Total search result: 201 (34 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
transit area |
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل |
|
|
Other Matches |
|
terminals |
محل پیاده وسوار کردن بارها |
terminal |
محل پیاده وسوار کردن بارها |
staging |
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت |
stages |
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی |
stage |
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی |
rail loading |
سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن |
overhaul |
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن |
overhauling |
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن |
overhaul |
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور |
overhauling |
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور |
overhauls |
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن |
overhauled |
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور |
overhauls |
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور |
overhauled |
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن |
removable |
قابل سوار و پیاده کردن |
ramp |
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما |
ramps |
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما |
transfer loader |
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما |
staging area |
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز |
leave area |
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات |
landing area |
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل |
debarkation net |
تور پیاده شدن پرسنل |
secondary landing |
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی |
transport area |
منطقه حمل و نقل پرسنل |
embarked |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarking |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarks |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embark |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
sweep |
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی |
overhauled |
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن |
overhauls |
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن |
overhaul |
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن |
overhauling |
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن |
transit route |
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت |
disembarkation |
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو |
unmounted |
سوار نشده پیاده |
discharges |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
discharge |
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن |
staging area |
منطقه سوار شدن |
detrain |
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن |
pickup man |
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او |
interim overhaul |
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی |
mounting area |
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد |
jigs |
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما |
jig |
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما |
roll up |
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار |
disassembly order |
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله |
ranging |
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف |
screening, screenings |
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار |
screen |
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار |
screens |
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار |
screened |
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار |
paddocks |
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه |
paddock |
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه |
quarantine |
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض |
quarantined |
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض |
quarantines |
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض |
quarantining |
اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض |
assembles |
سوار کردن گردهمایی کردن |
assemble |
سوار کردن گردهمایی کردن |
mounts |
قنداق سوار کردن بر پا کردن |
mount |
قنداق سوار کردن بر پا کردن |
assembled |
سوار کردن گردهمایی کردن |
operating strenght |
پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان |
assemble |
سوار کردن |
modulate |
سوار کردن |
assembled |
سوار کردن |
assembles |
سوار کردن |
fabricated |
سوار کردن |
fabricate |
سوار کردن |
fabricates |
سوار کردن |
take up |
سوار کردن |
rigs |
سوار کردن |
rigged |
سوار کردن |
mounts |
سوار کردن |
mount |
سوار کردن |
fabricating |
سوار کردن |
modulates |
سوار کردن |
rig |
سوار کردن |
