English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
iam of the opinion that من براین عقیده ام که
Search result with all words
machiavelian مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
to be under the i. ihat... براین عقیده یا خیال بودن
Other Matches
coupled with this علاوه براین
in a. to this علاوه براین
vortex line خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
retour sans protet اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
tenet عقیده
creeds عقیده
faiths عقیده
opinions عقیده
opinion عقیده
ideas عقیده ها
credo عقیده
credos عقیده
creed عقیده
impressions عقیده
viewpoint عقیده
viewpoints عقیده
concepts عقیده
concept عقیده
creedless بی عقیده
i am not of his mind با او هم عقیده
impression عقیده
ism عقیده
faith عقیده
belief عقیده
advice عقیده
doctrines عقیده
thoughts عقیده
brainchild عقیده
internal conception عقیده
doctrine عقیده
conception عقیده
thought عقیده
idea عقیده
concepts عقیده ها
hit off هم عقیده شدن
i maintain بر این عقیده ام که ...
impressions عقیده خیال
i maintain عقیده دارم که ...
freedom of belief ازادی عقیده
fortuitism عقیده به اتفاق
abjuration ترک عقیده
coniviction عقیده اطمینان
counterview عقیده مخالف
to agree in opinion هم عقیده بودن
divarication اختلاف عقیده
folkway عقیده عامه
cogency قدرت عقیده
error عقیده نادرست
irreconcilability سختی در عقیده
theosophism عقیده به عرفان
to think [of] عقیده داشتن
turnabout تغییر عقیده
turnabouts تغییر عقیده
the belief that با این عقیده که
swear by عقیده زیادداشتن به
irreconcilableness سختی در عقیده
my sentiment toward him عقیده من درباره او
outside opinion عقیده مردم
pythagoreanism عقیده به تناسخ
so many menŠso many minds عقیده بیشتر
to be of [or share] the same view [or opinion] هم عقیده بودن
impression عقیده خیال
have عقیده داشتن
viewed نظریه عقیده
viewing نظریه عقیده
tradition عقیده رایج
espouses عقیده داشتن به
views نظریه عقیده
espousing عقیده داشتن به
espoused عقیده داشتن به
suggestions افهار عقیده
conviction عقیده محکم
errors عقیده نادرست
view نظریه عقیده
suggestion افهار عقیده
dogma عقیده دینی
dissension اختلاف عقیده
Marxism عقیده مارکس
espouse عقیده داشتن به
having عقیده داشتن
convictions عقیده محکم
dogmas عقیده دینی
suggesting افهار عقیده کردن
pronounces افهار عقیده کردن
suggested افهار عقیده کردن
suggest افهار عقیده کردن
liberty of conscience ازادی عقیده یا فکر
john's own opinion عقیده خود جان
karaism عقیده به نص تورات رداحادیث
to be of the opinion that ... به این عقیده باشند که ...
pronounce افهار عقیده کردن
soft shell دارای عقیده معتدل
self expressive پافشار در عقیده خود
observe افهار عقیده کردن
observed افهار عقیده کردن
to change one's tune تغییر عقیده دادن
to cherish an opinion عقیده ایی را در مغزخودپروراندن
to venture an opinion جسارتاافهار عقیده کردن
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
tradition عقیده موروثی عرف
article of faith اعتقاد و عقیده باطنی
pass an opnion افهار عقیده کردن
observes افهار عقیده کردن
observing افهار عقیده کردن
Difference of opinion (in taste). اختلا ف عقیده ( سلیقه )
opine افهار عقیده کردن
change of heart <idiom> تغیر عقیده دادن
synecologic دارای عقیده به استمرار
veered تغییر عقیده دادن
epicures پیرو عقیده اپیکور
dissent اختلاف عقیده داشتن
pronouncements افهار عقیده رسمی
make a suggestion افهار عقیده کردن
express an opinion افهار عقیده کردن
epicure پیرو عقیده اپیکور
dissented اختلاف عقیده داشتن
dissentient مخالف عقیده اکثریت
dissents اختلاف عقیده داشتن
sentimental مبنی بر احساسات یا عقیده
pronouncement افهار عقیده رسمی
differences of opinion اختلاف عقیده [نظر]
persuasions اطمینان عقیده دینی
persuasion اطمینان عقیده دینی
veers تغییر عقیده دادن
orthodox دارای عقیده درست
to make a suggestion افهار عقیده کردن
i was under theimpression that به این عقیده بودم که ...
i stand to it that جدا عقیده دارم که
suggests افهار عقیده کردن
I think it's ... به نظر [عقیده] من این ...
pass an opinion افهار عقیده کردن
irrationalism عقیده نامعقول یا چرند
suggestion افهار عقیده پیشنهاد
veer تغییر عقیده دادن
suggestions افهار عقیده پیشنهاد
I find it's ... به نظر [عقیده] من این ...
to believe in palmistry بکف بینی عقیده داشتن
persuasion نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
teutonism عقیده برتری نژادی المان
persuasions نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
upset the applecart <idiom> خراب شدن عقیده ونظر
dogmatism افهار عقیده بدون دلیل
to be of the mind that ... این عقیده [نظر] را دارند که ...
wrongheaded لجباز در عقیده و عمل سرسخت
what do you think of him? عقیده شما در باره او چیست
what say you to a cinema? در باره سینما چه عقیده دارید
apostasy ترک عقیده برگشتگی از دین
like water off a duck's back <idiom> بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
four freedoms ازادی در نطق و بیان عقیده
opine نظر یا عقیده خود را افهارداشتن
aristotelean مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
aristotelian مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
orthodoxly با عقیده از روی رشد راشدوار
immersionism عقیده به غسل ارتماسی درتعمید
malthusian پیرو عقیده توماس مالتوس
maintrain ادامه دادن عقیده داشتن
legalism عقیده به اصالت و الویت قانون
social minded دارای عقیده سوسیالیستی اجتماعی
pragmatism تعصب دراثبات عقیده خود
his f. opinion عقیده ایی که پرورده وموردپسنداوست
extremism افراط کاری عقیده افراطی
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
to make of something در باره چیزی نظر [عقیده] داشتن
brainwashed اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
brainwash اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
brainwashes اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
feminism عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
paradox عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
abreact تغییر دادن عقیده شخص با تلقین
you are written عقیده یاسخن شما درست نیست
to have a different view of [ opinion about] something در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
unorthodox دارای عقیده ناصحیح یا غیر معمول
to fancy oneself عقیده خوب درباره خود داشتن
paradoxes عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
psilanthropism عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
psilanthropy عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
opportunism بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
guerrilla جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerrillas جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerillas جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
internationalism عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
to think badly of somebody درباره کسی نظر [عقیده] بدی داشتن
bighead عقیده اغراق امیز شخص نسبت بخودش
monopsychism عقیده باینکه هکه جانهایاارواح یکی است
Public opinion is against the project. عقیده وآراء عمومی برضد این طرح است
monogenism عقیده باینکه همه تژادهای ادمی از یک تخم هستند
preconceptions عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
restorationism عقیده باینکه بشرسرانجام بسعادت نخستین خود خواهدرسید
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
paulian عضو تیرهای از نصاراکه بخدابودن عیسی عقیده نداشتند
futurism اعتقاد بوقوع پیشگوییهای کتاب مقدس عقیده به اخرت
polygenist کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
pelagianism PELA که عقیده اش این بودگناه موروثی بشر است
natural philosopher فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
kinetic theory of heat عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
preconception عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
dogmatize امرانه افهار عقیده کردن مقتدرانه سخن گفتن
hereditarian کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
Funstionalism [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com