Total search result: 201 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
base flow |
مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد |
|
|
Other Matches |
|
currents |
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد |
current |
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد |
amps |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
ampere |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
amp |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
upstream |
مخالف جریان رودخانه |
sluggish stream |
رودخانه با جریان کند |
upstream |
بالادست جریان رودخانه |
river forcasting |
پیش بینی جریان رودخانه |
live lining |
ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند |
effective snow melt |
برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه |
alluviation |
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه |
law of demand |
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود |
vortex ring state |
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد |
analogue |
مقدار یا متغیر در حالت آنالوگ |
analogues |
مقدار یا متغیر در حالت آنالوگ |
analog |
مقدار یا یک متغیر در حالت آنالوگ |
steady state flow |
جریان با حالت پایا |
the switch is on |
برق جریان دارد |
the work is in full swing |
کاربخوبی جریان دارد |
bits |
کوچکترین واحد در نمایش اعداد دودویی که مقدار 0 یا 1 دارد |
bit |
کوچکترین واحد در نمایش اعداد دودویی که مقدار 0 یا 1 دارد |
current |
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند |
currents |
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند |
orifice meter |
روزنهای که مقدار جریان اب بوسیله ان اندازه گرفته میشود |
atoms |
مقدار یا رشتهای که به حالت ساده تری قابل تبدیل نیست |
atom |
مقدار یا رشتهای که به حالت ساده تری قابل تبدیل نیست |
Blood circulates in the body. |
خون در بدن جریان دارد |
quarry sap |
مقدار رطوبتی که یک قطعه سنگ تا استخراج شدن ازمعدن دارد |
There is an air of mystery in this room. |
این اتاق حالت مرموزی دارد |
ephemeral stream |
رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد |
mainstream |
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد |
employment gap |
مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید |
afflux |
خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه |
alternating current |
جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است |
de scramble |
سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد |
affluent |
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد. |
up the river |
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه |
acoustic |
تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد |
liman |
خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه |
quady |
رودی که فقط در فصل بارندگی جریان دارد و دربقیه فصول خشک میباشد |
fractal <adv.> <noun> |
شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد |
terminator |
مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2- |
the i |
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است |
mode |
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود |
modes |
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود |
marking current |
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار |
constant displacement pump |
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد |
ohm's law |
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد |
checks |
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد |
check |
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد |
checked |
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد |
phototransistor |
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود |
scalar |
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد |
leakage current |
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی |
watts |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
watt |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
Joshegan |
جوشقان [این منطقه در مرکز ایران از قرن دوازدهم هجری قالیبافی با طرح بندی لوزی معروف بوده است. لوزی ها از انواع گل ها بهره گرفته و گاه حالت یک ترنج بزرگ دارد.] |
setting up |
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر |
sets |
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر |
set |
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر |
incremental computer |
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد |
symmetrical compression |
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد |
tables |
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است |
tabling |
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است |
table |
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است |
tabled |
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است |
salachak |
فرش محرابی یموتی [این نوع بافت حالت معمول مستطیل شکل فرش را ندارد و قسمت بالای فرش شکل قوسی یا مثلثی دارد.] |
foreground |
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری |
analogue |
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال |
analogues |
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال |
analog |
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال |
vitrifying |
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور |
squaring |
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع |
square |
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع |
squares |
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع |
squared |
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع |
convertor |
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند |
oblique case |
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی |
