English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (5 milliseconds)
English Persian
closed ممنوع الورود
Search result with all words
ban item کالای ممنوع الورود
seal off محاصره کردن ممنوع الورود کردن
the import of which is prohibited ان کالا ممنوع الورود است
Other Matches
freshmen جدید الورود
freshman جدید الورود
postulant جدید الورود
taboos ممنوع
prohibbited ممنوع
impermissible ممنوع
prohibited ممنوع
in d. ممنوع
illicit ممنوع
barred ممنوع
taboo ممنوع
disallowable ممنوع
forbidden ممنوع
prohibited ممنوع شده
restricts ممنوع کردن
restricting ممنوع کردن
it's forbidden to ... ممنوع است که...
forbid ممنوع کردن
forbidden band نوار ممنوع
forbidden vibration ارتعاشات ممنوع
forbidden zone ناحیه ممنوع
NO PARKING پارکینگ ممنوع
no parking توقف ممنوع
no waiting توقف ممنوع
prohibited goods اشیاء ممنوع
rule out ممنوع ساختن
restrict ممنوع کردن
prohibit ممنوع کردن
forbids ممنوع کردن
debarring ممنوع کردن
debarred ممنوع کردن
debar ممنوع کردن
debars ممنوع کردن
prohibiting ممنوع کردن
forbidden ممنوع شده
prohibits ممنوع کردن
no smoking allowed استعمال دخانیان ممنوع
No camping اردو زدن ممنوع
forbidden transition جهش الکترونی ممنوع
forbidden energy zone ناحیه انرژی ممنوع
it is strictly forbidden اکیدا ممنوع است
bar بازداشتن ممنوع کردن
No left [right] turn! گردش به چپ [راست] ممنوع!
No camping چادر زدن ممنوع
bars بازداشتن ممنوع کردن
to be absolutely forbidden [prohibited] مطلقا ممنوع بودن
proscribes ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribe ممنوع ساختن تحریم کردن
no thoroughfare امدو شدیاعبور) ممنوع است
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
to bar somebody from something [doing something] ممنوع کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
to bar somebody from a competition شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
outlaws یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
talking is not permitted سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
outlaw یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
commit no nuisance ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
weather bound ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
forbidden fruit چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
disbarment محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
countermands لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanding لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanded لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermand لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
prohibits ممنوع کردن تحریم کردن
prohibiting ممنوع کردن تحریم کردن
prohibit ممنوع کردن تحریم کردن
disbar سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com