Dictiornary-Farsi | منصفانه رفتار کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (25 milliseconds)

English	Persian
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن


Search result with all words

wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
Other Matches

Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
to let somebody treat you like a doormat <idiom>	با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
treat	رفتار کردن با
treated	رفتار کردن با
treats	رفتار کردن
demeans	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
demean	رفتار کردن
treated	رفتار کردن
treats	رفتار کردن با
to demean oneself	رفتار کردن
treat	رفتار کردن
to deport oneself	رفتار کردن
patronizes	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronised	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
prince	مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronize	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronises	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronized	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
princes	مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
babies	مانندکودک رفتار کردن
despotize	مستبدانه رفتار کردن
baby	مانندکودک رفتار کردن
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن
befriended	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
stereotype	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypes	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
princesses	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
stereotypy	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
grandmothers	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
schoolmasters	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
schoolmaster	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
grandmother	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
crossest	خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses	خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser	خلاف میل کسی رفتار کردن
to cultivate good manners	کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
cross	خلاف میل کسی رفتار کردن
princesse	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princess	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
live up to one's principles	موافق مرام خود رفتار کردن
make oneself at home <idiom>	مثل خونه خود رفتار کردن
deserved	منصفانه
reasonable	منصفانه
candid	منصفانه
impartial	منصفانه
evenhanded	منصفانه
even-handed	منصفانه
even-handedly	منصفانه
fair	منصفانه
equitably	منصفانه
fairest	منصفانه
fairs	منصفانه
even handed	منصفانه
fairer	منصفانه
considerately	منصفانه
just	منصفانه
to go easy on somebody [something]	با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
To treat them all alike. (indiscriminately).	همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
to make [commit] a faux pas	اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
fair deal	سیاست منصفانه
fair trade	کسب منصفانه
fair competition	رقابت منصفانه
fair trade	تجارت منصفانه
short end (of the stick) <idiom>	غیر منصفانه
fair return	بازده منصفانه
impartially	بیغرضانه منصفانه
fair price	قیمت منصفانه
just price	قیمت منصفانه
just profit	سود منصفانه
fair deal	روش منصفانه
play ball with someone <idiom>	شرکت منصفانه
unjust	غیر منصفانه
tit for tat <idiom>	مبادله منصفانه
equanimity	قضاوت منصفانه
unfair	غیر منصفانه
unfairly	غیر منصفانه
emulating	کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates	کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated	کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulate	کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
handle	رفتار کردن استعمال کردن
handles	رفتار کردن استعمال کردن
conducted	رفتار کردن رهبری کردن
conducts	رفتار کردن رهبری کردن
conduct	رفتار کردن رهبری کردن
conducting	رفتار کردن رهبری کردن
fairly	بدون تزویر منصفانه
He gave me a square deal .	بامن منصفانه معامله کرد
conducting	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulate	کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates	کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conducts	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulating	کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
fair trade laws	قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
unijust	غیر عادلانه غیر منصفانه بی عدالت بی انصاف
treatments	رفتار
exploit	: رفتار
conduct	رفتار
exploiting	: رفتار
misconduct	رفتار بد
conducted	رفتار
demeanor	رفتار
demeanour	رفتار
ergasia	رفتار
conducts	رفتار
conducting	رفتار
deportment	رفتار
treatment	رفتار
behaviour	رفتار
actions	رفتار
action	رفتار
havings	رفتار
haviour	رفتار
thews	رفتار
behavior	رفتار
behavio	رفتار
demarche	رفتار
demarch	رفتار
geste	رفتار
gest	رفتار
bad conduct	سو رفتار
treament	رفتار
ethic	رفتار
exploits	: رفتار
comportment	رفتار
dealing	رفتار
comport	رفتار
comported	رفتار
comporting	رفتار
comports	رفتار
gesturing	رفتار
behaviuor	رفتار
gestured	رفتار
gesture	رفتار
overt behavior	رفتار اشکار
social behavior	رفتار اجتماعی
misconduct	سوء رفتار
fal lal	رفتار فریفانه
regressive behavior	رفتار واپس رو
expressive behavior	رفتار بیانگر
target behavior	رفتار اماج
manner	رفتار ادب
ethogram	شرح رفتار
conducting	رفتار اخلاقی
explicit behavior	رفتار اشکار
macho	نرینه رفتار
propriety of behaviour	درستی رفتار
anankaslia	رفتار وسواسی
anancastia	رفتار وسواسی
anancasm	رفتار وسواسی
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
cruelty	سوء رفتار
conducted	رفتار اخلاقی
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
affable <adj.>	خوش رفتار
stereotypy	رفتار قالبی
conduct	رفتار اخلاقی
attitude	روش و رفتار
behavior rehearsal	تمرین رفتار
incipient behavior	رفتار اغازین
brusqurie	خشونت در رفتار
verbal behavior	رفتار کلامی
illtreatment	سوء رفتار
illtreat	سوء رفتار
etiquette	روش رفتار
behavior repertoire	خزانه رفتار
behavior modification	تغییر رفتار
learned behavior	رفتار اموخته
behavior therapy	رفتار درمانی
immoral	زشت رفتار
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
attitudes	روش و رفتار
elicited behavior	رفتار فراخوانده
maladdress	رفتار ناهنجار
collective behavior	رفتار جمعی
frivolous	سبک رفتار
conducts	رفتار اخلاقی
automatic behavior	رفتار خودکار
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
fair shake <idiom>	رفتار درست
implicit behavior	رفتار نااشکار
covert behavior	رفتار نااشکار
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر