English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (7 milliseconds)
English Persian
I don't have a fork. من چنگال ندارم.
Other Matches
i have no knowledge of it هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance در یاد ندارم بخاطر ندارم
prong چنگال
paws چنگال
pawing چنگال
pawed چنگال
claws چنگال
clawing چنگال
clawed چنگال
clutched چنگال
clift چنگال
clefts چنگال
prongs چنگال
cleft چنگال
clutching چنگال
pitchforks چنگال
talon چنگال
talons چنگال
clutches چنگال
claw چنگال
pitchfork چنگال
clutch چنگال
a fork یک چنگال
nail چنگال
nailed چنگال
nails چنگال
fork چنگال
forking چنگال
griff چنگال
paw چنگال
forky چنگال دار
grapnel ticks چنگال چهارشاخه
cable grip چنگال کابل
forkedly بشکل چنگال
tableware کارد و چنگال
grain شاخه چنگال
rake چنگک چنگال
raking چنگک چنگال
rakes چنگک چنگال
cutlery کارد و چنگال
muckrake چنگال یا بیل کودکشی
knight fork چنگال اسب شطرنج
plate basket سبد قاشق و چنگال
forking مثل چنگال شدن
ungula سم ناخن چنگال چنگک
fork مثل چنگال شدن
claw hatchet تبر چنگال دار
forked چنگال مانند شکافته
prongs دارای چنگک یا چنگال کردن
prong دارای چنگک یا چنگال کردن
coke fork چنگال یا انبر مخصوص ذغال کک
i have nothing ندارم
Are there any messages for me? من پیغامی ندارم؟
Are there any letters for me? من نامه ای ندارم؟
I don't have a spoon. من قاشق ندارم.
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
I am dead broke . I am penniless. یک غاز هم ندارم
i cannot bear him حوصله او را ندارم
i am not a with him با او اشنایی ندارم
i dont meant it مقصودی ندارم
i have no objection to that به ان اعتراضی ندارم
i am not in حالش را ندارم
hay fork چنگال مخصوص بلندکردن بسته علف ویونجه
Could we have a fork please? ممکن است لطفا یک چنگال برایمان بیاورید؟
I don't like this. من این را دوست ندارم.
i am out of p with it دیگرحوصله انرا ندارم
i am reluctant to go میل ندارم بروم
I have nothing against you . با شما مخالفتی ندارم
I have nothing to do with politics. کاری به سیاست ندارم
I cant do any crystal – gazing . علم غیب که ندارم
My pain has gone. دیگر درد ندارم.
I'm fine with it. <idiom> من باهاش مشکلی ندارم.
I'm not worth it. من ارزش اونو ندارم.
I have no small change. من پول خرد ندارم.
No offence! قصد اهانت ندارم!
No harm meant! قصد اهانت ندارم!
I'm up to my ears <idiom> فرصت سر خاراندن ندارم
I have nothing to do with him . با اوسر وکاری ندارم
i do not have the courage جرات انرا ندارم
i reck not of danger من باکی از خطر ندارم
I have no place (nowhere) to go. جایی ندارم بروم
i do not feel like working کار کردن ندارم
i have no work today امروز کاری ندارم
I am not in the mood. حال وحوصله ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her. ازاودل خوشی ندارم
I have no doubt that you wI'll succeed. تردیدی ندارم که موفق می شوید
I cant take (stand) it any longer. بیش از این تاب ندارم
That is fine by me if you agree. اگر موافقی من هم حرفی ندارم
She is not concerned with all that . با این کارها کاری ندارم
i have no money about me با خود هیچ پولی ندارم
i have nothing else هیچ چیز دیگر ندارم
i have no other place to go جای دیگری ندارم که بروم
I don't have it in my power to help you. من توانایی کمک به شما را ندارم.
I havent heard of her for a long time. مدتها است از او خبری ندارم
I dislike dull colors . رنگهای مات را دوست ندارم
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
i cannot a to buy that استطاعت خرید انرا ندارم
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
I dont wish ( want ) to malign anyone . میل ندارم بد کسی را بگویم
I am tied up ( engaged ) on Saturday . شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
I am minding my own business. کاری بکار کسی ندارم
I have nothing more to say . دیگر عرضی نیست ( ندارم )
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll . با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
ido not feel my legs نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I'll get there when I get there. <proverb> حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
I have no claim to this house. نسبت به این خانه ادعایی ندارم
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
You must be joking (kidding). شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
It is of no interest to me at all. من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
I dont have an earthly chance. کمترین شانس راروی زمین ندارم
To regain consciousness. to come to. امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
i have no idea of that هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
I don't socialize much these days. این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
I dont mean to intrude . قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
It is too expensive for me to buy ( purchase ). برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
pounces درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounce درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
i take no interest in that هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
prong تیزی چنگال تیزی دندان
prongs تیزی چنگال تیزی دندان
I simply cant concentrate. حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
I am running out of money . پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
I dont have one toman let alone a thousand tomans . هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com