English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
caveat venditor ملتفت بودن فروشنده
Other Matches
beware ملتفت بودن
to take care باحذربودن ملتفت بودن
minds موافبت کردن ملتفت بودن
to take notice ملتفت بودن توجه کردن
mind موافبت کردن ملتفت بودن
minding موافبت کردن ملتفت بودن
del credere ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
vendor فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
vendors فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
recogizant ملتفت
he takes no notice of it ملتفت
attentive ملتفت
sensible of a peril ملتفت خطر
i took no notice of him ملتفت او نشدم
learnt ملتفت شدن
see through ملتفت شدن
mined your eye ملتفت باش
mindful of anything ملتفت چیزی
mind your eye ملتفت باشید
to take notice ملتفت شدن
understand ملتفت شدن
to come to know ملتفت شدن
understands ملتفت شدن
aware ملتفت موافب
conscious باخبر ملتفت
see-through ملتفت شدن
he takes no notice of it ملتفت نمیشود
it is to be noted that باید ملتفت بود که
the baby takes notice بچه ملتفت است
noticing ملتفت شدن دیدن
to find out ملتفت شدن فهمیدن
noticed ملتفت شدن دیدن
take heed of what you say ملتفت باشیدکه چه می گویید
notices ملتفت شدن دیدن
notice ملتفت شدن دیدن
coscious هوشیار- بهوش- ملتفت-اگاه
to not be [any] the wiser <idiom> ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
to stay on the ball <idiom> تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
sales man فروشنده
vendor فروشنده
salesman فروشنده
vendors فروشنده
alienator فروشنده
supplier فروشنده
salesmen فروشنده
suppliers فروشنده
vender فروشنده
sales woman فروشنده زن
saleswomen زن فروشنده
salespersons فروشنده
shopman فروشنده
salesgirl فروشنده
sales clerks فروشنده
seller فروشنده
dealers فروشنده
sellers فروشنده
bargainer فروشنده
monger فروشنده
salesperson فروشنده
salespeople فروشنده
sales clerk فروشنده
salesgirls فروشنده
frontsman فروشنده
dealer فروشنده
saleswoman زن فروشنده
salesclerk فروشنده مغازه
saleswoman بانوی فروشنده
saleswomen بانوی فروشنده
duopoly در انحصار دو فروشنده
sales man فروشنده سیار
traveling salesman فروشنده سیار
runner فروشنده سیار
runners فروشنده سیار
counter jumper فروشنده دکان
computer salesman فروشنده کامپیوتر
caveat venditor اخطار به فروشنده
computer vendor فروشنده کامپیوتر
dealer فروشنده معاملات چی
traveling man فروشنده سیار
marginal seller فروشنده نهائی
supplier evaluation ارزیابی فروشنده
seller's market بازار فروشنده
seller's option اختیار فروشنده
seller's option انتخاب فروشنده
sellers surplus مازاد فروشنده
tallyman فروشنده اقساطی
dealers فروشنده معاملات چی
touting فروشنده اطلاعات شرطبندی
touts فروشنده اطلاعات شرطبندی
tipster فروشنده اطلاعات در شرطبندی
tipsters فروشنده اطلاعات در شرطبندی
outfitter فروشنده لوازم شکار
outfitters فروشنده لوازم شکار
haberdashers فروشنده لباس مردانه
herbalists فروشنده گیاهان طبی
plumassier فروشنده پرهای ارایشی
touted فروشنده اطلاعات شرطبندی
herbist فروشنده گیاهان طبی
herborist فروشنده گیاهان طبی
trinketer فروشنده جواهر بدلی
offeror فروشنده عرضه کننده
haberdasher فروشنده لباس مردانه
herbalist فروشنده گیاهان طبی
supplier at arm's length فروشنده آزاد [اقتصاد]
tout فروشنده اطلاعات شرطبندی
hardwareman فروشنده افزارواسباب فلزی
ex warehouse تحویل در انبار فروشنده
ironmongers فروشنده اهن الات
third party vendor فروشنده دسته سوم
ironmonger فروشنده اهن الات
bottlegger فروشنده مشروب قاچاق
aytomobile dealer فروشنده یا دلال اتومبیل
counterbid جواب خریداربه فروشنده
stationer فروشنده لوازم التحریر
cutler فروشنده الات برنده
stationers فروشنده لوازم التحریر
staplers فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
stapler فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
value added reseller فروشنده تکمیلی دسته دوم
asking price قیمت مورد مطالبهی فروشنده
suppliers rating درجه بندی نمودن فروشنده ها
corsetiere فروشنده شکم بند زنانه
clerk کارمند دفتری فروشنده مغازه
clerks کارمند دفتری فروشنده مغازه
hawker فروشنده دوره گرد وجار زن
tipster فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
hawkers فروشنده دوره گرد وجار زن
tipsters فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
price taker خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
private treaty معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
drysalter فروشنده مواد شیمیایی وگوشت وترشی
represents عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
vendors کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
vendor کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
represented عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represent عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
right of stoppage in transitu حق امتناع از تسلیم مال التجاره در حال حمل برای فروشنده
tie in sales حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
caveat venditor یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
seller's market بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
ex works یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
ex quay یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
ex ship یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
discount register دفتر ثبت تخفیفها و امتیازاتی که از طرف فروشنده به خریدار داده شده است
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
particular lien حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
free carrier یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
c.i.f. یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را به هزینه خود و باپرداخت حق بیمه لازم در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
S HTTP سیستمی که خط امنیتی بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده ایجاد تا به کاربران امکان پرداخت قیمت کالاها از طریق اینترنت بدهد
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
owe مدیون بودن مرهون بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
abutted مماس بودن مجاور بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com