Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (7 milliseconds)
English
Persian
first
مقدماتی
tentative
مقدماتی
preparatory
مقدماتی
elementary
مقدماتی
elemental
مقدماتی
introductory
مقدماتی
preliminaries
مقدماتی
preliminary
مقدماتی
elementarily
مقدماتی
introductive
مقدماتی
precursive
مقدماتی
preludial
مقدماتی
prelusive
مقدماتی
preparative
مقدماتی
prodromal
مقدماتی
prolegomenary
مقدماتی
proforma
مقدماتی
prolegomenous
مقدماتی
prolusory
مقدماتی
rudimental
مقدماتی
Other Matches
prolegomenon
مقدماتی کلمات مقدماتی
basic unit training
اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
pilot study
بررسی مقدماتی
preceding pass
کالیبر مقدماتی
precompression
تراکم مقدماتی
preliminary design
طرح مقدماتی
preheater
گرمکن مقدماتی
preliminary investigation
بررسی مقدماتی
preliminary expenses
هزینههای مقدماتی
preliminary budget
بودجه مقدماتی
pilot injection
تزریق مقدماتی
Travaux preparatoires
کارهای مقدماتی
elimination heat
دوره مقدماتی
perlim
دوره مقدماتی
first cut
برش مقدماتی
fore exercise
تمرین مقدماتی
forehearth
کوره مقدماتی
introduction to physics
فیزیک مقدماتی
junior high school
دبیرستان مقدماتی
elementary item
قلم مقدماتی
preliminary negotiations
مذاکرات مقدماتی
preliminary test
ازمایش مقدماتی
preselector
سلکتور مقدماتی
rudiment
علوم مقدماتی
pretest
امتحان مقدماتی
prime color
رنگ مقدماتی
responsions
ازمون مقدماتی
proem
رساله مقدماتی
propaedeutic
تحصیلات مقدماتی
proforma invoice
سیاهه مقدماتی
propaedeutic
تعلیمات مقدماتی
preselection
انتخاب مقدماتی
preliminary treatment
عملیات مقدماتی
preliminary works
کارهای مقدماتی
prep
مدرسه مقدماتی
subassembly
مونتاژ مقدماتی
preparative
کار مقدماتی
preparatory response
پاسخ مقدماتی
prolusion
مقاله مقدماتی
elementary gate
دریچه مقدماتی
basic hole
سوراخ مقدماتی
elementary
مقدماتی پایهای
first aid
کمکهای مقدماتی
prelude
قسمت مقدماتی
preludes
قسمت مقدماتی
interlude
نگهداری مقدماتی
interludes
نگهداری مقدماتی
preliminaries
مقدمات مقدماتی
preliminaries
امتحان مقدماتی
preliminary
مقدمات مقدماتی
preliminaries
دور مقدماتی
preliminary
امتحان مقدماتی
primary
مقدماتی اصلی
primary
ابتدایی مقدماتی
primary
مقدماتی نخستین
basic
اساسی مقدماتی
heats
مسابقه مقدماتی
economizer
کرمکن مقدماتی
basic
مقدماتی اساسی
basics
اساسی مقدماتی
basics
مقدماتی اساسی
bottom blown converter
مبدل دم مقدماتی
preliminary
دور مقدماتی
basic training
اموزش مقدماتی
basic course
دوره مقدماتی
basic research
تحقیقات مقدماتی
heat
مسابقه مقدماتی
preparations
اقدام مقدماتی
preparation
اقدام مقدماتی
prolusion
اثر هنری مقدماتی
reconnaissance
بازدید مقدماتی اکتشاف
rudimentary knowledge
دانش مقدماتی یا نخستین
fundamental
اصولی مقدماتی اساسی
preparatory students
شاگردان تهیه یا مقدماتی
preselect
انتخاب کردن مقدماتی
supercharge
متراکم کردن مقدماتی
elementary algebra
جبر مقدماتی
[ریاضی]
basic bessemer converter
مبدل مقدماتی بسمر
incipience
وضع مقدماتی ابتدایی
pre design estimate
براورد مقدماتی طرح
pre heat
حرارت دادن مقدماتی
incipincy
وضع مقدماتی ابتدایی
pre load
بار کردن مقدماتی
basic combat training
اموزش رزم مقدماتی
basic bessemer steel
فولاد مقدماتی بسمر
magnetic biasing
مغناطیس گردانی مقدماتی
basic machine unit
واحد دستگاه مقدماتی
basic bessemer process
فرایند مقدماتی بسمر
black pickling
اسید شویی مقدماتی
eliminator
برنه در دور مقدماتی
literacy
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
junior college
دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
flight
بهترین نتیجه دور مقدماتی
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
basic bessemer pig iron
اهن خام مقدماتی توماس
preliminary budget forecast
پیش بینی مقدماتی بودجه
strategic reconnaissance
بررسی مقدماتی وضع دشمن
pretest
امتحان مقدماتی بعمل اوردن
protocols
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
protocol
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
preparatory
تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
house of delegates
مجلس مقننه مقدماتی ویرجینیا ومریلند
investigates
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
microcontroller
RAM و زبان برنامه نویسی مقدماتی است
investigate
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
exempt player
بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
juniorate
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
WordPad
امکان نرم افزاری در ویندوز که توابع مقدماتی Microsoft Word را دارد
protocols
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocol
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
characters
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
premedical
دوره مقدماتی پزشکی وابسته به پیش پزشکی
charactristics
مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
basic ration
جیره مقدماتی جیره مبنا
first pickling
اسیدشویی مقدماتی اسیدشویی اولیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com