Dictiornary-Farsi | منافع حاصل از تجارت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
gains from trade	منافع حاصل از تجارت


Other Matches

capital gain	منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
invisible hand	فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
submarginal land	زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
lawmerchant	حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade	عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
revenue	منافع
earnings	منافع
perquisite	منافع
perquisites	منافع
public interest	منافع عمومی
public benefits	منافع عمومی
windfall gains	منافع اتفاقی
public interest	منافع عامه
pure interest	منافع خالص
unions	اشتراک منافع
union	اشتراک منافع
spillover benefits	منافع خارجی
tangible benefits	منافع مرئی
mutual interests	منافع مشترک
private benefits	منافع خصوصی
capital gains	منافع سرمایهای
fictious dividened	منافع موهوم
vested interest	منافع مقرره
vested interests	منافع مقرره
benefit spillovers	نشر منافع
class interests	منافع طبقاتی
conflict of interest	تضاد منافع
conflict of interest	برخورد منافع
economic interest	منافع اقتصادی
harmony of interests	سازگاری منافع
fictitious dividens	منافع موهوم
harmony of interests	هماهنگی منافع
net benefits	منافع خالص
windfall gains	منافع باد اورده
vesture	منافع و نمائات زمین
valuation of benefits	ارزش گذاری منافع
undistributed earnings	منافع توزیع نشده
undistributed earnings	منافع تقسیم نشده
self regard	حفظ منافع شخصی
beneficial ownership	مالکیت به نسبت منافع
rent	مال الاجاره منافع
separable accretions and benefits	نمائات و منافع منفصله
emblements	منافع حاصله از زمین
social security benefits	منافع تامین اجتماعی
solidarity	اشتراک منافع ومسئولیتها
measurement of benefits and costs	اندازه گیری منافع و هزینه ها
it is p to our interests	برای منافع مازیان اوراست
explees	اجاره بها یا منافع زمین
the profits and accretions which are an	منافع و نمائات متصله مال
original and derivative estate	اصل مال یا نمائات یا منافع ان
tangible benefits	منافع مشهود فواید عینی
emblements	منافع حاصله اززمین مزروعی
protection and indemnity club	باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
pray in aid	دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
severalty	مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
shifting use	مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
saving	خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
p&l club	club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
profits a prendre	درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
apportionment	افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
intervener	در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
fruitage	حاصل
adnate	حاصل
infertile	بی حاصل
payoffs	حاصل
payoff	حاصل
outgrwth	حاصل
outgrowth	حاصل
nonproductive	بی حاصل
upshot	حاصل
perquisites	حاصل
resumes	حاصل
unfruitful	بی حاصل
outcome	حاصل
outcomes	حاصل
resulting	حاصل
resulted	حاصل
product	حاصل
barren <adj.>	بی حاصل
blasted [uninhabitable] <adj.>	بی حاصل
bleak <adj.>	بی حاصل
resume	حاصل
resumed	حاصل
resuming	حاصل
deserted <adj.>	بی حاصل
products	حاصل
result	حاصل
yield	حاصل
unutilized	بی حاصل
yielded	حاصل
yields	حاصل
perquisite	حاصل
desolate <adj.>	بی حاصل
commerce	تجارت
furriery	تجارت خز
trafficked	تجارت
graphics, business	تجارت
mysteries	تجارت
trade	تجارت
traffics	تجارت
mystery	تجارت
traded	تجارت
trafficking	تجارت
businesses	تجارت
business	تجارت
traffic	تجارت
leases	در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
lease	در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
product	حاصل حاصلضرب
products	حاصل حاصلضرب
negotiation result	حاصل مذاکرات
yielder	حاصل دهنده
product	حاصل ضرب
products	حاصل ضرب
result of the negotiations	حاصل مذاکرات
to be derived	حاصل شدن
negotiation outcome	حاصل مذاکرات
totaled	حاصل جمع
total	کل [حاصل جمع]
pinguid	حاصل خیز
redemption yield	حاصل بازخرید
amount	کل [حاصل جمع]
nonproductive labor	کار بی حاصل
paper blockade	محاصره بی حاصل
gleby	حاصل خیز
sum	کل [حاصل جمع]
cabonic	حاصل از کربن
steam fog	مه حاصل از بخار اب
earning yield	حاصل عواید
emblements	حاصل زمین
feracious	حاصل خیز
feracity	حاصل خیزی
amount	حاصل جمع
foodful	حاصل خیز
partial products	حاصل ضربهای جز
productive	مولد پر حاصل
affording	حاصل کردن
affords	حاصل کردن
totalled	حاصل جمع
totaling	حاصل جمع
fatten	حاصل خیزکردن
yield	محصول حاصل
acquire	حاصل کردن
production	حاصل دادن
productions	حاصل دادن
totalling	حاصل جمع
totals	حاصل جمع
afforded	حاصل کردن
fattened	حاصل خیزکردن
proceeds	حاصل فروش
growths	اثر حاصل
growth	اثر حاصل
yields	محصول حاصل
yielded	محصول حاصل
fattens	حاصل خیزکردن
total	حاصل جمع
afford	حاصل کردن
sum	حاصل جمع
sums	حاصل جمع
throughput	حاصل کار
get	حاصل کردن
heir	ارث بر حاصل
gets	حاصل کردن
getting	حاصل کردن
karma	حاصل کردارانسان
barren	بی ثمر بی حاصل
refinancing	از نو تجارت کردن
open trade	تجارت ازاد
free in trade	تجارت ازاد
foreign trade	تجارت خارجی
law merchant	حقوق تجارت
merchandise	تجارت کردن
floating trade	تجارت دریایی
refinances	از نو تجارت کردن
flax trade	تجارت کتان
free trader	تجارت ازاد
internal commerce	تجارت داخلی
internal trade	تجارت داخلی
joint adventure	تجارت مشترک
law merchant	قانون تجارت
law of the staple	حقوق تجارت
refinance	از نو تجارت کردن
maritime trade	تجارت دریایی
mercantile law	قانون تجارت
freedom of trade	ازادی تجارت
refinanced	از نو تجارت کردن
freedom of enterprise	ازادی تجارت
home trade	تجارت داخلی
businesses	موضوع تجارت
regional trade	تجارت منطقهای
laissez-faire	ازادی تجارت
traffic	تجارت غیرقانونی
trafficked	تجارت غیرقانونی
business	موضوع تجارت
restraint of trade	محدودیت تجارت
free trade	تجارت ازاد
merchandies	تجارت کردن
trade barrier	مانع تجارت
trade deficit	کسری تجارت
traditional trade	تجارت سنتی