Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
i had many books he had none
من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
Other Matches
many books
کتابهای بسیار
he had no more no to say
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
It sinds into insignificance beside his invention .
این درمقابل اختراع اوهیچ است
our books
کتابهای ما
vlsi
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
my other books
کتابهای دیگر من
sacred books
کتابهای مقدس
his painting lacked repose
نداشت
i knew no bounds
حد نداشت
hadn't
نداشت
very many book
کتابهای خیلی زیاد
inspired books
کتابهای الهام شده
sapiential
کتابهای حکمتی عتیق
octateuch
کتابهای هشت گانه
the books hereof
کتابهای این کتابخانه
prohibitory index
صورت کتابهای نخواندنی
various books
کتابهای گوناگون یا مختلف
bibliopolism
فروش کتابهای کهنه
he had no business to
حقی نداشت که
My ass never had a tail from the time it was a foa.
<proverb>
خر ما از کرگى دم نداشت .
he was not inclined to go
سر رفتن نداشت
bibiliography
کتابهای وابسته بیک مبحث
numerary
داخل کتابهای رسمی شریعتی
the fire books of moses
اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
bibliopoly
فروش کتابهای کهنه یاعتیق
he had not a kick in him
نیروی لگدزدن نداشت
it was nothing short of
پای کمی از.......نداشت
i had a lettr from him
نامهای از او داشتم
i had him sing
وا داشتم بخوانم
scissors and paste
تالیف کتابی با برشهای کتابهای دیگر
There was absolutely no point in her going .
رفتن او اصلا" موردی نداشت
This remark was uncalled for .
این حرف مورد نداشت
His remark was not relevant ( pertinet ) .
حرفش مناسبتی بامطلب نداشت
Hi did not fear to die.
از مرگ ترس وواهمه ای نداشت
I was saying to myself that. . .
داشتم تو دلم می گفتم که ...
i was busy at the moment
در ان وقت کار داشتم
i had a great wish to see him
داشتم که اورا به بینم
i had twowins and onedefc
من دو برد داشتم و یک باخت
I had a letter from my father .
از پدرم کاغذ داشتم
i was in an awkword p
وضع بدی داشتم
i owe for all my books
پول همه کتابهای خود راقرض کردم
he had no evidence to go upon
مدرکی نداشت که بدان متکی شود
he wrote himself out
ازبس نوشت دیگرچیزی نداشت که بنویسد
Except for that one typo, there were no mistakes.
به جز یک اشتباه تایپی هیچ غلطی نداشت.
i had barely time to get out
همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
i kind of liked it
میشود گفت دوست داشتم
i kind of liked it
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
it is like that .i had before
مانند ان است که پیشتر داشتم
scrap book
مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
It was inappropriate to make such a remark .
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
my latehusband
شوهری که اخیر داشتم مرحوم شوهرم
i lent him what money i had
هرچه پول داشتم به او وام دادم
I'd like to ask her out.
من دوست داشتم او
[زن]
را به بیرون دعوت کنم.
I spoke my mind.
آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
As for me , I was going crazy ( mad ) .
مرا می گویی داشتم دیوانه می شدم
sibilline books
کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
uncial letters
حروفی که در کتابهای خطی سدههای 8 میلادی بکارمیبردند....بحروف درشت
. Why,what was the harm?
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
ultra high frequency
بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f.
بسامد بسیار بسیار زیاد
I'd
مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
My jaw dropped to the floor!
<idiom>
از تعجب داشتم شاخ در می آوردم!
[اصطلاح روزمره]
Could I have a word with you ?
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking.
من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
prostyle
ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
On the recent developments he had nothing to say.
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
He was barred from the casino.
او
[مرد]
اجازه نداشت داخل این کازینو
[قمارخانه]
بشود.
I foud myself in opposition to my friends on this question .
در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
I wonder what lies in store for me in the future.
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
law calf
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
new century schoolbook
نوعی طرح حروف خوانا که جهت مجلات و کتابهای درسی مدارس طراحی شده است
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
The poison took effect after one hour.
