Dictiornary-Farsi | منبع الکترون | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
electron emitter	منبع الکترون


Other Matches

ups	منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply	منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock	موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source	منبع خطی منبع شبکه
traces	رد الکترون
trace	رد الکترون
traced	رد الکترون
negatron	الکترون
electron donor	الکترون ده
electron	الکترون
electrons	الکترون
isoelectronic	هم الکترون
coelectron	هم الکترون
primary electron	الکترون اولیه
electron jump	پرش الکترون
electron mass	جرم الکترون
electron emission	صدور الکترون
electron multiplier	افزاینده الکترون
electron orbit	مسیرگردش الکترون
electron pair	زوج الکترون
emissions	صدور الکترون
emission	صدور الکترون
secondary electron	الکترون ثانوی
odd electron	الکترون منفرد
electron injector	الکترون افکن
electron capture	الکترون گیراندازی
photo electron	الکترون نوری
electron emmission	انتشار الکترون
electron energy	کارمایه ی الکترون
outer shell electron	الکترون بیرونی
electron energy	انرژی الکترون
electron exchange	تبادل الکترون
electron flow	فلوی الکترون
outer shell electron	الکترون رسانایی
electron flow	سیلان الکترون ها
nuclear electron	الکترون هسته
nonbonding electron	الکترون ناپیوندی
electron focusing	تمرکز الکترون
photo electron	فوتو الکترون
electron drift	رانش الکترون
electron diffraction	خمیدگی الکترون
electron beam	اشعه الکترون
charge of the electron	بار الکترون
electron beam	پرتو الکترون
electron beam	شعاع الکترون
isoelectronic ions	یونهای هم الکترون
electron acceptor	پذیرنده الکترون
concentration of electron	چگالی الکترون
density of electron	چگالی الکترون
conduction electron	الکترون رسانایی
conduction electron	الکترون رسانش
electron avalanche	بهمن الکترون
electron affinity	الکترون خواهی
inner shell electron	الکترون درونی
initiating electron	الکترون اغازگر
bound electron	الکترون بسته
electron beam	باریکه الکترون
electron donor	دهنده الکترون
mass of the electron	جرم الکترون
electron distribution	پخش الکترون
electron acceleration	شتاب الکترون
electron deceleration	دیرکرد الکترون
electron decay	اضمحلال الکترون
electron decay	تجزیه الکترون
electron conduction	هدایت الکترون
electron concentration	غلظت الکترون
lone electron	الکترون تنها
electronic concentration	غلظت الکترون
high energy electron	الکترون پر انرژی
electron charge	بار الکترون
antibonding electron	الکترون ضد پیوندی
electron acceptor	الکترون پذیر
electron trajectory	مسیر الکترون
electron spin	اسپین الکترون
electron tube	لوله الکترون
electron transition	عبور الکترون
valence electron	الکترون والانس
electron shell	پوسته الکترون
electron spin	تنیدگی الکترون
valence electron	الکترون رسانایی
electron transition	انتقال الکترون
valence electron	الکترون فرفیت
electron volt	الکترون ولت
free electron	الکترون غیرپیوندی
free electron	الکترون ازاد
electroneutrality	الکترون خنثایی
electron recoil	بازگشت الکترون
electrophile	الکترون دوست
electron transit time	زمان عبور الکترون
supressor grid	شبکه الکترون بند
electron charge mass ratio	چگالی بار الکترون
electron transfer mechanism	مکانیسم انتقال الکترون
linear accelerator	شتابده خطی الکترون
electrophilic addition	افزایش الکترون دوستی
electron deficient molecules	مولکولهای با کمبود الکترون
elementary charge	بار الکترون [فیزیک]
electron capture detector	اشکارساز الکترون گیراندازی
outer shell electron	الکترون لایه بیرونی
unpaired electron	الکترون جفت نشده
transmission electron micrograph	ریزنگار انتقال الکترون
electroosmotic effect	اثر الکترون اسمزی
electron spin resonance	رزونانس اسپین الکترون
electron pair	زوج الکترون حفره
rest mass of the electron	جرم ساکن الکترون
electron pair bond	پیوند زوج الکترون
electron paramagnetic resonance	رزونانس پارامغناطیسی الکترون
electron attachment	پیوستگی یا وابستگی الکترون
electron pairing	زوج شدن الکترون
electron deceleration	کندی حرکت الکترون
secondary electron emission	پیل ثانویه الکترون
delocalized electron	الکترون غیر مستقر
electron accelerator	شتاب دهنده الکترون
lone pair electron	زوج الکترون ناپیوندی
electron multiplier	فزون ساز الکترون
electron gun	لوله پرتاب الکترون
electrophilic attack	حمله الکترون دوستی
bonding electron pair	زوج الکترون پیوندی
electrophilic reagent	واکنشگر الکترون دوست
electron orbit	مدار گردش الکترون
free electron gas	گاز الکترون ازاد
free electron model	الگوی الکترون ازاد
lone pair electron	زوج الکترون تنها
electron spin resonance [ESR]	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
electrophilic aromatic substitution	استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
electrosensitive	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
pictured	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
quasi free electron theory	نظریه الکترون شبه ازاد
pictures	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
photon	تنها یک الکترون تابش شود
electron releasing substituent	گروه استخلافی الکترون دهنده
electron withdrawing substituent	گروه استخلافی الکترون کشنده
Electron paramagnetic resonance [EPR]	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
picturing	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picture	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
beam	مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
beams	مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
left hand rule for electron flow	قاعده چپگرد برای جریان الکترون
statcoulomb [statC]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
electrostatic unit of charge [esu]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
electron beam	رشته باریک الکترون با سرعت بالا در یک جهت
franklin [Fr]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
right hand rule for electron flow	قاعده راست گرد برای جریان الکترون
charges	1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
hall effect	شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
klystron	لوله الکترون نوسان ساز باسرعت مدوله شده
charge	1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
line flyback	اشعه الکترون که از انتهای سکن به ابتدای بعدی می رود
beams	حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
photoemission	خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
beam	حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
fountains	منبع
pooled	منبع
pool	منبع
references	منبع
reference	منبع
cistern	منبع
cistern	منبع اب
cisterns	منبع
cisterns	منبع اب
resourc	منبع
pools	منبع
small reservoir at well top	منبع
hotbed	منبع
hotbeds	منبع
source	منبع
source code	کد منبع
rootstock	منبع
head spring	منبع
fount	منبع
supplied	منبع
water system	منبع اب
resource	منبع
wellspring	منبع
fountain	منبع
origins	منبع
origin	منبع
water supplies	منبع اب
receptacles	منبع
water supply	منبع اب
receptacle	منبع
supply	منبع
supplying	منبع
flyback	اشعه تصویر الکترون که از انتهای یک اسکن به ابتدای دیگری می رود
photoemissive	مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
inelastic	spectroscopy electrontunneling طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
fountainhead	منبع خبر
heat supply	منبع حرارتی
illuminant	منبع نور
excitation source	منبع برانگیختگی
energy supply	منبع انرژی
energizer	منبع انرژی
image source	منبع تصویر
elevator boot	منبع بالابر
grid bias supply	منبع ولتاژشبکه
elevated tanke	منبع اب هوائی
incandescent source	منبع ملتهب
wellhead	منبع چشمه
source	منبع منشاء
source language	زبان منبع
authority	منبع موثق