Dictiornary-Farsi | من امشب را حساب نمیکنم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
i bar tonight	من امشب را حساب نمیکنم


Other Matches

We consider it a great honor to have you here with us tonight.	این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
i do not think so	گمان نمیکنم
tell it to the marines (Sweeney) <idiom>	باور نمیکنم
i do not pretend to sing well	من ادعا نمیکنم که خوب میخوانم
i shoudel hardly think so	گمان نمیکنم اینطور باشد
No more Mr. Nice Guy! <idiom>	دیگر به هیچ کس ملاحظه نمیکنم! [اصطلاح روزمره]
to night	امشب
tonight	امشب
I am invited tonight of all nights .	دعوت شدم آن هم امشب
I need them tonight.	من آنها را امشب میخواهم.
what is the thir everning	امشب چه نشان میدهد
We are invited out tonight .	امشب بیرون مهمانی هستیم
cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
We wI'll eat out tonight.	امشب می رویم بیرون غذامی خوریم
There are no tickets available for tonight .	بلیط برای امشب موجود نیست
There are a few tickets left for tonight .	چند بلیط برای امشب مانده
Are you going out tonight?	امشب میروید بیرون [برای گردش] ؟
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account	حساب صورت حساب
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
account	حساب
arithmetic	حساب
in favour of	به حساب
accountants	ذی حساب
tab	حساب
reckonings	حساب
scoreless	بی حساب
to keep score	حساب
to my a	به حساب من
science of numbers	حساب
algorism	حساب
reckoning	حساب
tabs	حساب
accountant	ذی حساب
incomputable	بی حساب
tallying	حساب
tallied	حساب
score	حساب
tallies	حساب
tally	حساب
incalculable	بی حساب
dam design	حساب سد
scored	حساب
scores	حساب
calculation	حساب براورد
checking account	حساب جاری
tripos	امتحان حساب
counted	حساب کردن
counts	حساب کردن
counting	حساب کردن
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
figuring	حساب کردن
figures	حساب کردن
figure	حساب کردن
to figure up	حساب کردن
vidimus	بازرسی حساب
scorer	حساب نگهدار
current accounts	حساب جاری
A rough (crude)estimate.	حساب سر انگشتی
scorers	حساب نگهدار
To concoct accounts.	حساب تراشیدن
checking out	تسویه حساب
credit account	حساب اعتباری
bank accounts	حساب بانکی
bank account	حساب بانکی
undercharge	کم حساب کردن
the bill	صورت حساب
checking accounts	حساب جاری
count	حساب کردن
unguarded	حساب نشده
current account	حساب جاری
computer	ماشین حساب
ibm computer	ماشین حساب ای بی ام
crypto account	حساب رمز
pridicate calculus	حساب مسندات
production account	حساب تولید
cost accountant	حساب دار
profit and loss a	حساب سودوزیان
closing of account	تفریغ حساب
propositional calculus	حساب گزارهای
certificate of expenditure	صورت حساب
certificate of clearance	مفاصا حساب
cash account	حساب نقدی
realization account	حساب تسویه
capital account	حساب سرمایه
call to account	حساب خواستن از
calculus of variations	حساب تغییرات
day of r	روز حساب
design assumption	فرضیه حساب
imprest	حساب تنخواه
in f.of	به حساب بنفع
integral calculus	حساب جامعه
integral calculvs	حساب جامعه
joint account	حساب مشترک
fluxion	حساب فاضله
loan account	حساب وام ها
make much of	حساب بردن از
minculculate	بد حساب کردن
misreckon	بد حساب کردن
saving account	حساب پس انداز
notcher	حساب نگهدار
differential calulus	حساب فاضله
differential calculus	حساب فاضله
calculator mode	مد ماشین حساب
calculating machine	ماشین حساب
calculable	حساب کردنی
arithmetic unit	واحد حساب
savings account	حساب پس انداز
science of numbers	علم حساب
balance of account	مانده حساب
accoutn balance	مانده حساب
stability calculation	حساب پایداری
account number	شماره حساب
stock account	حساب موجودی
account cuurent	حساب جاری
account card	کارت حساب
account book	دفتر حساب
acalculia	ناتوانی در حساب
to bring to book	حساب پس گرفتن
to cast up	حساب کردن
rule off	بستن حساب
box score	حساب بازی
boolean calculus	حساب بولی
binary arithmetic	حساب دودوئی
binary arithmetic	حساب دودویی
residuary account	حساب ترکه
return account	حساب بازگشت
bank pass book	دفترچه حساب
bank overdraft	حساب جاری
balance sheet account	حساب ترازنامه
rule of thumb	حساب انگشت
rule of thumb	حساب سر انگشتی
comptometer	ماشین حساب
arithmometer	ماشین حساب
arithmeticlal	مربوط به حساب
arithmetician	حساب دان
to count up	حساب کردن
deposit account	حساب سپرده
arithmetic	علم حساب
AC	حساب جاری
desktop	ماشین حساب
offsetting	حساب تهاتر
offset	حساب تهاتر
markers	حساب نگهدار
marker	حساب نگهدار
expense accounts	حساب مخارج
expense accounts	حساب هزینه
expense account	حساب مخارج
statement	صورت حساب
calculates	حساب کردن
calculated	حساب کردن
calculate	حساب کردن
cyphers	حساب کردن
ciphers	حساب کردن
cipher	حساب کردن
debits	حساب بدهی
debiting	حساب بدهی
calculators	حساب کننده
debited	حساب بدهی
debit	حساب بدهی
statements	صورت حساب
expense account	حساب هزینه
algorism [rare]	حساب [ریاضی]
to count [as]	به حساب رفتن
calculators	ماشین حساب
calculator	ماشین حساب
calculator	حساب کننده
tales	جمع حساب
tale	جمع حساب
arithmetic	حساب [ریاضی]
account with [at] a bank	حساب بانکی
Count me in!	روی من حساب کن!
liquidated	حساب را واریزکردن
deposit account	حساب پس انداز
liquidating	حساب را واریزکردن
withdraws	برداشت از حساب
accountable	مسئول حساب
include	به حساب اوردن
includes	به حساب اوردن
account	حساب پس دادن
account	حساب کردن
numerate	حساب کردن
computers	ماشین حساب
withdraw	برداشت از حساب