English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (17 milliseconds)
English Persian
detonator منفجر کننده
detonators منفجر کننده
blaster منفجر کننده
burster منفجر کننده
Search result with all words
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
booster لایی استری منفجر کننده
boosters لایی استری منفجر کننده
blasting fuze ماسوره منفجر کننده
blasting machine وسیله منفجر کننده
burster block مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
burster course مسیر منفجر کننده
burster tube لوله منفجر کننده
bursting layer لایههای منفجر کننده
destructor منفجر کننده عامل انفجاری
detonating agent عامل منفجر کننده
detonating charge خرج منفجر کننده
detonation cord فتیله منفجر کننده
primacord net شبکه منفجر کننده
Other Matches
puffing منفجر کردن منفجر شدن
detonate منفجر شدن یا منفجر کردن
puff منفجر کردن منفجر شدن
detonated منفجر شدن یا منفجر کردن
detonates منفجر شدن یا منفجر کردن
puffs منفجر کردن منفجر شدن
explode منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
exploded منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explodes منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
exploding منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explodent منفجر شونده منفجر
demolish منفجر کردن
demolished منفجر کردن
set off منفجر کردن
eruptional منفجر شونده
buster منفجر یاخوردکننده
burst منفجر شدن
unexploded منفجر نشده
destruct منفجر کردن
blow-up منفجر کردن
blow up منفجر کردن
set off منفجر شدن
demolishes منفجر کردن
demolishing منفجر کردن
go off <idiom> منفجر شدن
detonations منفجر کردن
detonation منفجر کردن
bursts منفجر شدن
fulminated منفجر شدن
fulminate منفجر شدن
fulminates منفجر شدن
explosive منفجر شونده
blow-ups منفجر کردن
bursts انفجار منفجر شدن
bursts منفجر کردن انفجار
erumpent منفجر شونده شکوفنده
implode از داخل منفجر شدن
blow out پنچری منفجر شدن
burst انفجار منفجر شدن
burst منفجر کردن انفجار
detonated منفجر شدن ترکانیدن
detonates منفجر شدن ترکانیدن
explode منفجر شدن ترکیدن
exploded منفجر شدن ترکیدن
explodes منفجر شدن ترکیدن
exploding منفجر شدن ترکیدن
detonate منفجر شدن ترکانیدن
backfired منفجر شدن قبل از موقع
dynamites با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamited با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
explosion ترکش منفجر کردن ترکیدن
dynamite با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dunnite نوعی ماده منفجر حساس
explosions ترکش منفجر کردن ترکیدن
detonating محترق شونده منفجر سازنده
dynamiting با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
backfiring منفجر شدن قبل از موقع
backfire منفجر شدن قبل از موقع
backfires منفجر شدن قبل از موقع
kill تلفات منفجر کردن از بین بردن
kills تلفات منفجر کردن از بین بردن
methylamine گاز منفجر شونده بفرمول 2NH 3CH
active mine مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
shuttered fuze ماسوره منفجر شده یا عمل کرده قبل از موقع
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
command detonated منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
flare dud گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
surface of rupture سطح شکافته شده به وسیله گلوله منفجر شده سطح شکافت
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
doers کننده
solvents اب کننده
doer کننده
catterer پچ پچ کننده
deflective کج کننده
refutative رد کننده
solvent اب کننده
syncopator غش کننده
hoppers لی لی کننده
abjurer or abjuror کننده
hopper لی لی کننده
puffer پف کننده
fluxing oil اب کننده
rebutter رد کننده
noncommittal رد کننده
jaberer پچ پچ کننده
attacking تک کننده
whisperer پچ پچ کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com