Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
English
Persian
collimate
منطبق کردن خطوط
Other Matches
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
register
منطبق کردن
superpose
منطبق کردن با
registering
منطبق کردن
registers
منطبق کردن
accomodate
منطبق کردن
suits
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suited
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suit
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
isobars
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isobar
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isotherm
خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا
halving
نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
isohaline
خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
infiltrate
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrated
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrating
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrates
در خطوط دشمن نفوذ کردن
coincident
منطبق
identic
منطبق با
congurous
جور منطبق
synchronization
منطبق همگامی
coincide
منطبق شدن
matching diaphragm
دیافراگم منطبق
coincided
منطبق شدن
matching
جفتگری منطبق
coinciding
منطبق شدن
coincides
منطبق شدن
nomological
منطبق با قانون
conformable
منطبق شدنی مطیع
coragne line
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
lattices
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
fiducial marks
علایم منطبق شونده در صفحه رادار
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
Funstionalism
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
functionalism
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
vortex line
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
clatters
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatter
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
biaxial deformation
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
tricked
خطوط
cotidal lines
خطوط هم مد
trick
خطوط
tricking
خطوط
isostatic lines
خطوط ایزواستاتیک
line of induction
خطوط القا
line spacing
فاصله خطوط
extension lines
خطوط دنباله
air way station
خطوط هوایی
spectral lines
خطوط طیفی
line to line fault
تماس خطوط
isocline
خطوط هم شیب
isochromatique
خطوط همرنگ
leading
فاصله خطوط
flow lines
خطوط جریان
isovent
خطوط هم باد
flowlines
خطوط جریان
symmetry lines
خطوط تقارن
line of communications
خطوط مواصلات
curvature lines
خطوط منحنی
grid lines
خطوط شبکه
stream lines
خطوط جریان
line of flux
خطوط قوا
front lines
خطوط مقدم
fraunhofer lines
خطوط فرانهوفر
curvature lines
خطوط مدور
absorption lines
خطوط دراشامی
equipotential lines
خطوط هم پتانسیل
absorption spectrum
خطوط جذبی
street railway
خطوط تراموا
dedicated lines
خطوط اختصاصی
dark lines
خطوط تاریک
closed traverse
خطوط متقاطع
zigzagging
خطوط منکسر
cotidal lines
خطوط مدیکسان
zigzag
خطوط منکسر
zigzags
خطوط منکسر
outside lines
خطوط حمله
along line
در امتداد خطوط
emission spectrum lines
خطوط نشری
zigzagged
خطوط منکسر
balmer lines
خطوط بالمر
lines of communication
خطوط مواصلاتی
lines of force
خطوط نیرو
lines of force
خطوط قوا
phraseogram
خط یا خطوط نماینده عبارات
zigzags
خطوط جناغی پیوسته
equal cost lines
خطوط هزینه برابر
inside lines
خطوط حمله شمشیربازی
zigzagged
خطوط جناغی پیوسته
isohyetal map
نقشه خطوط هم باران
open lines
خطوط باز شطرنج
magnetic line of force
خطوط قوای مغناطیسی
zigzag
خطوط جناغی پیوسته
sheetlines
خطوط حاشیه نقشه
sheetlines
خطوط کناره نقشه
rivulose
دارای خطوط مارپیچی
magnetic lines of force
خطوط قوای مغناطیسی
magnetic path
مسیر خطوط قوا
retrace blanking
خاموشی خطوط بازگشتی
line of communications
خطوط ارتباطی زمین
zigzagging
خطوط جناغی پیوسته
leased line network
شبکه با خطوط استیجاری
magnetic lines of force
خطوط نیروی مغناطیسی
hypen ladder
خطوط تیره نردبانی
hypen ladder
ردیف خطوط تیره
contour interval
فاصله خطوط واصل
contour lines
خطوط میزان منحنی
front lines
خطوط جلو جبهه
crawl trench
خطوط رابط سنگرها
curvilinear ornament
زینتکاری با خطوط خمیده
trackage
خطوط راه اهن
cutting line of force
قطع خطوط قوا
endline
خطوط موازی با 04 مترفاصله
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
electric line of force
خطوط نیروی برق
microwave transmission lines
خطوط انتقال ریزموج
domestic air traffic
خطوط هوایی داخلی
river
سفیدی بین خطوط
rivers
سفیدی بین خطوط
diplomatics
شناسایی خطوط باستانی
grid interval
فاصله خطوط شبکه
hoseline
خطوط لوله لاستیکی
advance of defensive line
در جلو خطوط پدافندی
voltage between lines
ولتاژ بین خطوط
meridians
خطوط نصف النهار
air line of communications
خطوط مواصلات هوایی
vermiculate
دارای خطوط موجی
contours
خطوط تراز زمین
gules
خطوط موازی عمودی
contours
خطوط کناره نما
meridian
خطوط نصف النهار
communications
خطوط مواصلاتی ارتباطات
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
lineaments
خطوط چهره صفات مشخصه
magnetic path length
طول مسیر خطوط قوا
converges
تقارب خطوط وجود تشابه
paleography
شناسایی وکشف خطوط قدیمه
converged
تقارب خطوط وجود تشابه
convergent
خطوط متقارب ومتلاقی همگرا
converge
تقارب خطوط وجود تشابه
lineament
خطوط چهره صفات مشخصه
overhead trolley
خطوط هوایی ترن برقی
lpm
تعداد خطوط دردقیقه inutes
gridiron
خطوط یا میلههای فلزی مشبک
lightface
حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد
sidelining
خطوط طرفین میدان بازی
sidelines
خطوط طرفین میدان بازی
ingrain
خطوط وخالهای رنگارنگ کاغذدیواری
floating lines
خطوط مواج عکس هوایی
sidelined
خطوط طرفین میدان بازی
sideline
خطوط طرفین میدان بازی
lineolated
خط دار دارای خطوط ریز
lineolate
خط دار دارای خطوط ریز
converging
تقارب خطوط وجود تشابه
image sharpness
خطوط مورب تحت زاویه معین
hierologist
متخصص خواندن خطوط قدیمی مصر
stria
نوار باریک هریک از خطوط موازی
t square
خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
hierology
علم خواندن خطوط قدیم مصر
ring straked
دارای خطوط گرد در روی بدن
ring streaked
دارای خطوط گرد در روی بدن
agonic line
خطوط رسم شده روی نقشه
contour strip cropping
کشت نواری برروی خطوط میزان
crawl trench
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
graticule
خطوط مشخصه زمین درعکس هوایی
line engraving
گراور سازی با خطوط کوتاه وبلند
neatline
خطوط باریک حدود کناره نقشه
granite paper
کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد
bar pattern
ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
contour map
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
raster scan graphics
نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
floating lines
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
topographic map
نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
foreshortening
نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
oblique perspective
پرسپکتیوی که تمام خطوط اصلی ان مایل باشد
stereocomparagraph
دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
main stripe
[خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
line drawings
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawing
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
hachures
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
raster
خطوط مورب تحت زاویه مخصوص بصورت هاشورترام
perspective grid
خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
laid paper
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
teleprompter
اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
hard clip area
حدودی که خارج از ان خطوط نمیتوانند روی یک رسام دیجیتالی رسم شوند
outdent
خطی از متن که نسبت به سایر خطوط یک پاراگراف بیشتر به سمت چپ بسط می یابد
ribbing
ساختمان دندههای هر چیز راه ها یا خطوط بر جسته مجموعه تیریا دگلهای کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com