Dictiornary-Farsi | ملاقات میتینگ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 93 (6 milliseconds)

English	Persian
meeting	ملاقات میتینگ
meetings	ملاقات میتینگ


Other Matches

linkup	میتینگ
meetings	اتصال برخورد میتینگ
meeting	اتصال برخورد میتینگ
appointments	قرار ملاقات وعده ملاقات
appointment	قرار ملاقات وعده ملاقات
ems dispatch	تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
visits	ملاقات
visited	ملاقات
visit	ملاقات
visiting	ملاقات
linkup	ملاقات
revisit	ملاقات مجدد
meeting	ملاقات اجتماع
resorts	ملاقات مکرر
meetings	ملاقات اجتماع
stop by <idiom>	ملاقات کردن
visiting hours	ساعات ملاقات
caller	ملاقات کننده
official meeting	ملاقات رسمی
meeter	ملاقات کننده
gang up	ملاقات کردن
conjuncture	ملاقات تصادفی
concourses	محل ملاقات
concourse	محل ملاقات
resorted	ملاقات مکرر
resort	ملاقات مکرر
audience	ملاقات رسمی
appointed day	قرار ملاقات
appointment	قرار ملاقات
date [appointment]	قرار ملاقات
appointed day	وعده ملاقات
date [appointment]	وعده ملاقات
callers	ملاقات کننده
appointments	وعده ملاقات
appointment	وعده ملاقات
audiences	ملاقات رسمی
revisits	ملاقات مجدد
revisiting	ملاقات مجدد
revisited	ملاقات مجدد
tryst	قرار ملاقات
trysts	قرار ملاقات
dates [appointments]	وعده های ملاقات
make an appointment	قرار ملاقات گذاشتن
appointments	وعده های ملاقات
schedule an appointment	قرار ملاقات گذاشتن
appointed days	وعده های ملاقات
appointments	قرار های ملاقات
appointed days	قرار های ملاقات
obtain an appointment	وقت ملاقات گرفتن
dates [appointments]	قرار های ملاقات
revisits	دوباره ملاقات کردن
visitant	ملاقات کننده مهاجر
revisiting	دوباره ملاقات کردن
redezvous	رانده وو محل ملاقات
rendezvous	قرار ملاقات گذاشتن
tryst	قرار ملاقات گذاشتن
trysts	قرار ملاقات گذاشتن
revisit	دوباره ملاقات کردن
assignations	قرار ملاقات واگذاری
assignation	قرار ملاقات واگذاری
revisited	دوباره ملاقات کردن
meets	معرفی شدن به ملاقات کردن
miss an appointment	از دست دادن قرار ملاقات
I'd like to see Mr. ...	من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
meet	معرفی شدن به ملاقات کردن
keep an appointment	قبول کردن قرار ملاقات
redezvous	وعده ملاقات اجتماع مجدد
I have a date with my fiandee.	با نامزدم قرار ملاقات دارم
lose touch with <idiom>	از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
to arrive in good time	خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
It was a mere accident that we met.	ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
fix someone up with someone <idiom>	واسطه برای قرار ملاقات دونفر
blind dates	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind date	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
conferences	ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference	ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
off balance <idiom>	فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
I dont mean to intrude .	قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
sidekick	تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekicks	تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
agendas	لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
calendar program	ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
agenda	لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
calendar program	ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
assemble	انجمن کردن ملاقات کردن
assembled	انجمن کردن ملاقات کردن
visit	ملاقات کردن زیارت کردن
redezvous	تلاقی کردن ملاقات کردن
visits	ملاقات کردن زیارت کردن
visited	ملاقات کردن زیارت کردن
assembles	انجمن کردن ملاقات کردن