Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (1 milliseconds)
English
Persian
it is of interest to me
من در ان علاقه مندم
Other Matches
disinterest
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
penchant
علاقه
unresponsive
بی علاقه
disinterested
: بی علاقه
stomachy
بی علاقه
affection
علاقه
nonchalant
بی علاقه
fondness
علاقه
bind
علاقه
interests
علاقه .
ties
علاقه
tie
علاقه
uninterested
بی علاقه
interest
علاقه
binds
علاقه
interest
علاقه .
interests
علاقه
disaffection
عدم علاقه
beloved
مورد علاقه
fondly
از روی علاقه
necrophagia
علاقه به اجساد
put up with
<idiom>
علاقه مند
laceman
علاقه بند
going for (someone)
<idiom>
علاقه کسی
(not one's) cup of tea
<idiom>
علاقه ویژه
interestedness
علاقه مندی
renunciation
قطع علاقه
calf love
علاقه دمدمی
self concern
علاقه بنفس
disinterest
علاقه نداشتن
concerned
علاقه مند
enthusiastic
علاقه مند
enthusiast
علاقه مند
enthusiasts
علاقه مند
property
علاقه مایملک
tendencies
علاقه مختصر
tendency
علاقه مختصر
consuming
علاقه-عشق
liking
ذوق علاقه
interested
علاقه مند
focal point
علاقه - سرگرمی
spelunking
علاقه به غار شناسی
To sever ones ties . to lose interest.
قطع علاقه کردن
uniterested
بی علاقه بی دخل وتصرف
disaffect
از علاقه و محبت کاستن
shebang
امر مورد علاقه
To be interested in ( keen on ) some thing .
به چیزی علاقه داشتن
fancy free
بی علاقه عاری از عشق
fancying
تفننی علاقه داشتن به
You have piqued my interest in ...
تو من را به ... علاقه مند کردی.
to pique
علاقه مند کردن
unconcern
عدم علاقه خونسردی
heterosexuality
علاقه بجنس مخالف
fancy
تفننی علاقه داشتن به
fanciest
تفننی علاقه داشتن به
fancies
تفننی علاقه داشتن به
fancied
تفننی علاقه داشتن به
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
earnest
سنگین علاقه شدید به چیزی
idiopathy
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
interested parties
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
He takes ( heels) much interest in politics.
به سیاست خیلی علاقه دارد
uncommunicative
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
It is of no interest to me at all.
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
wanderlust
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
turfman
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
heterosexuals
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
shrug your shoulders
<idiom>
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
the iron interest
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
theatre fiend
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
heterosexual
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworm
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
bookworms
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
association for women in computing
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
addict
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
nympholepsy
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
May be I can interest you in this issue .
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
fiend
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
hackers
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hacker
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
feather-bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ri/sme
سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
bisexuals
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexual
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
zeal
ذوق شور وطن عشق و علاقه به وطن
localism
ایین محلی علاقه محلی
Mejidian style
طرح مجید
[این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com