English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English Persian
observing sector منطقه دیدبانی
Search result with all words
surveillance دیدبانی و مراقبت از منطقه
screen دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
area search کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
intermediate area منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
Other Matches
bilateral spotting دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spot پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scan دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
flank observation دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
airspace reservation منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
run up area منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
haven submarine منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
polynia منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
skid row <idiom> منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
zone of fire منطقه اتش منطقه تیراندازی
kill area منطقه خطر منطقه تلفات
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
remotest خارج از منطقه منطقه دورافتاده
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remoter خارج از منطقه منطقه دورافتاده
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
observations دیدبانی
observation دیدبانی
espial دیدبانی
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
sweep تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
neglect دیدبانی نکنید
astronomic observation دیدبانی نجومی
loopholes سوراخ دیدبانی
watchtower برج دیدبانی
loophole سوراخ دیدبانی
neglected دیدبانی نکنید
radar quardship دیدبانی بارادار
neglects دیدبانی نکنید
observed دیدبانی کردن
observe دیدبانی کردن
reports گزارش دیدبانی
reported گزارش دیدبانی
report گزارش دیدبانی
observes دیدبانی کردن
visual observation دیدبانی بصری
observing دیدبانی کردن
bilateral observation دیدبانی دوجانبه
bilateral observation دیدبانی مضاعف
aerial observation دیدبانی هوایی
neglecting دیدبانی نکنید
ground observation دیدبانی زمینی
watch tower برج دیدبانی
direct observation دیدبانی مستقیم
beacon برج دیدبانی
beacons برج دیدبانی
loop-hole سوراخ دیدبانی
watchtowers برج دیدبانی
flank observation دیدبانی جناحی
air observation دیدبانی هوایی
observation دیدبانی اتش
o o line خط تقسیم دیدبانی
visual observation دیدبانی با چشم
observation sector قطاع دیدبانی
observation post پست دیدبانی
army of observation عده دیدبانی
o o line خط دیدبانی سپاه
observations دیدبانی اتش
observing sector قطاع دیدبانی
radar beacon برج دیدبانی رادار
infrared viewer دوربین دیدبانی شبانه
observed fire تیر دیدبانی شده
ground observation دیدبانی ازروی زمین
apex angle زاویه راسی دیدبانی
astronomic station ایستگاه دیدبانی نجومی
pilothouse اطاق دیدبانی کشتی
optical مربوط به دیدبانی بصری
terrain spotting دیدبانی کردن زمین
scope وسیله دیدبانی یا بینایی
snooper scope دوربین تعقیب و دیدبانی
tog method روش دیدبانی محوری
folded optics وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
tog method روش دیدبانی در خط توپ هدف
spotting دیدبانی کردن دید زدن
air spot تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
observed chart طرح تیر دیدبانی شده
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
weather observation مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
snooper هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
air spot تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spotting تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
neglected این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
neglects این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
spotting line خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglecting این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
air defense action area منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
seen fire اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
air surface zone منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
sniper scope دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
spotting charge خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
crested دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
pibal تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
observations دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation دیدبانی کردن مشاهده کردن
sector منطقه
region منطقه
sectors منطقه
areas منطقه
area منطقه
regions منطقه
local <adj.> منطقه ای
zones منطقه
regional <adj.> منطقه ای
locale منطقه
territories منطقه
separation zone منطقه حد
district منطقه
districts منطقه
locales منطقه
belt منطقه
shingles منطقه
belted منطقه
belts منطقه
blocks منطقه
blocked منطقه
zone منطقه
block منطقه
territory منطقه
destruction site منطقه تخریب
danger area منطقه خطرناک
dispersal area منطقه پراکندگی
danger area منطقه خطر
defended area منطقه زیرپدافند
defense sector منطقه پدافندی
sector of fire منطقه اتش
defense zone منطقه پدافند
defiladed area منطقه پوشیده
saturated zone منطقه اشباع
zine of saturation منطقه اشباع
demilitarized zone منطقه بی طرف
demilitarized zone منطقه غیرنظامی
dead area منطقه بیروح
danger zone منطقه خطر
sector of search منطقه کاوش
seepage area منطقه نفوذ
strike zone منطقه خط سیر
service area منطقه سرویس
combat zone منطقه رزم
combat area منطقه رزم
collecting point منطقه تجمع
coastal zone منطقه ساحلی
closed area منطقه ممنوعه
cerebral localization منطقه بندی مخ
caution area منطقه خطر
blind zone منطقه کور
to move [across] [از] [منطقه ای] رد شدن
commercial area منطقه تجاری
sphere of influence منطقه نفوذ
crossing area منطقه عبور
critical region منطقه بحرانی
closed area منطقه بسته
controlled area منطقه ممنوعه
control area منطقه کنترل
contiguous zone منطقه مجاور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com