modulating |
سوار کردن |
enchase |
سوار کردن |
embarks |
درکشتی سوار کردن |
install |
سوار کردن جادادن |
embark |
درکشتی سوار کردن |
embarking |
درکشتی سوار کردن |
installing |
سوار کردن جادادن |
to give somebody a ride |
کسی را سوار کردن |
entrain |
سوار کردن کشیدن |
to give somebody a lift |
کسی را سوار کردن |
mounting |
سوار کردن وسایل |
installs |
سوار کردن جادادن |
pick up |
سوار کردن مسافر |
assembles |
سوار کردن قطعات |
embarked |
درکشتی سوار کردن |
modulating |
سوار کردن موج |
staging |
سوار کردن جا دادن |
modulates |
سوار کردن موج |
setting up |
سوار کردن جاانداختن |
take on |
مسافر سوار کردن |
assemble |
سوار کردن قطعات |
imbark |
در کشتی سوار کردن |
sets |
سوار کردن جاانداختن |
set |
سوار کردن جاانداختن |
to take ship |
در کشتی سوار کردن |
rodeos |
سوار کاری کردن |
setting up apparatus |
دستگاه سوار کردن |
modulate |
سوار کردن موج |
rodeo |
سوار کاری کردن |
assembled |
سوار کردن قطعات |
erects |
بناکردن سوار یا نصب کردن |
juryrig |
سوار کردن موقت وسایل |
remounts |
برگشتن دوباره سوار کردن |
mounting |
اسباب سوار شدن یا کردن |
remount |
برگشتن دوباره سوار کردن |
erecting |
بناکردن سوار یا نصب کردن |
remounting |
برگشتن دوباره سوار کردن |
erect |
بناکردن سوار یا نصب کردن |
assemblage |
انجمن عمل سوار کردن |
assemblages |
انجمن عمل سوار کردن |
erected |
بناکردن سوار یا نصب کردن |
remounted |
برگشتن دوباره سوار کردن |
dismounts |
پیاده کردن |
disembarking |
پیاده کردن |
disassemble |
پیاده کردن |
dismounting |
پیاده کردن |
dismantlement |
پیاده کردن |
set down |
پیاده کردن |
unset |
پیاده کردن |
dismount |
پیاده کردن |
dismantle |
پیاده کردن |
dismantling |
پیاده کردن |
disembarked |
پیاده کردن |
dismantles |
پیاده کردن |
disembark |
پیاده کردن |
disembarks |
پیاده کردن |
dismantled |
پیاده کردن |
demodulation |
پیاده کردن |
take down |
پیاده کردن |
To pick up a passenger. |
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس ) |
dismantles |
پیاده کردن موتور |
pad |
پیاده سفر کردن |
pedestrianizes |
پیاده روی کردن |
setting out |
پیاده کردن نقشه |
setting out |
پیاده کردن مسیر |
dismantle |
پیاده کردن موتور |
pedestrianised |
پیاده روی کردن |
dismount |
پیاده کردن یا شدن |
disassembly |
پیاده کردن موتور |
dismantled |
پیاده کردن موتور |
pads |
پیاده سفر کردن |
dosmount command |
فرمان پیاده کردن |
pedestrianises |
پیاده روی کردن |
To implement a project. |
طرحی را پیاده کردن |
dismounting |
پیاده کردن یا شدن |
dismantling |
پیاده کردن موتور |
dismounts |
پیاده کردن یا شدن |
pedestrianizing |
پیاده روی کردن |
pedestrianising |
پیاده روی کردن |
pedestrianize |
پیاده روی کردن |
pedestrianized |
پیاده روی کردن |
staking |
پیاده کردن مسیر |
piggyback |
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن |
port of embarkation |
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها |
the setting of a gem |
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری |
piggybacks |
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن |
dismounting |
پیاده کردن قطعات و وسایل |
dismount |
پیاده کردن قطعات و وسایل |
salvage |
پیاده کردن کامل قطعات |
disassembly order |
روش پیاده کردن وسیله |
dismantling |
پیاده کردن قطعات مونتاژ |
dismantles |
پیاده کردن قطعات مونتاژ |
walks |
گردش کردن پیاده رفتن |
walked |
گردش کردن پیاده رفتن |
walk |
گردش کردن پیاده رفتن |
dismantled |
پیاده کردن قطعات مونتاژ |
salvaging |
پیاده کردن کامل قطعات |
salvages |
پیاده کردن کامل قطعات |
dismantle |
پیاده کردن قطعات مونتاژ |
salvaged |
پیاده کردن کامل قطعات |
dismounts |
پیاده کردن قطعات و وسایل |
staffing guide |
کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی |
assembly |
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها |
piggyback <idiom> |
روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن |
debarkation |
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات |
disassemble |
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن |
removal |
از بین بردن برداشتن پیاده کردن |
infiltrated |
نفوذ کردن در منطقه |
area monitoring |
مراقبت کردن از منطقه |
infiltrating |
نفوذ کردن در منطقه |
infiltrates |
نفوذ کردن در منطقه |
infiltrate |
نفوذ کردن در منطقه |
illuminate |
روشن کردن منطقه |
illuminates |
روشن کردن منطقه |
illuminating |
روشن کردن منطقه |
to give one a lift |
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن |
roll on roll off |
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال |
air landing |
پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن |
overhauled |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
overhauling |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
administrative landing |
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری |