Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
auriga
ممسک الاعنه گیرنده ریسمان اوریگا
aurigae
ممسک الاعنه گیرنده ریسمان اوریگا
Other Matches
charioteers
ممسک الاعنه
charioteer
ممسک الاعنه
inhaul
ریسمان ریسمان بادبان کشی
sparing
ممسک
cheese-paring
ممسک
skinflint
ادم ممسک
skinflints
ادم ممسک
the waggoner
ممسک الا اعنه
abstemious
ممسک در خورد ونوش و لذات
backwards
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
requests
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
signalling
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
lines
ریسمان
cords
ریسمان
inhauler
ریسمان
chord
ریسمان
marline spike
ریسمان وا کن
chords
ریسمان
guy
ریسمان
cord
ریسمان
guys
ریسمان
racking
ریسمان
rope
ریسمان
thread
ریسمان
threads
ریسمان
line
ریسمان
string
نخ ریسمان
ropes
ریسمان
roped
ریسمان
small stuff
ریسمان
twined
ریسمان چند لا
twine
ریسمان چند لا
twines
ریسمان چند لا
twining
ریسمان چند لا
plumb line
ریسمان شاغول
purse strings
ریسمان سر کیسه
acrobatism
ریسمان بازی
plumb lines
ریسمان شاغول
warp
طناب ریسمان
warped
طناب ریسمان
warps
طناب ریسمان
twist
نخ یا ریسمان تابیده
twisting
نخ یا ریسمان تابیده
twists
نخ یا ریسمان تابیده
avalanche cord
ریسمان بهمن
boulter
ریسمان چندقلابه
rope dancer
ریسمان باز
lazy painter
ریسمان تیرک
fishline
ریسمان ماهیگیری
rope dancing
ریسمان بازی
ropedancer
ریسمان باز
halliard
ریسمان بادبان
hoisting rope
ریسمان بالابر
halyard
ریسمان بادبان
marlinespike
ریسمان واکن
crane rope
ریسمان جرثقیل
corded
ریسمان دار
inhauler
ریسمان بادبان کش
chalkline
ریسمان خط کشی
mason's line
ریسمان کار
parrel
حلقه ریسمان
marlinspike
ریسمان واکن
warps
ریسمان پیچ و تاب
warped
ریسمان پیچ و تاب
headline
در بالای صفحه ریسمان
warp
ریسمان پیچ و تاب
chalk-line
[ریسمان اشباع شده با گچ]
pull the bell
ریسمان زنگ رابکشید
headlines
در بالای صفحه ریسمان
bowstring
ریسمان دار زه کمان
strinker
ریسمان بستن ماهی
fish line
ریسمان ماهی گیری
torsade
یراق یا ریسمان تابیده
fishing line
ریسمان ماهی گیری
fly line
ریسمان کلفت ماهیگیری
gimp
نوعی ریسمان ماهی گیری
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
as different as chalk and cheese
<idiom>
مثل آسمان و ریسمان
[متفاوت]
once bitŠtwice shy
مارگزیده از ریسمان سیاه وسفیدمی ترسد
bug taper
ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
leaders
قطعه ریسمان بین نخ اصلی و قلاب ماهیگیری
leader
قطعه ریسمان بین نخ اصلی و قلاب ماهیگیری
check string
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
keepers
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keeper
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
junk
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
getter
گیرنده
prehensory
گیرنده
receivers
گیرنده
receptors
گیرنده
reciever
گیرنده
prehensile
گیرنده
touching
گیرنده
reciptacle
گیرنده
acceptor
گیرنده
prehensorial
گیرنده
payees
گیرنده
payee
گیرنده
fetching
گیرنده
grantee
گیرنده
receiver
گیرنده
receptor
گیرنده
accipient
گیرنده
addressee
گیرنده
catcher
گیرنده
catchiest
گیرنده
recipient
گیرنده
catchy
گیرنده
sensor
گیرنده
catchier
گیرنده
barrage reception
سد گیرنده
addressees
گیرنده
recipients
گیرنده
adopter
گیرنده
consignee
گیرنده
assignee
گیرنده
donee
هبه گیرنده
exempted , adressee
گیرنده استثنایی
grabber hand
دست گیرنده
fondler
اغوش گیرنده
feoffee
گیرنده تیول
cessionary
انتقال گیرنده
exteroceptor
گیرنده برونی
cell receptor
گیرنده سلولی
mortgagee
رهن گیرنده
catch of guage
گیرنده بارانسنج
interoceptor
گیرنده درونی
interoceptor
گیرنده احشایی
striking
موثر گیرنده
distance receptor
گیرنده دوربرد
distilling receiver
گیرنده تقطیر
strikingly
موثر گیرنده
consignee
گیرنده امانت
crystal set
گیرنده اشکارساز
concluder
نتیجه گیرنده
communication receiver
گیرنده مخابرات
clocker
گیرنده وقت
donee
گیرنده هبه
donee
گیرنده هدیه
chemoreceptor
گیرنده شیمیایی
enteroceptor
گیرنده احشایی
enteroceptor
گیرنده درونی
decision maker
تصمیم گیرنده
two valve receiver
گیرنده دو لامپی
tube receiver
گیرنده لامپی
transreceiver
فرستنده و گیرنده
transferee
انتقال گیرنده
transferee
تحویل گیرنده
transceiver
فرستنده و گیرنده
tither
عشر گیرنده
thermoreceptor
گیرنده دمایی
volumetric receptor
گیرنده حجمی
acquisitive
فرا گیرنده
prepossessing
گیرنده جالب
television receiver
گیرنده تلویزیونی
sound probe
گیرنده صوتی
single circuit receiver
گیرنده یک مداره
opiate receptor
گیرنده افیونی
offtake canal
کانال گیرنده
nociceptor
گیرنده درد
mechanic recepter
گیرنده مکانیکی
loanee
وام گیرنده
iterant
ازسر گیرنده
itching palm
دست گیرنده
inductance
گیرنده انرژی
high fidelity receiver
گیرنده رابط
passcatcher
گیرنده پاس
pawnee
رهن گیرنده
revenger
انتقام گیرنده
rejuvenescent
جوانی از سر گیرنده
receiving set
گیرنده رادیویی
receiving set
دستگاه گیرنده
receiving antenna
انتن گیرنده
radio receiver
گیرنده رادیویی
proprioceptor
گیرنده عضلانی
pledgee
رهن گیرنده
pledgee
وثیقه گیرنده
photoreceptor
گیرنده نور
grantee
انتقال گیرنده
borrower
قرض گیرنده
payee
گیرنده وجه
determiner
تصمیم گیرنده
determiners
تصمیم گیرنده
borrower
وام گیرنده
decreasing
نقصان گیرنده
trainees
تعلیم گیرنده
receiver
دستگاه گیرنده
receiver
گیرنده رادیویی
comprehensive
فرا گیرنده
receivers
فرف گیرنده
borrowers
وام گیرنده
trainee
تعلیم گیرنده
borrowers
قرض گیرنده
payees
گیرنده وجه
acceptor level
تراز گیرنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com