Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
much of it was good
مقدار زیادی از ان خوب بود خیلیش خوب بود
Other Matches
excess
مقدار زیادی از چیزی
excesses
مقدار زیادی از چیزی
hyperacid
حاوی مقدار زیادی اسید
to reinvent the wheel
<idiom>
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabled
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
hugeness
زیادی
frequentness
زیادی
superfluity
زیادی
immenseness
زیادی
intensity
زیادی
immoderacy
زیادی
heaviness
زیادی
wealth
زیادی
excesses
زیادی
supervacaneous
زیادی
extras
زیادی
extra-
زیادی
extra
زیادی
redundance
زیادی
overly
زیادی
profuseness
زیادی
excess
زیادی
to a large extent
تا حد زیادی
profoundness
زیادی
numerousness
زیادی
nimiety
زیادی
intenseness
زیادی
inordinacy
زیادی
infiniteness
زیادی
superfluous
زیادی
immensity
زیادی
unduly
زیادی
profoundly
زیادی
excrescent
زیادی
enormousness
زیادی
surpluses
زیادی
excessiveness
زیادی
undue
زیادی
greatly
به زیادی
greatness
زیادی
muchness
زیادی
excrescential
زیادی
surplus
زیادی
abundance
زیادی
extremeness
زیادی
clog
زیادی پرکردن
clogged
زیادی پرکردن
clogs
زیادی پرکردن
to a degree
تادرجه زیادی
increscent
زیادی توسعه
exorbitance
زیادی افراط
inordinateness
زیادی بی اندازگی
interleaf
برگ زیادی
over production
محصول زیادی
largely
تا درجه زیادی
hyperacidity
زیادی اسید
overblance
زیادتی زیادی
for long
مدت زیادی
extensiveness
کثرت زیادی
distichiasis
مژگان زیادی
riffraff
زیادی توده
gaudery
پیرایههای زیادی
fuzz ball
گوشت زیادی
overweight
وزن زیادی
outgrowth
گوشت زیادی
go on
<idiom>
زیادی صحبت کردن
oversale
پیش فروش زیادی
to shoot one's mouth off
<idiom>
زیادی حرف زدن
over estimation
زیادی درنظر گرفتن
outgrwth
برامدگی گوشت زیادی
odd come short
زیادی باقی مانده
I incurred a heavy loss.
ضرر زیادی کردم
growth
گوشت زیادی تومور
extras
موضوعی که زیادی است
extra-
موضوعی که زیادی است
extra
موضوعی که زیادی است
many of them
عده زیادی از انها
redun dantly
بطور زائدیا زیادی
You have given me too much.
زیاد ( زیادی ) به من دادی
Quite a few people ...
تعداد زیادی
[از مردم]
No small number of ...
تعداد زیادی
[از مردم]
growths
گوشت زیادی تومور
it was a
مبلغ زیادی بود
exairesis
برش اندام زیادی
make a bundle
<idiom>
پول زیادی درآوردن
make a killing
<idiom>
پول زیادی درآوردن
intensity of gravity
شدت با زیادی جاذبه
it will not take long
مدت زیادی نمیخواهد
so
خیلی باین زیادی
go out of one's way
<idiom>
تلاش زیادی کردن
long ago
مدت زیادی پیش
quite a number of people
عده زیادی از مردم
long a go
مدت زیادی پیش
kajillion
[slang]
تعداد بسیار زیادی
To go to great expenses .
خرج زیادی را متحمل شدن
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
compact
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
ring bone
استخوان زیادی در بخولق اسب
surpluses
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
compacts
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
surplus
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
excess demand
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
I have lost a lot of blood.
خون زیادی از من رفته است
it takes much room
فضای زیادی را اشغال میکند
To cover (traverse)long distances.
مسافت زیادی راطی کردن
splurge on something
<idiom>
پول زیادی خرج کردن
polypus
گوشت زیادی ساقه دار
it makes a t. difference
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
Do you have an extra pen to lend me?
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
lose one's shirt
<idiom>
پول زیادی را از دست دادن
quickly
بدون مصرف زمان زیادی
Suffering many privations .
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
much sugar was left
قند زیادی باقی ماند
We have two books extra.
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
I made a lot of profit in the deal .
دراین معامله فایده زیادی بردم
to overdose a patient
داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
To stint . To be cheese - paring .
گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
super numerary
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
polyposis
دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
A big crowd surged into the streets.
جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
You are sure a dead ringer for muy brother.
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
surcharges
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharge
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
It seems I am not welcome (wanted) here.
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
to pad a sentence
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
digital research inc
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
zeros
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
normalization
تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
hard wheat
گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
The bus stop is no distance at all .
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
to raise big problems for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
blue chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue-chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
to raise big problems for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
zeroes
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to face a serious problem for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
put on one's thinking cap
<idiom>
زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
zero
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
pay through the nose
<idiom>
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
trouty
دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
new broom sweeps clean
<idiom>
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
I cant see much difference in them.
فرق زیادی بین آنها نمی بینم
big fill
افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
Tourists have stayed away in droves this summer.
این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
mass meeting
انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
eurytherm
موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
HRG
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
slow moving
کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
profound gangrene
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
all-rounder
همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
This dictionary has many examples of how idioms are used .
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
polygarchy
حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
resolutions
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
white heat
درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
This is plain highway robbery .
این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
resolution
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
static economy
اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
air mass
جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند
pointer
فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
pointers
فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
an athlete's body
[circulation]
can take a lot of punishment.
بدن
[گردش خون]
یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
There are many difference between Persian and English .
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
computer nik
استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
carrying
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carries
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carried
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
multifunction
صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com