English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
meter rule مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
Other Matches
last chance rule مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
yaghtman's anchor لنگر قایقهای بادی کوچک
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
systems مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
waiting position ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
filiate مربوط ساختن
affiliated مربوط ساختن
affiliate مربوط ساختن
affiliates مربوط ساختن
affiliating مربوط ساختن
associates مربوط ساختن دانشبهری
associated مربوط ساختن دانشبهری
associating مربوط ساختن دانشبهری
associate مربوط ساختن دانشبهری
air bedding لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
quadruple scylls مسابقه قایقهای 4 نفره
pairs مسابقه قایقهای 2نفره
parachute spinnaker بادبان سه گوش قایقهای تفریحی
yaght racing مسابقه قایقهای بادباندار یاموتوردار
boat flotilla ناو گروه قایقهای هجومی
fleets گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
fleet گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
boat rendezvous area منطقه الحاق قایقهای ناو گروه
holing نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
marina لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
holed نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
marinas لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
hole نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
break bulk point نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
boat lanes خط سریال هجوم قایقها درعملیات اب خاکی ستون قایقهای هجوم کننده
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
measure مقررات
disposition مقررات
arrangements مقررات
requirement مقررات
regulations مقررات
regulation مقررات
precept مقررات
precepts مقررات
provisions مقررات
arrangement مقررات
by law طبق مقررات
ordinances مقررات محلی
control measures مقررات کنترلی
trancscendent ماورای مقررات
The regulations in force . مقررات جاری
by rule طبق مقررات
ordinance مقررات محلی
disciplinary regulation مقررات انضباطی
infraction نقض مقررات
operating instruction مقررات کار
army regulation مقررات ارتشی
laws of the game مقررات مسابقه
military doctorine مقررات نظامی
mounting instruction مقررات نصب
holding نقض مقررات
instruction for assembly مقررات نصب
standard specification مقررات استاندارد
government regulation مقررات دولتی
red tape مقررات دست و پاگیر
tariff regulations مقررات تعرفه بندی
institutes اصل قانونی مقررات
officialism رسمیت مقررات اداری
illegally برخلاف قانون و مقررات
instituted اصل قانونی مقررات
institute اصل قانونی مقررات
manual مقررات کتاب راهنما
lodge-books کتاب مقررات معماری
instituting اصل قانونی مقررات
assembly instrudactions مقررات یا دستورات نصب
conditions مقررات و شرایط اسبدوانی
illicit نا مشروع مخالف مقررات
ruled based deduction استنباط بر مبنای مقررات
sanctioned laws قوانین یا مقررات مصوبه
To be observant of the regulations . ملاحظه مقررات را کردن
flatuous بادی
blowy بادی
pneumatic بادی
body shirt بادی
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
formally مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
inland rules مقررات حرکت در ابهای داخلی
discipline and adjustment board هیئت تدوین مقررات انضباطی
airguns سلاح بادی
blow gun تفنگ بادی
pneumatic hammer چکش بادی
sailboat قایق بادی
marine sand ماسه بادی
quicksand ماسه بادی
air brake ترمز بادی
pneumatic riveting پرچکاری بادی
air pump تلمبهء بادی
windmill اسیاب بادی
blow pipe تفنگ بادی
blowgun تفنگ بادی
blowtube تفنگ بادی
air bed تشک بادی
air blast transformer مبدل بادی
windmills اسیاب بادی
pneumatic fender دفرای بادی
sailboats قایق بادی
pneumatic لاستیک بادی
air hammer چکش بادی
air operated horn شیپور بادی
airguns تفنگ بادی
airgun سلاح بادی
pneumatic tire لاستیک بادی
running sand ماسه بادی
wind generator مولد بادی
aeromotor موتور بادی
air gun تفنگ بادی
lantern چراغ بادی
dune sand ماسه بادی
wind erosion فرسایش بادی
hurricane lamps چراغ بادی
wind current جریان بادی
at first blush در بادی امر
pneumatic press پرس بادی
lanterns چراغ بادی
airgun تفنگ بادی
air rifles تفنگ بادی
air rifle تفنگ بادی
wind corrosion ساییدگی بادی
hurricane lamp چراغ بادی
fly ash خاکستر بادی
pop gun تفنگ بادی
pneumatic tools اسبابهای بادی
air brakes ترمز بادی
in duly substantiated cases در موارد طبق مقررات اثبات شده
poaches برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached برخلاف مقررات شکار صید کردن
where justified در موارد طبق مقررات اثبات شده
poach برخلاف مقررات شکار صید کردن
road discipline مقررات عبور و مرور روی جاده
highway dispatch مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
regulatory signs علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
where there is a valid reason در موارد طبق مقررات اثبات شده
regulation نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
sail مسافرت با قایق بادی
self moved دارای حرکت بادی
sail شراع کشتی بادی
vane of windmill پره اسیاب بادی
sail arm پره اسیاب بادی
euphonium یکجورالت موسیقی بادی
riveting hammer چکش بادی پرچ
popgun تفنگ بادی بچگانه
wind instrument الات موسیقی بادی
fresh breeze بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
wind instruments الات موسیقی بادی
auxiliary sailing vessel کشتی بادی موتوردار
eolation سنگ فرسایی بادی
sailings شراع کشتی بادی
air operated press پرس بادی پنوماتیکی
air operated pendulum type screen wiper بادامک پاندولی بادی
sailings مسافرت با قایق بادی
schooners نوعی قایق بادی
reed الت موسیقی بادی
schooner نوعی قایق بادی
sailing قایقرانی با قایق بادی
square rigger نوعی کشتی بادی
sailed مسافرت با قایق بادی
chipping hammer چکش بادی اهنبر
sailed شراع کشتی بادی
chipping hammer چکش بادی اهن بر
expedite rule مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
prodify تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
inspector داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
There is an outcry against these regulations. همه از این مقررات فریادشان بلند است
curfews مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
deviation از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
The regulations are stI'll in force ( effect ) . این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
inspectors داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
deviations از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
curfew مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
unmilitary بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
quartering بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
ophicleide یکجور ساز بادی برنجین
primafacie در بادی امر قابل قبول
peabody picture vocabulary test ازمون واژگان مصور پی بادی
an off shore wind بادی که از سوی دریا بوزد
windmills هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmill هر چیزی شبیه اسیاب بادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com