Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
pro forma	منباب فاهر فاهری
Other Matches
by way of	منباب
epexegetically	منباب توضیح
explanatorily	منباب توضیح
ornamentally	از لحاظ تزئین منباب زینت
volt ampere meter	دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
apparent recession	انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
outwards	فاهری
outward	فاهری
seeming	فاهری
apparent	فاهری
skin deep	فاهری
superficially	فاهری
surfaces	فاهری
surfaced	فاهری
nominal	فاهری
self styled	فاهری
self-styled	فاهری
formfitting	فاهری
surface	فاهری
apparent power	توان فاهری
apparent resistivity	مقاومت فاهری
assentation	رضایت فاهری
apparent velocity	سرعت فاهری
apparent wind	باد فاهری
artificial daylight	فلق فاهری
glitz	گیرایی فاهری
apparent motion	حرکت فاهری
apparent magnitude	قدر فاهری
apparent luminosity	درخشندگی فاهری
prime facie evidence	قرائن فاهری
superficial	سرسری فاهری
externals	فاهری پدیدار
external	فاهری پدیدار
bulk gravity	چگالی فاهری
apparent density	تکاتف فاهری
apparent diameter	قطر فاهری
pepper corn rent	اجاره فاهری
apparent error	خطای فاهری
apparent horizon	افق فاهری
admittance	هدایت فاهری
externalised	فاهری ساختن
externalising	فاهری ساختن
externalises	فاهری ساختن
engineering stress	تنش فاهری
externality	احوال فاهری
exteriorize	فاهری دانستن
indicated horsepower	توان فاهری
impedance	مقاومت فاهری
false horizon	افق فاهری
externalized	فاهری ساختن
externalizes	فاهری ساختن
externalize	فاهری ساختن
false parallax	پارالاکس فاهری
externalizing	فاهری ساختن
coupling impedance	مقاومت فاهری پیوست
terrain relief	شکل فاهری زمین
extern	فاهری واقع در خارج
reactance	مقاومت فاهری خازنها
capacitive resistance	مقاومت فاهری خازن
impedance matrix	ماتریس مقاومت فاهری
redesign	سر وصورت فاهری دادن به
impedance ratio	نسبت مقاومت فاهری
simulative	دارای شباهت فاهری
inductive resistance	مقاومت فاهری القایی
masquerading	قیافه فاهری بخوددادن
soil morphology	شکل فاهری خاک
of the surface	فاهری نمادادن رودادن
inductive impedance	مقاومت فاهری القائی
apparent solar year	سال فاهری شمسی
input impedance	مقاومت فاهری اولیه
volt ampere hour meter	کنتور مصرف فاهری
masquerades	قیافه فاهری بخوددادن
masqueraded	قیافه فاهری بخوددادن
on the surface	فاهری نمادادن رودادن
masquerade	قیافه فاهری بخوددادن
impedance compensator	متعادل کننده مقاومت فاهری
apparent solar	روز شمسی فاهری روزشمسی
inductive impedance	مقاومت فاهری با جزء القائی
mechanical move	حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
apparent precession	انحراف فاهری محور ژایرو
exteriors	فاهری واقع در سطح خارجی
exterior	فاهری واقع در سطح خارجی
relief	شکل فاهری و پست و بلندی
indicated airspeed	سرعت فاهری نسبت به هوا
feint	حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting	حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
formalization	انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
feinted	حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
signalment	تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
feints	حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
false parallax	تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
limiting speed	بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
parallax	اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
surface	فاهر
semblable	فاهر
ostensible	فاهر
on the surface	در فاهر
surfaced	فاهر
guize	فاهر
rinds	فاهر
rind	فاهر
externally	فاهر
apparent	فاهر
exteriority	فاهر
surfaces	فاهر
manifests	فاهر
guise	فاهر
appearances	فاهر
appearance	فاهر
groomed	فاهر
outside	فاهر
outsides	فاهر
the outward state	فاهر
sensations	فاهر
externals	فاهر
guises	فاهر
mien	فاهر
superficies	فاهر
squalid	بد فاهر
face	فاهر
sensation	فاهر
faces	فاهر
external	فاهر
manifesting	فاهر
manifested	فاهر
manifest	فاهر
superficial	فاهر
outsight	فاهر بینی
outward show	نمایش فاهر
outward show	صورت فاهر
aspect	صورت فاهر
nominally	بصورت فاهر
spring	فاهر شدن
appearance	فاهر نمایش
hermaphrodites	خنثی فاهر
hermaphrodite	خنثی فاهر
appearances	فاهر نمایش
outwardly	برحسب فاهر
outside appearance	صورت فاهر
to make ones a	فاهر شدن
face	فاهر منظر
faces	فاهر منظر
in outward show	بصورت فاهر
aspects	صورت فاهر
setting	وضع فاهر
formalist	فاهر پرست
habit	مشرب فاهر
habits	مشرب فاهر
turned out	فاهر لباسیکهفردیبرتندارد
gloss	جلوه فاهر
merged	دشمن فاهر شد
exposed	فاهر شده
springs	فاهر شدن
trumpery	خوش فاهر
to out ward seeming	برحسب فاهر
affecter	فاهر ساز
garb	کسوت فاهر
settings	وضع فاهر
personal appearance	وضع فاهر
surfaced	رویه فاهر
hue	تصویر فاهر
pro forma	از لحاظ فاهر
the out ward eye	چشم فاهر
surfaces	رویه فاهر
looked	فاهر شدن
the outward man	انسان فاهر
look	فاهر شدن
turn up	فاهر شدن
seem	فاهر شدن
seemed	فاهر شدن
seems	فاهر شدن
surface	رویه فاهر
turn-ups	فاهر شدن
hues	تصویر فاهر
similitude	بیرون فاهر
simulations	فاهر سازی
simulation	فاهر سازی
semblance	صورت فاهر
looks	فاهر شدن
judge by appearances	حکم به فاهر کردن
develops	فاهر کردن عکس
develop	فاهر کردن عکس
phantoms	منظر فاهر فریبنده
exposures	فاهر شدن عکس
show up <idiom>	فاهر شدن ،رسیدن
for a sake	برای حفظ فاهر
exposure	فاهر شدن عکس
resurface	دوباره فاهر شدن
of the surface	در صورت فاهر از بیرون
on the surface	درصورت فاهر از بیرون
resurfaced	دوباره فاهر شدن
resurfaces	دوباره فاهر شدن
the outer man	وضع فاهر شخص
phantom	منظر فاهر فریبنده
verisimilar	دارای فاهر حقیقی
outward things	جهان برونی یا فاهر
prima facie evidence	مدرک به فاهر قاطع
phantasm	فاهر فریبنده سایه
to keep up appearances	حفظ فاهر کردن
out	رفتن فاهر شدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com