Dictiornary-Farsi | منبع خوبی از پول | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
cash cow <idiom>	منبع خوبی از پول


Other Matches

ups	منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply	منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock	موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source	منبع خطی منبع شبکه
Excellency	خوبی
primeness	خوبی
charmingness	خوبی
agreeableness	خوبی
admirableness	خوبی
nicety	خوبی
wellness	خوبی
niceties	خوبی
Excellencies	خوبی
niceness	خوبی
goodness	خوبی
agreeability	خوبی
goodliness	خوبی
our library is well stocked	خوبی دارد
a nice guy	آدم خوبی
poverty is a good test	خوبی است
excellence	خوبی تفوق
with the best of them <idiom>	به خوبی هرکس
graces	زیبایی خوبی
epicurus	و خوبی است
fineness	لطافت خوبی
good wishes	ارزوی خوبی
graced	زیبایی خوبی
grace	زیبایی خوبی
lambhood	بره خوبی
gracing	زیبایی خوبی
bovarism	بوواری خوبی
as good as	بهمان خوبی
a nice guy	مرد خوبی
the work was well paid	پول خوبی
the watch is warranted	خوبی ساعت
I made a decent profit.	سود خوبی بر دم
out of kilter <idiom>	دربالانس خوبی نبودن
kick up one's heels <idiom>	زمان خوبی داشتن
feel like a million dollars <idiom>	احساس خوبی داشتن
worse for wear <idiom>	نهبه خوبی جدیدتر
He writes well . he wields a formidable pen .	قلم خوبی دارد
He pocketed a tidy sum.	پول خوبی به جیب زد
He is a good ( nice ) fellow(guy)	اوآدم خوبی است
maintained	به خوبی مراقبت شده
maintains	به خوبی مراقبت شده
maintain	به خوبی مراقبت شده
they put up a good fight	جنگ خوبی کردند
have a time <idiom>	زمان خوبی داشتن
Both of us will make a good team.	ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
what a nice man he is!	چه ادم خوبی است !
It is avery good ( an original ) idea.	فکر بسیار خوبی است
What find bath.	عجب حمام خوبی است
She made a good wife.	اوزن خوبی ازآب درآمد
She has been a good wife to him.	همسر خوبی برایش بوده
Good number !	حقه [نمایش] خوبی بود!
to set a good example	سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
He has a good permanent job.	شغل ثابت خوبی دارد
I got good marks in the exams .	نمرات خوبی درامتحان آوردم
That was a very good meal.	غذای خیلی خوبی بود.
to pocket a tidy sum <idiom>	پول خوبی به جیب زدن
live it up <idiom>	روز خوبی راداشته باشید
It has been a very enjoyable stay.	اقامت بسیار خوبی داشتیم.
have an eye for <idiom>	سلیقه خوبی درچیزی داشتن
he has a fine p in the town	اوخانه خوبی در شهر دارد
bite the hand that feeds you <idiom>	جواب خوبی را با بدی دادن
he is a bad husband	خانه دار خوبی نیست
we went for a good round	گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
quality	ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
well handled	بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
qualities	ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
paragon	مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
paragons	مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
fizzle out <idiom>	خراب شدن بعداز شروع خوبی
get to first base <idiom>	موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
He has a poor service record in this company.	دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
He has a strong punch.	ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
coloury	دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
He left a great name behid him .	نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
This is a good residential are ( neighbourhood ) .	اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
We all think he is very nice.	ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
organization	روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations	روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
blessing in disguise <idiom>	[چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
organizations	روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
beauty is in the eyes of the beholder <proverb>	اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
optical	طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
graphics	UDV مصخصو که تصاویر گرافیکی رنگی و با resolution را به خوبی متن نشان میدهد
water supplies	منبع اب
origins	منبع
source code	کد منبع
cisterns	منبع
head spring	منبع
fountains	منبع
resource	منبع
small reservoir at well top	منبع
resourc	منبع
receptacles	منبع
receptacle	منبع
rootstock	منبع
cisterns	منبع اب
fount	منبع
water supply	منبع اب
origin	منبع
cistern	منبع
fountain	منبع
reference	منبع
cistern	منبع اب
hotbed	منبع
pool	منبع
pooled	منبع
pools	منبع
source	منبع
supplying	منبع
supply	منبع
wellspring	منبع
references	منبع
water system	منبع اب
hotbeds	منبع
supplied	منبع
originals	منبع سرچشمه
agency of communications	منبع ارتباط
information source	منبع اطلاعات
word of mouth <idiom>	از منبع موثق
isogenous	دارای یک منبع
source	منبع برق
light point	منبع روشنایی
light source	منبع نور
lighting source	منبع روشنایی
original	منبع سرچشمه
incandescent source	منبع ملتهب
current supply	منبع جریان
grid bias supply	منبع ولتاژشبکه
data source	منبع داده
fountainhead	منبع خبر
electron emitter	منبع الکترون
elevated tanke	منبع اب هوائی
elevator boot	منبع بالابر
excitation source	منبع برانگیختگی
energizer	منبع انرژی
cooling water supply	منبع اب سرد
cold water supply	منبع ابسرد
aliunde	از منبع دیگر
mines	منبع مامن
attack origine	محل یا منبع تک
image source	منبع تصویر
illuminant	منبع نور
mined	منبع مامن
heat supply	منبع حرارتی
mine	منبع مامن
cold body	منبع سرد
energy supply	منبع انرژی
source program	برنامه منبع
store of value	منبع ارزش
system resource	منبع سیستم
second source	منبع دوم
thermal reservoir	منبع گرمایی
thermal reservoir	منبع گرما
voltage source	منبع ولتاژ
resource sharing	اشتراک منبع
source routine	روال منبع
source computer	کامپیوتر منبع
source data	دادههای منبع
source register	ثبات منبع
source of power	منبع قدرت
source listing	لیست منبع
source language	زبان منبع
source document	سند منبع
resource management	مدیریت منبع
resource file	فایل منبع
resource allocation	اختصاص منبع
wellhead	منبع چشمه
neutron source	منبع نوترون
message source	منبع پیام
mains supply	منبع شبکه
resource	منبع ممر
power source	منبع قدرت
magnetic storage	منبع مغناطیسی
authority	منبع موثق
source	منبع منشاء
voltage source	منبع الکتریسیته
voltage source	منبع قدرت
noises	منبع تغذیه
radiation source	منبع تشعشع
noise	منبع تغذیه
power supply	منبع انرژی
power supply	منبع تغذیه
power supplay	منبع تغذیه
power supplay	منبع قدرت
source of power	منبع انرژی
utilitarianism	بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
dark bulb	نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
switched	قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
non renewable resource	منبع بازگشت ناپذیر
non renewable resource	منبع تجدید ناپذیر
motors	منبع نیروی مکانیکی
motored	منبع نیروی مکانیکی
mechanical energy reservoir	منبع انرژی الکتریکی
cistern	حوضچه ارامش منبع
motor	منبع نیروی مکانیکی
magnetic tape store	منبع یا حافظه نوارمغناطیسی