defaults |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
default |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
defaulting |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
defaulted |
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود |
paasche price index |
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری |
printed |
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold |
print |
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold |
prints |
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold |
state of rest |
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن |
alternates |
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس |
plebeianism |
حالت عوام یا مردم پست حالت توده |
alternated |
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس |
devitrify |
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن |
alternate |
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس |
all mains receiver |
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری |
flow |
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل |
flows |
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل |
flowed |
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل |
push pull |
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد |
room circuit |
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز |
inverting |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
invert |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
inverts |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
heterodyne |
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور |
genemotor |
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور |
genitive |
حالت مالکیت حالت مضاف الیه |
plasticity |
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی |
constrictor |
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد |
constant current |
جریان مستقیم جریان ثابت باطری |
counter current |
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب |
induction current |
جریان القاء شده جریان تحریک |
dosages |
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو |
dosage |
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو |
uart |
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند |
transitoriness |
حالت ناپایداری حالت بی بقایی |
cold forming |
حالت دهی در حالت سرد |
spectrality |
حالت طیفی حالت شبحی |
spectralness |
حالت طیفی حالت شبحی |
marginal case |
حالت نهائی حالت حدی |
runoff coefficient |
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد |
reynold's number |
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد |
. The car is gathering momentum. |
اتوموبیل دارد دور بر می دارد |
current flow |
سیلان جریان فلوی جریان |
parasitic current |
جریان نشتی جریان خارجی |
current compensation |
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان |
three phase current |
جریان سه فاز جریان دوار |
bandwidth |
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است |
retention money |
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود |
river |
رودخانه |
rivers |
رودخانه |
glacier |
رودخانه یخ |
rever |
رودخانه |
river line |
خط رودخانه |
glaciers |
رودخانه یخ |
river clay |
گل رودخانه |
river gravel |
شن رودخانه |
gresham's law |
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند |
unstart |
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است |
idle current meter |
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور |
circuitry |
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق |
the karoon river |
رودخانه کارون |
stethe |
ساحل رودخانه |
the river karoon |
رودخانه کارون |
river trip |
گردش رودخانه ای |
river mouth |
دهانه رودخانه |
alpheus |
رب النوع رودخانه |
conferva |
علف رودخانه |
river line |
خط ساحل رودخانه |
by water |
از راه رودخانه |
river profile |
نیمرخ رودخانه |
fork of ... river |
شاخه رودخانه ... |
river trip |
مسافرت رودخانه ای |
bottom ice |
یخ کف دریاچه یا رودخانه |
riverbed |
بستر رودخانه |
riverine |
سواحل رودخانه |
riverward |
بطرف رودخانه |
bight |
پیچ رودخانه |
euphrates |
رودخانه فرات |
riparian |
ساحل رودخانه زی |
an open river |
رودخانه باز |
river bed |
بستر رودخانه |
strands |
لایه رودخانه |
low water |
فروکش اب رودخانه |
potamology |
مبحث رودخانه ها |
streamed |
رودخانه ابراهه |
strand |
لایه رودخانه |
water system |
رودخانه و شعبات ان |
along the river |
درامتداد رودخانه |
river banks |
ساحل رودخانه |
river bank |
ساحل رودخانه |
streams |
رودخانه ابراهه |
head stream |
سرچشمه رودخانه |
lethe |
اب رودخانه بزرخ |
levee |
کناره رودخانه |
river beds |
بستر رودخانه |
stream |
رودخانه ابراهه |
headwater |
بالادست رودخانه |
upstream |
بالای رودخانه |
ostiary |
دهانه رودخانه |
crude |
حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ] |
excavation in river bed |
خاکبرداری در بستر رودخانه |
fluviatic |
پیداشده رودخانه رودخانهای |
fluvial |
زیست کننده در رودخانه |
river bed level |
تراز بستر رودخانه |
white water |
ابشارهای کوتاه رودخانه |
deliberate crossing |
عبور با فرصت از رودخانه |
spanning |
پل زدن روی رودخانه |
riparian |
وابسته بکنار رودخانه |
riparian |
حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد |
spanned |
پل زدن روی رودخانه |
span |
پل زدن روی رودخانه |
spans |
پل زدن روی رودخانه |
eyot |
جزیره کوچک در رودخانه |
near bank |
ساحل نزدیک رودخانه |
niagara |
رودخانه و ابشار نیاگارا |
bayou |
شاخه فرعی رودخانه |
keelboatman |
کرجی بان رودخانه |
naiad |
حوری موجددریاچه رودخانه |
bank effect |
اثر کناره رودخانه |
riverain |
ساکن ساحل رودخانه |
head water |
قسمت بالادست رودخانه |