English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (9 milliseconds)
English Persian
sunshiny منور از نور افتاب
Other Matches
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
flares منور
illuminates منور
flare منور
illuminant منور
illuminating منور
float light منور
illuminate منور
light spot نقطه منور
star shell گلوله منور
light firing اشتعال منور
illumination round گلوله منور
illuminate منور کردن
flares موشک منور
illuminates منور کردن
flare موشک منور
illuminating shell گلوله منور
illumination منور کردن
illuminations منور کردن
illuminating منور کردن
starshell گلوله منور
irradiate منور کردن نورافکندن
irradiates منور کردن نورافکندن
irradiating منور کردن نورافکندن
irradiated منور کردن نورافکندن
illume منور کردن روشن فکر ساختن
stabilizing sleeve پرده متعادل کننده گلولههای منور
drop down menu منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
trip flare مین روشن کننده جهنده موشک منور جهنده
dislocating افتاب
dislocates افتاب
dislocate افتاب
suns افتاب
photosphere افتاب
patent to the sun افتاب رو
queen's weather افتاب
subsolar در فل افتاب
sun افتاب
sunnier افتاب رو
sunshine افتاب
sunless بی افتاب
sunned افتاب
sunniest افتاب رو
sunny افتاب رو
sunning افتاب
heliograph افتاب نگار
heliolatrous افتاب پرست
sun worshipper افتاب پرست
chamaeleon افتاب پرست
heliologist افتاب شناس
heliophilous افتاب دوست
visorless بی افتاب گردان
helianthus گل افتاب گردان
helianthemum افتاب چرخ
chamaeleontis افتاب پرست
cockshut غروب افتاب
weather beaten افتاب زده
dry in the sun خشکاندن در افتاب
eclipse of sun افتاب گرفتگی
vizor افتاب گردان
german giant swing افتاب شکسته
giant circle افتاب شکسته
giant swing افتاب یا مهتاب
girasol گل افتاب پرست
girasole گل افتاب پرست
helianthemum چرخ افتاب
visard افتاب گردان
heliosis افتاب زدگی
heliotherapy معالجه با افتاب
p of the sun نیش افتاب
p of the sun طلوع افتاب
patent to the sun افتاب گیر
sun struck افتاب زده
sun dried در افتاب خشکانیده
roman candle افتاب مهتاب
solarism افسانههای افتاب
solarization تابش افتاب
sun burn افتاب زدگی
sunbaked افتاب پخته
sunbath حمام افتاب
sunlike مانند افتاب
heliotrope گل افتاب پرست
heliotrope افتاب گرای
heliotropism افتاب گرایی
turnsole گل افتاب گردان
sunward سوی افتاب
sunup طلوع افتاب
sunstruck افتاب زده
sunshiny افتاب گیر
sunshine recorder افتاب سنج
sun beam پرتو افتاب
sunshine تابش افتاب
dawn طلوع افتاب
dawned طلوع افتاب
dawning طلوع افتاب
dawns طلوع افتاب
sunflower گل افتاب گردان
sunflowers گل افتاب گردان
sunshade افتاب گردان
sunshades افتاب گردان
daisies گل افتاب گردان
daisy گل افتاب گردان
basks افتاب خوردن
basking افتاب خوردن
sunshine نور افتاب
sunsets غروب افتاب
sun worship افتاب پرستی
sunbeam پرتو افتاب
sunbeam تیغ افتاب
sunlight نور افتاب
sunbeams پرتو افتاب
sunbeams تیغ افتاب
bask افتاب خوردن
basked افتاب خوردن
sunrise طلوع افتاب
sunburn افتاب زدگی
visors افتاب گردان
sundials شاخص افتاب
visor افتاب گردان
sunrises طلوع افتاب
streamers تیغ افتاب
streamer تیغ افتاب
broiling sun افتاب سوزان
sundial شاخص افتاب
sunstroke افتاب زدگی
sun hat کلاه افتاب گیر
sunbathes حمام افتاب گرفتن
sunbathing حمام افتاب گرفتن
solisequous تابع گردش افتاب
solarize درمعرض افتاب قراردادن
bask حمام افتاب گرفتن
sunbathed حمام افتاب گرفتن
sunbathe حمام افتاب گرفتن
sunlit روشن از فروغ افتاب
under the sun در جهان در زیر افتاب
to take the sun افتاب بخود دادن
to sun one self خودرا افتاب دادن
basking حمام افتاب گرفتن
sunbaked حرارت افتاب دیده
sunbaked در افتاب خشک شده
sung hat کلاه افتاب گیر
sun dial افتاب نما مقنطره
side screen چادر افتاب گیر
basked حمام افتاب گرفتن
sunburn افتاب سوخته کردن
insolate در معرض افتاب گذاشتن
sunflower گیاه افتاب گرا
helianthus روزگردک جنس گل افتاب
peeping نیش افتاب روزنه
peep نیش افتاب روزنه
peeped نیش افتاب روزنه
basks حمام افتاب گرفتن
peeps نیش افتاب روزنه
sunflowers گیاه افتاب گرا
tannage قهوهای در اثر اشعه افتاب
heliotrope گل افتاب گردان ارغوانی روشن
suns درمعرض افتاب قرار دادن
sun درمعرض افتاب قرار دادن
sunning درمعرض افتاب قرار دادن
parches تفتیدن افتاب سوخته کردن
fire opal گل افتاب گردان عین الشمس
sun disk صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
solar orientation تعیین موقعیت نسبت به افتاب
ra خدای افتاب مصریان قدیم
sunrise طلوع خورشید تیغ افتاب
sunrises طلوع خورشید تیغ افتاب
helioscope دوربین افتاب بینی خورشیدبین
sunned درمعرض افتاب قرار دادن
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
sun deck عرشه افتاب گیر کشتی
parch تفتیدن افتاب سوخته کردن
the sun had parched his skin افتاب پوست تنش را سوزانده بود
apollo خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
heliotropic رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
solarize زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
dog watch پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
cosmical برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
stockfish ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
suntan قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
sticky wicket زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
suntans قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
tan باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
sunfast محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
havelock روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
biltong گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
the sun is near setting افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
airglow روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com