Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (12 milliseconds)
English	Persian
tp put to rout	منهزم ساختن
Other Matches
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
pill	حب ساختن
pills	حب ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
miscreate	بد ساختن
fabricates	ساختن
fabricated	ساختن
fabricate	ساختن
upgrade	ساختن
upgraded	ساختن
build	ساختن
put up	ساختن
invents	ساختن
inventing	ساختن
to go in with	ساختن با
to get along	ساختن
invented	ساختن
invent	ساختن
creating	ساختن
creates	ساختن
create	ساختن
generate	ساختن
generated	ساختن
generates	ساختن
generating	ساختن
set up	ساختن
fabricating	ساختن
fashion	مد ساختن
make	ساختن
minting	ساختن
dree	ساختن با
compose	ساختن
bulid	ساختن
carbonize	کک ساختن
confect	ساختن
manufacture	ساختن
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
fashions	مد ساختن
indite	ساختن
pellet	حب ساختن
fashioned	مد ساختن
construct	ساختن
fashioning	مد ساختن
constructed	ساختن
constructing	ساختن
makes	ساختن
constructs	ساختن
to make a shift	ساختن
produced	ساختن
unifying	تک ساختن
unify	تک ساختن
unifies	تک ساختن
composes	ساختن
produce	ساختن
produces	ساختن
fabrication	ساختن
idolised	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
mint	ساختن
to t. up	ساختن
remakes	از نو ساختن
bridged	پل ساختن
remake	از نو ساختن
idolizing	بت ساختن
bridge	پل ساختن
upbuild	ساختن
minted	ساختن
bridges	پل ساختن
mints	ساختن
to make away	ساختن
forborne	ساختن با
put-up	ساختن
maximize	بیشینه ساختن
familiarised	اشنا ساختن
maximises	بیشینه ساختن
maximising	بیشینه ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
familiarize	اشنا ساختن
familiarising	اشنا ساختن
wet	مرطوب ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
familiarises	اشنا ساختن
nauseate	متنفر ساختن
familiarized	اشنا ساختن
interred	مدفون ساختن
nauseated	متنفر ساختن
wets	مرطوب ساختن
maximised	بیشینه ساختن
maximized	بیشینه ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
subverting	واژگون ساختن
subverted	واژگون ساختن
subvert	واژگون ساختن
sepulchres	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchers	قبر ساختن
diversify	گوناگون ساختن
gaunt	زننده ساختن
notifying	اگاه ساختن
notify	اگاه ساختن
notifies	اگاه ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
subverts	واژگون ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
diversified	گوناگون ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
reconciling	راضی ساختن
reconciles	راضی ساختن
reconcile	راضی ساختن
delimitation	محدود ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
notified	اگاه ساختن
assimilating	شبیه ساختن
insuring	مطمئن ساختن
accustom	معتاد ساختن
accustoming	معتاد ساختن
accustoms	معتاد ساختن
minimised	کمینه ساختن
minimises	کمینه ساختن
minimising	کمینه ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimizing	کمینه ساختن
disturb	مضطرب ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
humidified	مرطوب ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
insures	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
internalization	درونی ساختن
denigration	سیاه ساختن
discover	مکشوف ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovers	مکشوف ساختن
produce	ساختن محصول
produced	ساختن محصول
produces	ساختن محصول
disable	ناتوان ساختن
disables	ناتوان ساختن
disabling	ناتوان ساختن
ensure	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensures	مطمئن ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
rescinding	باطل ساختن
rescinds	باطل ساختن
relieve	بر جسته ساختن
relieves	بر جسته ساختن
relieving	بر جسته ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
vitiate	معیوب ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
vitiated	معیوب ساختن
vitiated	ناپاک ساختن
vitiates	معیوب ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
vitiating	معیوب ساختن
rescind	باطل ساختن
discourages	بی جرات ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
snarl	خشمگین ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarls	خشمگین ساختن
denude	عاری ساختن
denuded	عاری ساختن
denudes	عاری ساختن
denuding	عاری ساختن
substantiate	مستند ساختن
substantiated	مستند ساختن
substantiates	مستند ساختن
substantiating	مستند ساختن
assimilates	شبیه ساختن
discourage	بی جرات ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
nauseates	متنفر ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com