English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
English Persian
expel منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling منفصل کردن بزور خارج کردن
expels منفصل کردن بزور خارج کردن
Other Matches
to expel [from] بزور خارج کردن [از]
dismisses منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismiss منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismissing منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
severs منفصل کردن
expulse منفصل کردن
disconnect منفصل کردن
disconnects منفصل کردن
disconnecting منفصل کردن
severing منفصل کردن
severed منفصل کردن
sever منفصل کردن
constraining بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrains بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrain بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
discharges منفصل یااخراج کردن
discharge منفصل یااخراج کردن
dismiss منفصل کردن یکان مرخص
dismissing منفصل کردن یکان مرخص
dismisses منفصل کردن یکان مرخص
coerces بزور وادار کردن
hustling بزور وادار کردن
hustles بزور وادار کردن
exact بزور مطالبه کردن
hustled بزور وادار کردن
exacted بزور مطالبه کردن
exacts بزور مطالبه کردن
hustle بزور وادار کردن
coercing بزور وادار کردن
coerced بزور وادار کردن
coerce بزور وادار کردن
wrest بزور قاپیدن و غصب کردن
wrested بزور قاپیدن و غصب کردن
wresting بزور قاپیدن و غصب کردن
wrests بزور قاپیدن و غصب کردن
pack توده کردن بزور چپاندن
packs توده کردن بزور چپاندن
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
deforests درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
evicted خارج کردن خلع ید کردن
evict خارج کردن خلع ید کردن
evicting خارج کردن خلع ید کردن
evicts خارج کردن خلع ید کردن
denationalized از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
derails از خط خارج کردن
derailing از خط خارج کردن
discharges خارج کردن
ejecting خارج کردن
eject خارج کردن
ejected خارج کردن
bring out خارج کردن
to rule out خارج کردن
derailed از خط خارج کردن
derail از خط خارج کردن
discharge خارج کردن
extraction خارج کردن
expulse خارج کردن
ejects خارج کردن
unship خارج کردن
phase out خارج کردن
defecates خارج کردن مدفوع
ablate بریدن و خارج کردن
defecating خارج کردن مدفوع
spews با فشار خارج کردن
spewing با فشار خارج کردن
spewed با فشار خارج کردن
disarmed از ضامن خارج کردن
swap out مبادله کردن به خارج
disarms از ضامن خارج کردن
lay on the table از دستور خارج کردن
spew با فشار خارج کردن
defecated خارج کردن مدفوع
exfiltration خارج کردن از میدان
tabling از دستور خارج کردن
tables از دستور خارج کردن
tabled از دستور خارج کردن
expectorate ازشش خارج کردن
table از دستور خارج کردن
phase out به ترتیب خارج کردن
write off از دفتر خارج کردن
write-off از دفتر خارج کردن
write-offs از دفتر خارج کردن
defecate خارج کردن مدفوع
disseise ازتصرف خارج کردن
decivilize از تمدن خارج کردن
disarm از ضامن خارج کردن
to put out of court از دستور خارج کردن
reek بخار ازدهان خارج کردن
reeking بخار ازدهان خارج کردن
reeks بخار ازدهان خارج کردن
to phase out something به ترتیب خارج کردن چیزی
unplugs خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging خارج کردن دو شاخه از سوکت
emits بیرون دادن خارج کردن
evacuating اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates اخراج خارج کردن یا شدن
bail عمل خارج کردن اب قایق
strike off the rolls از صورت وکلا خارج کردن
emitted بیرون دادن خارج کردن
withdrawals خارج کردن عقب کشیدن
reeked بخار ازدهان خارج کردن
emitting بیرون دادن خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
evacuate اخراج خارج کردن یا شدن
withdrawal خارج کردن عقب کشیدن
emit بیرون دادن خارج کردن
unplugged خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug خارج کردن دو شاخه از سوکت
emancipating از زیر سلطه خارج کردن
emancipates از زیر سلطه خارج کردن
emancipated از زیر سلطه خارج کردن
deconcentrate از حالت تغلیظ خارج کردن
emancipate از زیر سلطه خارج کردن
uncouple از حالت زوجی خارج کردن
evacuated اخراج خارج کردن یا شدن
snake out خارج کردن کالا از انبار ناو
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emits بیرون دادن از خود خارج کردن
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emitting بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted بیرون دادن از خود خارج کردن
emit بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
to play in or out با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
importation عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
deviation از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviations از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discard خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to move one's operation offshore شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
discards خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
stripping crane جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
release خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
eviction چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
external مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sideline ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
releases خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smuts تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
released خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
externals مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
exfiltration خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
smut تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
labeling مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
texts پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
text پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
demonetization خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
detached منفصل
disjunct منفصل
disconnected منفصل
off line منفصل
reversion هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
acondylose منفصل بی اتصال
freed مجاز منفصل
acondylous منفصل بی اتصال
caste طبقه منفصل
to get one's mittimus منفصل شدن
accessories نمائات منفصل
frees مجاز منفصل
disconnectedly بطور منفصل
disjoin منفصل متلاشی
disarticulate منفصل شدن
free مجاز منفصل
castes طبقه منفصل
to get the mitten منفصل شدن
freeing مجاز منفصل
discontinuous منفصل ناپیوسته
broken منقطع منفصل
cryptographic تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
reduced employees کارمندان منفصل گردیده
detached shock wave موج ضربهای منفصل
caste system نظام طبقهای منفصل
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com