Dictiornary-Farsi | مقید محدود | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
qualified	مقید محدود


Search result with all words

bound	خیز محدود کردن مقید کردن بستن
Other Matches

illmitable	محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight	جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
conditional	مقید
bounden	مقید
bound up	مقید
limiting	مقید
modal	مقید
modals	مقید
particulars	مقید
bound	مقید
pent	مقید
limited	مقید
bind over	مقید کردن
fetters	مقید کردن
bonding	مقید کردن
fettering	مقید کردن
absolutes	غیر مقید
fettered	مقید کردن
plenaries	غیر مقید
plenary	غیر مقید
qualified confession	اقرار مقید
qualified endorsement	فهرنویسی مقید
qualified power of attorney	وکالت مقید
peg down	مقید کردن
engaged column	ستون مقید
fetter	مقید کردن
binds	مقید کردن
absolute	غیر مقید
conditionally	بطور مقید
bind	مقید کردن
conditional	موکول مقید
condition	شرط مقید کردن
qualified indorsement	فهر نویسی مقید
qualified endorsement	پشت نویسی مقید
restrictive indorsement	پشت نویسی مقید
sub modo	مشروط یا مضیق یا مقید
indenture	با سند مقید کردن
indenture	باسند مقید شدن
formal	مقید به اداب ورسوم اداری
to pin somebody down on something	کسی را به چیزی مقید کردن
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .	همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
He's a difficult man to pin down.	سخت است او [مرد] را مقید کرد.
She is very particular ( specific ) about her appearance .	درباره سرووضعش خیلی مقید است
I feel morally bound to …	از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
bearbaiting	نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
bind	گرفتار واسیر کردن مقید کردن
binds	گرفتار واسیر کردن مقید کردن
ambient	محدود
indefinite	نا محدود
limitary	محدود
limited access	محدود
incomprehensive	محدود
moderate	محدود
limiting	محدود
terminates	محدود
moderates	محدود
terminated	محدود
finte	محدود
terminate	محدود
finite	محدود
moderating	محدود
incomprehensible	نا محدود
limited	محدود
lock step	محدود
limit	محدود
indeterminable	نا محدود
moderated	محدود
restrictive	محدود سازنده
restrictive	محدود کننده
confined	محدود شده
unbound	غیر محدود
limited editions	فرآوردهی محدود
limited editions	کالای محدود
limited editions	چاپ محدود
limited edition	فرآوردهی محدود
limited edition	کالای محدود
restricts	محدود کردن
restricted	محدود الاستعمال
parochial	ناحیهای محدود
restrict	محدود کردن
restricting	محدود کردن
limited edition	چاپ محدود
trammel	محدود ساختن
finitely	بطور محدود
qualificatory	محدود سازنده
limiting size	اندازه محدود
inter play	حرکت محدود
limitative	محدود کننده
peg down	محدود کردن
limited denied war	جنگ محدود
narrow market	بازار محدود
limiting speed	سرعت محدود
limited divorce	طلاق محدود
limited integrator	انتگرال محدود
limited objective	هدف محدود
limited power	اختیارات محدود
finite population	جامعه محدود
finite integral	انتگرال محدود
qualified property	مالکیت محدود
straightlaced	محدود درفشار
straiten	محدود کردن
sex limited	محدود به جنس
set out	محدود کردن
catathymic amnesia	یادزدودگی محدود
circumscribed amnesia	یادزدودگی محدود
confined equifer	سفره محدود
controlled war	جنگ محدود
copyrighted	محدود به حق کپی
restrainable	محدود ساختنی
de escalation	محدود سازی
delimitate	محدود کردن
delimitation	محدود ساختن
limiter	محدود کننده
contracted	مختصر محدود
restrictions	محدود کردن
abounds	محدود کردن
qualify	محدود کردن
qualifies	محدود کردن
abounding	محدود کردن
abounded	محدود کردن
bottomless	غیر محدود
stint	محدود کردن
restriction	محدود کردن
containment	محدود کردن
containment	محدود نگاهداشتن
stints	محدود کردن
limit	محدود کردن
bound	مرز محدود
infinite	نا محدود بی اندازه
straitlaced	محدود درفشار
abound	محدود کردن
locals	محدود بیک محل
one idead	دارای فکر محدود
double limiter	محدود کننده مضاعف
provincialism	عقایدوافکار محدود محلی
limited liability company	شرکت با مسئوولیت محدود
your vocabulary is limited	شما محدود است
determinative	محدود کننده صفت
determinate	تعیین شده محدود
semipermanent	دارای مدت محدود
limited war	جنگ محدود وموضعی
diode limiter	محدود کننده دیودی
limiting factor	عامل محدود کننده
current limiter	محدود کننده جریان
partial jurisdiction	حق خود گردانی محدود
limited access road	راه با ورودی محدود
narrower	محدود باریک کردن
transfinite	ماوراء اعداد محدود
illimitable	نامحدود محدود نشدنی
narrow mindedly	با فکر محدود متعصبانه
limitary	دارای قدرت محدود
incomprehensively	بطور غیرجامع یا محدود
narrowest	محدود باریک کردن
voltage limiter	محدود کننده ولتاژ
infintate	منفی و نا محدود ساختن
input limiter	محدود کننده ورودی
i/o bound	محدود به ورودی خروجی
compass	محدود کردن فهمیدن
local	محدود بیک محل
limited denied war	جنگ ناخواسته محدود
transfinite	خارج ازاعداد محدود
extensive agricultuse	کشاورزی غیر محدود
limited liability company	شرکت با مسئولیت محدود
finite element method	روش المان محدود
narrowed	محدود باریک کردن
narrow	محدود باریک کردن
controlled access road	راه با ورودی محدود
man	شبکه با گسترده محدود
autonomy	استقلال محلی محدود
mans	شبکه با گسترده محدود
airspace restricted area	منطقه پرواز محدود
corporations	شرکت بامسئولیت محدود
corporation	شرکت بامسئولیت محدود
rectilineal	محدود بخطوط راست
restricted area	منطقه اتش محدود
sinedie	تاتاریخ غیر محدود
stenophagous	غذای محدود خوار
blind bombing zone	منطقه بمباران محدود
restriction	یک چیز محدود شده
closed	مسابقه محدود به سن یاجنس
restrictions	یک چیز محدود شده
to tie up	مقید کردن حبس کردن
limited access	دراری محدودیت مدارک محدود
impaling	محدود کردن میله کشیدن
impales	محدود کردن میله کشیدن
copyrights	محدود شده با قوانین کپی
impaled	محدود کردن میله کشیدن
metropolitan area network	شبکه گسترده در مسافت محدود.
impale	محدود کردن میله کشیدن
territorialization	محدود کردن بیک ناحیه
narrowed	محدود کردن کوته فکر
limitation clause	شرط محدود کردن مسئوولیت
rll	ثبت محدود طول اجرا
copyright	محدود شده با قوانین کپی
closed interval	فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
narrow	محدود کردن کوته فکر
run length limited recording	ثبت محدود طول اجرا
narrowest	محدود کردن کوته فکر
local	مربوط به سیستم با دستیابی محدود
locals	مربوط به سیستم با دستیابی محدود