Dictiornary-Farsi | ملوث نمایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 142 (7 milliseconds)

English	Persian
maculation	ملوث نمایی


Other Matches

spectroscopic binary	دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
polluted	ملوث کردن
bedaub	ملوث کردن
pollute	ملوث کردن
deflower	ملوث کردن
infect	ملوث کردن
infects	ملوث کردن
infecting	ملوث کردن
deflowering	ملوث کردن
pollutes	ملوث کردن
polluting	ملوث کردن
contaminated	ملوث کردن
contaminates	ملوث کردن
contaminate	ملوث کردن
contaminating	ملوث کردن
deflowered	ملوث کردن
deflowers	ملوث کردن
polluter	ملوث کننده
polluters	ملوث کننده
contaminant	ملوث الوده کننده
contaminants	ملوث الوده کننده
aberration	کج نمایی
modals	نمایی
squalidity	بد نمایی
bimodal	دو نمایی
male protest	نر نمایی
shabbiness	نخ نمایی
squalidness	بد نمایی
seediness	بد نمایی
exponential	نمایی
effeminacy	زن نمایی
unimodal	یک نمایی
modal	نمایی
exponential rate	اهنگ نمایی
likelihood	درست نمایی
exponential curve	منحنی نمایی
exponential rate	نرخ نمایی
playing dead	مرده نمایی
data display	داده نمایی
characterization	منش نمایی
dichroism	دو رنگ نمایی
exponent bias	پیشقدر نمایی
boldfacing	درشت نمایی
exponential distribution	توزیع نمایی
death feigning	مرده نمایی
exponential function	تابع نمایی
pretentiousness	خود نمایی
sanctimoniousness	مقدس نمایی
sanctimony	مقدس نمایی
showiness	خود نمایی
sightliness	خوش نمایی
spectroscopy	طیف نمایی
stereoscopics	برجسته نمایی
transparecy	پشت نمایی
transparence	پشت نمایی
verisimilitude	راست نمایی
slow motion	کند نمایی
sanctified airs	مقدس نمایی
saber rattling	قدرت نمایی
puppyhood	خود نمایی
grandiosity	بزرگ نمایی
holographic image	نمایی از شی سه بعدی
illusionism	عمق نمایی
illusionism	سه بعد نمایی
masculine protest	نرینه نمایی
master stroke	هنر نمایی
spectroscopy	بیناب نمایی
pearliness	مروارید نمایی
prewetting	پیش تر نمایی
puppydom	خود نمایی
tokenism	نمونه نمایی
exhibitionism	عورت نمایی
magnification	درشت نمایی
transparencies	پشت نمایی
transparency	پشت نمایی
pleading	برهان نمایی
notoriety	انگشت نمایی
ostentation	خود نمایی
flare	خود نمایی
foreshortening	کوته نمایی
magnification	بزرگ نمایی
flares	خود نمایی
magnifications	درشت نمایی
magnifications	بزرگ نمایی
grin	دندان نمایی
grinned	دندان نمایی
grins	دندان نمایی
grinning	دندان نمایی
characterising	منش نمایی کردن
characterize	منش نمایی کردن
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
to prank out oneself	خود نمایی کردن
characterized	منش نمایی کردن
characterizes	منش نمایی کردن
characterises	منش نمایی کردن
characterised	منش نمایی کردن
prink	خود نمایی کردن
parading	خود نمایی کردن
parades	خود نمایی کردن
parade	خود نمایی کردن
woolliness	پشم نمایی پرپشمی
to cut a dash	خود نمایی کردن
characterizing	منش نمایی کردن
magnification factor	عامل درشت نمایی
masterstrokes	هنر نمایی شاهکار
masterstroke	هنر نمایی شاهکار
circular dischroism	دو رنگ نمایی دورانی
paraded	خود نمایی کردن
lateral magnifying power	درشت نمایی جانبی
likelihood ratio	بهر درست نمایی
ebullioscopy constant	ثابت غلیان نمایی
direction indicator	دستگاه جهت نمایی
panchromatic emulsion	امولسیون تمام رنگ نمایی
perspectives	عمق نمایی چشم انداز
perspective	عمق نمایی چشم انداز
time constant of an exponential quantity	ثابت زمانی یک کمیت نمایی
powers	درشت نمایی قدرت دوربین
powering	درشت نمایی قدرت دوربین
powered	درشت نمایی قدرت دوربین
power	درشت نمایی قدرت دوربین
magnifications	بزرگ سازی درشت نمایی
magnification	بزرگ سازی درشت نمایی
floating point calculation	محاسبات اعداد نمایی یا علمی
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
polluted	ملوث کردن الودن ناخالص کردن
pollutes	ملوث کردن الودن ناخالص کردن
pollute	ملوث کردن الودن ناخالص کردن
polluting	ملوث کردن الودن ناخالص کردن
resolutions	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolution	قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
pedantic	وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
sandbar	جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
besmear	ملوث کردن رنگ کردن
taints	ملوث کردن فاسد کردن
tainting	ملوث کردن فاسد کردن
taint	ملوث کردن فاسد کردن
hypsographic map	نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
hypsometric diagram	طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
animations	ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
animation	ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
cheneau	[ناودان با نیم نمایی از قرنیز پیچ در پیچ]