |
مقایسه حقوق مردان با زنان |
proportions |
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین |
That's a poor comparison. |
این مقایسه ای نا مناسب است. |
not a patch on |
به هیچ طرف مقایسه نیست با |
to be out of all proportion to something |
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی |
Today's weather is mild by comparison. |
در مقایسه هوای امروز ملایم است. |
a comparison between European and Japanese schools |
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی |
jobs |
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها |
cost effectiveness |
سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها |
job |
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها |
collated |
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب |
collating |
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب |
collate |
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب |
index number |
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص |
a comparison of the tax systems in Italy and Spain |
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا |
collates |
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب |
Participation rates are low compared to international standards. |
میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است . |
collates |
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع |
collated |
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع |
collating |
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع |
collate |
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع |
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. |
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند. |
Comparison with other countries is extremely interesting. |
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است. |
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. |
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود. |
dry cell battery |
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery |
vertical |
بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند |
local area network |
و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN |
move of pattern |
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه] |
summation check |
بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن |
Dhrystone benchmark |
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر |
spellcheck |
بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر |
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. |
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد. |
phosphor |
اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون |
benchmarks |
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست |
benchmark |
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست |
pair exchange sorting algorithm |
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده |
doubled |
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد |
doubled up |
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد |
activities |
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند |
activity |
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند |
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. |
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند. |
double |
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد |
magnetic tape recording |
ضبط روی نوار مغناطیسی ضبط نوار مغناطیسی |
volatility |
تعداد رکوردهایی که از یک سیستم کامپیوتری حذف یا لعنه می شوند در مقایسه با کل اعداد ذخیره شده |
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products. |
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند.. |
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. |
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است. |
DES |
استاندارد دولت آمریکا برای سیستم رمز بلاک داده با امنیت بالا. مقایسه با # Public Key # |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
densities |
دیسکی که میتواند دو بیت داده را در واحد مسافت ذخیره کند در مقایسه با دیسک استاندارد با استفاده از پردازنده پیشرفته نوشتن |
density |
دیسکی که میتواند دو بیت داده را در واحد مسافت ذخیره کند در مقایسه با دیسک استاندارد با استفاده از پردازنده پیشرفته نوشتن |
voter |
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند |
voters |
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند |
linear |
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد. |
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones. |
سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند. |
four ball |
مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف |
He's a good director but he doesn't bear [stand] comparison with Hitchcock. |
او [مرد ] کارگردان خوبی است اما او [مرد] قابل مقایسه با هیچکاک نیست. |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
mouse |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
mouses |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
searchingly |
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود. |
searches |
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود. |