زهر پس از یکساعت اثر کرد اما حرفم در او اثر نداشت.
state-of-the-art
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
light lists
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
lot
بسیار
thousand and one
بسیار
very little
بسیار کم
many
بسیار
terrible
<adj.>
بسیار بد
immortally
بسیار
beastby
بسیار
far
بسیار
unco
بسیار
seldom
بسیار کم
awful
<adj.>
بسیار بد
precious
بسیار
very
بسیار
lousy
<adj.>
بسیار بد
multifarious
بسیار
detestable
بسیار بد
plenty
بسیار
much
بسیار
all
بسیار
multiplicity
بسیار
all-
بسیار
out and a way
بسیار
an abundance of
بسیار
rotten
<adj.>
بسیار بد
clinking
بسیار
no end of
بسیار
numerous
بسیار
far and away
بسیار
abundant
بسیار
ever so
بسیار
multiped
بسیار پا
mickle or muckle
بسیار
not a lettle
بسیار
sorely
بسیار
parlous
بسیار
awfully
بسیار
galore
بسیار
overly
بسیار
longeval
بسیار زی
so mush
بسیار
sopping
بسیار
powerfully
بسیار
by far
بسیار
muckle
بسیار
desperate
بسیار بد
lashongs
بسیار
mickle
بسیار
sadly
بسیار بد
oftentimes
بسیار
polysemia
بسیار معنایی
diaphoresis
خوی بسیار
deep read
بسیار خوانده
polygonal
بسیار گوشه
polysemous
بسیار معنی
dozens of girls
ذختران بسیار
dirt cheap
بسیار ارزان
polychromic
بسیار رنگ
delightsome
بسیار دلپسند
heart break
اندوه بسیار
polychromatic
بسیار رنگ
heavy poll
ارا بسیار
deluxe
بسیار زیبا
polygonal
بسیار پهلو
polyphonous
بسیار صدا
polyphonic
بسیار صدا
gelid
بسیار سرد
polyphagous
بسیار غذا
death trap
بسیار خطرناک
polyhistor
دانش بسیار
death traps
بسیار خطرناک
polyhistor
بسیار دانی
hairline rule
خط بسیار نازک
v.l.f.
بسامد بسیار کم
all-powerful
بسیار نیرومند
high-pitched
بسیار شیبدار
polygram
شکل بسیار خط
e. use ful
بسیار سودمند
ad nauseam
بسیار زننده
pointdovice
بسیار درست
multivincular
بسیار پیوند
of great importance
بسیار مهم
ogygian
بسیار کهنه
primordiality
قدمت بسیار
sizzler
بسیار گرم
supereminent
بسیار بلند
superfine
بسیار فریف
infernality
زشتی بسیار
superheat
بسیار گرم
supersubtlety
زرنگی بسیار
many persons
مردمان بسیار
meticulosity
دقت بسیار
multocular
بسیار چشم
multisonous
بسیار صدا
multisonant
بسیار صدا
multiform
بسیار شکل
multidentate
بسیار دندان
much was said
بسیار چیزهاگفته شد
much rain
باران بسیار
much pleased
بسیار خوشتود
punctuality
دقت بسیار
inappreciable
نامحسوس بسیار کم
thank you very much
بسیار ممنونم
the d. is in him
بسیار شروراست
precipitancy
تعجیل بسیار
pianissimo
بسیار اهسته
precipitance
تعجیل بسیار
polystome
جانور بسیار
hunky dory
بسیار خوب
ultramodern
بسیار تازه
pleophagous
بسیار خوار
polystomatous
جانور بسیار
high strung
بسیار حساس
precisionist
بسیار دقیق
perfervid
بسیار باحرارت
multangular
بسیار گوشه
oliguresis
پیشاب بسیار کم
prepotent
بسیار توانا
multitudinously
با گروه بسیار
overrefinement
تصفیه بسیار
prepotency
نفوذ بسیار
overripe
بسیار رسیده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com