Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English
Persian
blockage
ممانعت دریایی
blockages
ممانعت دریایی
Other Matches
seabee
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
arrests
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
running lights
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
petty officer
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kite
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kites
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
chine
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea mark
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
naval activity
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
tern
پرستوک دریایی چلچله دریایی
terns
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marines
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marine
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
withholding
ممانعت
obstruction
ممانعت
forbiddance
ممانعت
obstructions
ممانعت
debarment
ممانعت
block age
ممانعت
restraint
ممانعت
restraints
ممانعت
molestation
ممانعت
exclusion
ممانعت
withholds
ممانعت
withhold
ممانعت
withheld
ممانعت
prevention
ممانعت
interdict
ممانعت
interdiction
ممانعت
area interdiction
ممانعت منطقهای
preventer
ممانعت کننده
steric hindrance
ممانعت فضایی
interference
ممانعت غیرمجاز
hanging prevention
ممانعت از تعلیق
liberalizer
رافع ممانعت
impedes
ممانعت کردن
denial measures
اصول ممانعت
check
ممانعت کردن
forfend
ممانعت کردن
turn a deaf ear to
<idiom>
ممانعت از شنیدن
impeded
ممانعت کردن
impede
ممانعت کردن
checked
ممانعت کردن
checks
ممانعت کردن
prohibition
تحریم ممانعت
trade barrier
ممانعت تجاری
area interdiction
ممانعت در منطقه
annoyance
ممانعت ازردگی
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
stall
ماندن ممانعت کردن
write inhibit ring
حلقه ممانعت از نوشتن
liberalised
رفع ممانعت کردن
liberalises
رفع ممانعت کردن
rein
ممانعت لجام زدن
stalling
ماندن ممانعت کردن
liberalising
رفع ممانعت کردن
liberalizing
رفع ممانعت کردن
hindered rotation
چرخش ممانعت شده
liberalizes
رفع ممانعت کردن
liberalize
رفع ممانعت کردن
liberalized
رفع ممانعت کردن
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
prevented
مانع شدن ممانعت کردن
forclosure
سلب حق اقامه دعوی ممانعت
preventing
مانع شدن ممانعت کردن
prevents
مانع شدن ممانعت کردن
preventive
عامل ممانعت جلوگیری کننده
prevent
مانع شدن ممانعت کردن
mutual exclusion
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
denial measures
تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
blankest
ممانعت از امتیاز گیری حریف
denial
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
blocking and chocking
ممانعت و راه بندی کردن
blank
ممانعت از امتیاز گیری حریف
stramline flow
جریان موازی یابی ممانعت
forestalls
پیش افتادن ممانعت کردن
forestalled
پیش افتادن ممانعت کردن
forestall
پیش افتادن ممانعت کردن
denials
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
obstruction
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
clearing block
قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
precluded
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precludes
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
preclude
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
surviving
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survives
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survived
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survive
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
obstructions
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
precluding
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
interdiction
ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
sticker
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
stickers
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
terrain avoidance
ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
naval gunfire
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
back pressure valve
سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
censeur
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
crash locator beacon
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
interlocks
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
sofar
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobster
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobsters
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
contact burst preclusion
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
counterflak
اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
detention of pay
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
air interdiction
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
obstructions
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstruction
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
spotting board
طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
hindering
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindered
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinders
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinder
ممانعت کردن جلوگیری کردن
marine
دریایی
dogfish
سگ دریایی
salty
دریایی
saltiest
دریایی
maritime
دریایی
sharks
سگ دریایی
marines
دریایی
seas
دریایی
sea
دریایی
saltier
دریایی
shark
سگ دریایی
nautical
دریایی
pelagian
دریایی
naval
دریایی
benthic
ته دریایی
thalaesic
دریایی
sea born
دریایی
thalassic
دریایی
sea pier
سد دریایی
commercial marine
ناوگان دریایی
hogfish
گراز دریایی
continental shelf
کفه دریایی
holothurian
حلزون دریایی
echinus
خارپوست دریایی
echinus
بلوط دریایی
erne
دال دریایی
marines
تفنگدار دریایی
erne
عقال دریایی
evening naval twilight
شفق دریایی
evening naval twilight
غروب دریایی
holothurian
راب دریایی
d.j.'s locker
گودی دریایی
hydro aeroplane
هواپیمای دریایی
kelp
اشنه دریایی
light house
فار دریایی
creeping attack
تک غافلگیرانه دریایی
light house
چراغ دریایی
daphne
حوری دریایی
way bill
بارنامه دریایی
eagle fisher
عقاب دریایی
hydrographic chart
نقشه دریایی
asteroidea
ستارههای دریایی
fairy bird
پرستوک دریایی
data mile
میل دریایی
actinia
کیسه تن دریایی
flag officer
افسر دریایی
floating trade
تجارت دریایی
floatplane
هواپیمای دریایی
algerine
دزد دریایی
alga
خزهء دریایی
fucus
کتانجک خس دریایی
admiralty law
قوانین دریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com